پایگاه علمی دکتر نقی سنایی (عضو هیأت علمی دانشگاه)

اخلاقی: مبانی و مفاهیم اخلاق اسلامی، اخلاق کاربردی، اخلاق خانواده، اخلاق حرفه ای، فلسفه اخلاق، عرفان اسلامی

پایگاه علمی دکتر نقی سنایی (عضو هیأت علمی دانشگاه)

اخلاقی: مبانی و مفاهیم اخلاق اسلامی، اخلاق کاربردی، اخلاق خانواده، اخلاق حرفه ای، فلسفه اخلاق، عرفان اسلامی

پایگاه  علمی دکتر نقی سنایی (عضو هیأت علمی دانشگاه)

1- استفاده از مطالب سایت با ذکر آدرس سایت (drsanaei.blog.ir) و به نام دکتر نقی سنائی، نه تنها منعی ندارد، بلکه موجب افتخار و مباهات خواهد بود.
2- با التفات به تخصّصی بودن مطالب، در صورت امکان از نظرات ارزنده تان، حقیر را بهره مند فرمایید.
3- اینجانب دارای وبلاگ به آدرس http://drsanaei.blogfa.com/ می باشم که در صورت تمایل از مطالب متنوع آن بهره وری فرمایید.
4_ لطفا در کانال آیات و احادیث اخلاقی با آدرس drnaghisanaei@ در پیام رسان ایتا عضو شوید و دوستان و گروه ها را تشویق و توصیه فرمایید تا عضو شوند و از آیات و احادیث اخلاقی همراه با منابع و مأخذ بهره ببرند و بدین وسیله در تبلیغ دستورات اخلاقی دین مبین اسلام سهیم شوید.تشکر و ارادت

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین نظرات
نویسندگان

۲۱ مطلب در آذر ۱۳۹۴ ثبت شده است

 حضرت امام خمینى قدس سره در باره مرحوم مدرّس مى‏ گوید:

شما ملاحظه کرده ‏اید، تاریخ مرحوم مدرس را دیده ‏اید که یک سید خشکیده لاغرِ- عرض مى ‏کنم- لباس کرباسى (که یکى از فحش‏ هایى که آن شاعر به او داده بود، همین بود که تنبان کرباسى پوشیده) یک همچو آدمى، در مقابل آن قلدرى که هر کس آن وقت را ادراک کرده، مى‏داند که زمان رضا شاه، غیر زمان محمدرضا شاه بود، آن وقت یک قلدرى بود که شاید تاریخ ما کم مطلع بود، در مقابل او همچو ایستاد. در مجلس ... یک وقت گفته بود سید، چه از جان من مى‏خواهى؟ گفته بود که مى‏خواهم که تو نباشى. مى‏خواهم تو نباشى. این آدم ... مى‏آمد در مدرسه سپهسالار درس مى‏گفت. من یک روز رفتم درس ایشان، مثل اینکه هیچ کارى ندارد، فقط طلبه‏اى است، دارد درس مى‏دهد. این طور قدرت روحى داشت ... آن وقت هم که مى‏رفت مجلس، یک نفرى بود که همه از او حساب مى‏بردند ... کانّه مجلس منتظر بود که مدرس بیاید. با اینکه با او بد بودند؛ ولى مجلس کانّه احساس نقص مى‏کرد وقتى مدرس نبود. وقتى مدرس مى‏آمد، مثل اینکه یک چیز تازه‏اى واقع شده. این براى چه بود؟ براى اینکه یک آدمى بود که نه به مقام اعتنا مى‏کرد و نه به دارایى و امثال ذلک. هیچ اعتنا نمى‏کرد، نه مقامى او را جذبش مى‏کرد .... این چه بود؟ براى اینکه وارسته بود، وابسته به هواهاى نفس نبود ...

از هیچ کس هم نمى‏ترسید ... براى این بود که از هواهاى نفسانى آزاد بود، وارسته بود، وابسته نبود.[1]

1. ریاست طلبى‏

یکى از بدترین و زیانبارترین آفات حکومت و سیاست، «ریاست‏طلبى» است. اصولًا، ریاست و فرمانروایى، استعداد و زمینه بسیارى براى جذب افراد و به انحراف کشاندن آنان دارد. مدیران و حاکمان اسلامى، باید همواره مواظب باشند که این آفت در جان آنان نفوذ نکند؛ چرا که موجب هلاکت و نابودى دین و دنیاى آنان خواهد شد. پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله مى‏فرماید:

کسى که دوست دارد مردم را در مقابل خود ایستاده ببیند، جایگاه او آتش جهنم است.[2]

امام على علیه السلام مى‏فرماید: من چیزى زیانبارتر براى حال قلب از صداى کفش در پشت سر انسان ندیدم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آذر ۹۴ ، ۲۰:۴۳
نقی سنایی

1. همراهى‏

اما حق من بر شما این است که ... چون شما را بخوانم بیایید و چون فرمان دهم بپذیرید.[1]

حاکمان و مسئولان جامعه، زمانى مى ‏توانند به اهداف خود، اعم از اهداف مادى یا معنوى، دست یابند که مردم، احکام و دستورات آنان و قوانین مورد تأییدشان را پیروى کنند؛ وگرنه اگر بهترین حاکم در رأس حکومت باشد و بهترین برنامه‏ ریزى را براى سعادت و رفاه اجتماعى داشته باشد، اما از او پیروى نشود و مردم به دستورات و احکام او توجهى نداشته باشند، هیچ فایده‏ اى نخواهد داشت؛ چرا که به تعبیر امیرمؤمنان: «کسى که از او اطاعت و پیروى نکنند، گویا اصلًا اندیشه و طرح و برنامه ‏اى ندارد.»[2]

گفتنى است که همراهى و پیروى از حاکم تا آنجا الزامى است که فرمان‏ ها و برنامه‏ هاى او در چارچوب شریعت باشد و با اسلام و احکام الهى مخالف نباشد؛ زیرا «آفریده را فرمان بردن نشاید آنجا که نافرمانى آفریننده لازم آید.»[3]

2. امر به معروف و نهى از منکر[4]

یکى دیگر از مهم‏ترین وظایف دینى و اخلاقى مردم در قبال مسئولان، امر آنان به خوبى ‏ها و نهى آنان از ارتکاب بدى‏ هاست. اگر مردم به درستى به این وظیفه خود عمل کنند، درصد خطا و اشتباه و یا انحراف مسئولان جامعه را تا حد صفر پایین مى ‏آورند. همان‏طور که پیش‏تر در بحث امر به معروف و نهى از منکر اشاره شد، در نظام اسلامى، هیچ فردى از این حکم مستثنا نیست. حتى شخص اول نظام اسلامى، اگر اشتباهى مرتکب شود، باید با رعایت ضوابط، اشتباه او را به وى یادآور شد، و یا اگر به هر دلیلى، در اجراى معروفى کوتاهى کند باید او را به اجراى آن امر کرد. در حقیقت، مردم با اجراى این وظیفه اخلاقى، ضعف‏ها و کمبودها را به مسئولان تذکر مى ‏دهند و آنان را در شناخت و رفع کاستى ‏ها یارى مى‏ رسانند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آذر ۹۴ ، ۲۰:۳۹
نقی سنایی

1. محبت و مدارا

ماکیاولى، در باره نوع رابطه حاکم با مردم مى ‏گوید:

آیا بهتر آن است که بیش دوستمان بدارند تا از ما بترسند، یا آنکه بیش بترسند تا دوستمان بدارند؟

پاسخ این است که هر دو: یعنى هم بترسند و هم دوست بدارند؛ اما از آنجا که داشتنِ این هر دو حال با هم دشوار است، اگر قرار باشد که یکى از آن دو را برگزینیم، باید گفت همان به که بیش بترسند تا دوست بدارند ....[1]

معنى این سخنان آن است که حاکم باید با مردم همچون دشمن برخورد کند. در نظام اسلامى این رابطه کاملًا بر عکس است؛ حاکمان و مدیران باید به مردم به‏عنوان ولى ‏نعمت خود نگاه کنند.

محبت به مردم در دیدگاه اسلامى، یعنى محبت به عیال خداوند، و براى محبوبیت در نزد خداوند بهترین راه این است که عیال او را دوست بداریم. صرف‏نظر از اینکه برخلاف تصور ماکیاولى، محبت‏ فعال به مردم موجب تداوم و پایدارى پست و مقام مدیران و دولتمردان مى ‏شود. در نظام اسلامى این محبت یک وظیفه و دستور دینى است. این وظیفه تا آنجا اهمیت دارد که خداوند به پیامبرش دستور مى ‏دهد که «بال (عطوفت) خود را براى مؤمنان فرو گستر.»[2] و در آیه دیگرى همه رمز موفقیت و پیروزى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله را در محبت و مهربانى نسبت به مردم دانسته و مى ‏فرماید:

به (برکت) رحمت الهى، در برابر آنان [مردم‏] نرم (و مهربان) شدى؛ و اگر خشن و سنگدل بودى، از اطراف تو پراکنده مى‏ شدند.[3]

امام على علیه السلام در عهدنامه خود به مالک اشتر چنین دستور مى ‏دهد:

و مهربانى بر رعیت را براى دل خود پوششى گردان و دوستى ورزیدن با آنان را و مهربانى کردن با همگان، و مباش همچون جانورى شکارى که خوردنشان را غنیمت شمارى! چه رعیت دو دسته ‏اند:

دسته اى برادر دینى تواند، و دسته دیگر در آفرینش با تو همانند. گناهى از ایشان سر مى ‏زند، یا علت‏ هایى بر آنان عارض مى ‏شود، یا خواسته و ناخواسته خطایى بر دستشان مى‏ رود. به خطاشان منگر، و از گناهشان درگذر ....[4]

آن‏حضرت در نامه ‏اى به محمد بن أبى بکر، والى مصر چنین توصیه مى ‏کند:

و برابر رعیت فروتن باش، و آنان را با گشاده‏رویى و نرمخویى بپذیر، و با همگان یکسان رفتار کن، گاهى که گوشه چشم به آنان افکنى یا خیره‏شان نگاه کنى، یا یکى را به اشارت خوانى، یا به یکى تحیتى رسانى، تا بزرگان در تو طمع ستم بر ناتوان نبندند، و ناتوانان از عدالتت مأیوس نگردند.[5]

در عین حال، همواره باید توجه داشت که همه مردمان، از نظر سطح بینش و درک اجتماعى و انسانى یکسان نیستند. بسیارى از آنان ممکن است ضوابط اخلاقى را در برخورد با حاکمان و یا در برخورد با مسائل اجتماعى مراعات نکنند؛ بنابراین ممکن است در مراجعه به مدیران، رفتارى بى ‏ادبانه و ناشایست از خود بروز دهند. در اینجا هر چند مدیران با توجه به مقام و موقعیتى که از آن برخوردارند، به آسانى مى ‏توانند موجبات همه نوع مشکلى را براى چنین اشخاصى فراهم سازند؛ اما اخلاق اسلامى اقتضا مى‏ کند که حتى ‏الامکان، با بردبارى از کنار چنین مسائلى کریمانه گذشته و از وظیفه اصلى خود، یعنى خدمت به خلق، غافل نشوند. امام على علیه السلام، مى ‏فرماید:

رأس سیاست، به کارگیرى مداراست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آذر ۹۴ ، ۲۰:۳۷
نقی سنایی

1. رعایت تناسب میان فرد و مسئولیت مورد نظر

حضرت یوسف علیه السلام زمانى که خود را براى مسئولیت خزانه‏ دارى معرفى کرد، به دو ویژگى خود که‏ متناسب با این مسئولیت هستند، یعنى امانت دارى و آگاهى، اشاره کرد و گفت: «مرا سرپرست خزاین سرزمین (مصر) قرار ده، که نگه دارنده و آگاهم.»[1]

یکى از ملاک‏ هاى انتخاب افراد براى پست‏ هاى مختلف، تناسب ویژگى‏ ها و تخصص‏ هاى آنان با پست و مسئولیت مورد نظر است. عدم رعایت این شرط موجب هدر رفتن نیروها و ضایع شدن امکانات و یأس و ناامیدى متخصصان و ده‏ها آفت و آسیب اجتماعى و روحى دیگر خواهد شد. فرض کنید که اگر ریاست سازمان نظام پزشکى کشور را به یک مهندس نمونه کشاورزى واگذار کنند، و یا بالعکس ریاست سازمان کشاورزى را به یک فوق ‏تخصص قلب و عروق بسپارند، معلوم است که چه آفات و مشکلاتى پدید خواهد آمد. این افراد هرچند در حرفه خود ممکن است بسیار موفق و خدمتگذار باشند، اما تخصص‏ها و توانمندى ‏هاى آنان تناسبى با چنان پست‏ هایى ندارد و به احتمال قریب به یقین، نمى ‏توانند در آن زمینه‏ ها مسئولان موفقى باشند. امکانات و نیروهاى متخصص در آن حوزه‏ ها را نمى ‏توانند به خوبى شناسایى کرده و به کار گیرند.

2. توجه به سوابق کارى (تجربه)

تجربه یکى دیگر از ویژگى‏هاى لازم براى انتخاب مسئولان است. به هر اندازه ‏اى که یک فرد از تجربه بیشترى برخوردار باشد، به همان اندازه نیز بهتر مى‏ تواند زیرمجموعه خود را کنترل و هدایت کند. امام على علیه السلام در این‏باره، به مالک اشتر توصیه مى‏ کند که اهل تجربه را به کار گیرد. و از تجارب آنان به خوبى بهره گیرد: «و توخ منهم اهل التجربة و الحیاء[2]

البته، همان‏ گونه که مى‏ بینیم امام على علیه السلام در کنار «تجربه» مسئله «حیا» را نیز یادآور مى ‏شود؛ زیرا روشن است که افراد با تجربه اگر ناپاک باشند، به مراتب، خطرناک‏تر و مخرب‏تر از دیگران خواهند بود. به قول سنایى: «چو دزدى با چراغ آید گزیده‏تر برد کالا» حاکمان و مسئولان اگر در کنار تجربه از تعهد لازم برخوردار نباشند، با توجه به آگاهى به خلأهاى قانونى و پیچ و خم‏هاى قوانین، بهتر از هر کسى مى‏توانند به ملت و اموال عمومى خیانت کنند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آذر ۹۴ ، ۲۰:۳۳
نقی سنایی

در باره رابطه اخلاق و سیاست دیدگاه‏ هاى متعدد و گوناگونى از سوى اندیشمندان سیاسى و مکاتب مختلف اخلاقى مطرح شده است. ما در اینجا به بررسى سه نظریه مهم مى ‏پردازیم:[1] نظریه جدایى اخلاق از سیاست؛ نظریه اصالت سیاست و تبعیت اخلاق از سیاست؛ نظریه اصالت اخلاق و تبعیت سیاست از اخلاق. در این قسمت، مى ‏کوشیم به اختصار به معرفى و بررسى این دیدگاه‏ ها بپردازیم.

1. نظریه جدایى اخلاق از سیاست‏

برخى از نویسندگان‏[2] بر این باورند که قلمرو اخلاق، از قلمرو سیاست کاملًا جدا است. به تعبیر دیگر، اخلاق و سیاست را مربوط به دو حوزه رفتارى کاملًا متمایز مى‏ دانند. بنابراین، نه در عرصه مسائل اخلاقى مى ‏توان اثرى از سیاست و امور سیاسى یافت و نه در قلمرو سیاست و تصمیمات سیاسى جا و جایگاهى براى اخلاق و ارزش‏ هاى اخلاقى وجود دارد. یک رفتار مى‏تواند با نگاه اخلاقى خوب و داراى ارزش مثبت باشد؛ اما همان رفتار ممکن است از نگاه سیاسى، هیچ ارزشى اعم از مثبت یا منفى، نداشته باشد. یا یک رفتار ممکن است از نظر سیاسى، رفتارى خوب و ارزشمند تلقى شود؛ اما از نگاه اخلاقى نتوان آن را ارزش‏گذارى کرد. به تعبیر دیگر، بر اساس این دیدگاه، سیاست، امرى غیراخلاقى است (و نه ضداخلاقى). نه رفتارهاى سیاسى تحت قضاوت و ارزش داورى اخلاقى قرار مى ‏گیرند و نه رفتارهاى اخلاقى را مى‏توان بر اساس موازین و ضوابط سیاسى، مورد ارزیابى و ارزش‏گذارى قرار داد. هر کدام از این دو حوزه، داراى ضوابط و قوانین خاص خود هستند. براى نمونه، فداکارى یک فضیلت اخلاقى است؛ اما در عرصه سیاست یک رذیله است. یعنى اگر یک سیاستمدار منافع و مصالح کشور خود را فداى دیگران کند، فردى ناموفق و سیاستمدارى وظیفه ‏ناشناس دانسته مى ‏شود. اگر کسى همه یا بخش اعظمى از دارایى خود را به دیگران ببخشد، فردى اخلاقى نامیده مى‏شود؛ اما اگر یک دولت، منافع و درآمدهاى ملى کشور خود را به کشور و دولت دیگرى ببخشد، دولتى خائن و وظیفه‏ ناشناس دانسته مى‏شود. بنابراین باید گفت که قلمرو سیاست و مسائل سیاسى از قلمرو اخلاق و احکام اخلاقى منفک و مجزاست.

ماکیاولى را مى ‏توان نماینده تام و تمام این نظریه به شمار آورد. وى معتقد است که پایبندى به اخلاق در عرصه سیاست، نتیجه‏اى جز شکست و نابودى در پى ندارد؛ از این‏رو به شهریاران و حاکمان توصیه مى ‏کند که در عالم سیاست، هرگز نباید به فکر پرهیزگارى و ارزش‏ هاى اخلاقى باشند:

هر که بخواهد در همه حال پرهیزگار باشد، در میان این همه ناپرهیزگارى، سرنوشتى جز ناکامى نخواهد داشت؛ از این‏ رو، شهریارى که بخواهد شهریارى را از کف ندهد، مى ‏باید شیوه‏ هاى ناپرهیزگارى را بیاموزد و هر جا که نیاز باشد به کار بندد.[3]

شهریارانى که کارهاى گران از دستشان بر آمده است، آنانى بوده ‏اند که راست کردارى را به چیزى نشمرده‏اند و با نیرنگ آدمیان را به بازى گرفته‏ اند و سرانجام بر آنانى که راستى پیشه کرده‏ اند، چیره گشته ‏اند.[4]

مى ‏باید بدانید که براى ستیزیدنِ با دیگران دو راه در پیش است: یکى با قانون و دیگرى با زور. روش نخستین در خور انسان است و دومین، روشِ ددان؛ و از آنجا که روشِ نخستین چه بسا کارآمد نیست، ناگزیر به دومین روى مى باید آورد؛ از این‏ رو بر شهریار است که بداند چگونه روش ددان و انسان را نیک به کار بندد ....

برخى دیگر از طرفداران این نظریه، تقریر دیگرى از نظریه جدایى اخلاق و سیاست ارائه داده‏ اند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آذر ۹۴ ، ۲۰:۱۶
نقی سنایی

یکى از مهم‏ترین ابعاد زندگى هر انسانى، زندگى سیاسى اوست. هیچ کس نمى‏ تواند به طور کلى، خود را از سیاست و امور سیاسى جدا کند. حتى کسى که تصمیم مى‏ گیرد در امور سیاسى دخالت نکند، در حقیقت، تصمیمى سیاسى گرفته است! سیاست جزء جدایى‏ ناپذیر زندگى هر شخصى است. هر یک از ما، چه بخواهیم و چه نخواهیم، درگیر مسائل سیاسى هستیم و در بسیارى از مواقع رفتارهاى سیاسى انجام مى‏ دهیم و در زمان‏هاى خاص نیز لازم است تصمیماتى سیاسى اتخاذ کنیم. به همین دلیل، همواره در زندگى سیاسى‏ خود با پرسش‏ هایى مواجه هستیم. پرسش‏ هایى از این دست که معیار تصمیم‏ گیرى ‏هاى سیاسى ما چیست؟ یا چه باید باشد؟ آیا اخلاقاً مجاز هستیم کسى را به کار بگماریم یا انتخاب کنیم که به‏ رغم تخصص بالا، از تعهد کافى به ارزش‏ ها برخوردار نیست؟ ما به‏ عنوان شهروندان و افراد عادى این جامعه، در قبال دولتمردان و سیاستمداران چه وظایفى را بر عهده داریم؟

دولتمردان در قبال مردم جامعه خود چه الزامات اخلاقى ‏اى دارند؟ آیا هر کسى اخلاقاً مجاز است که خود را در معرض انتخاب مردم قرارداده و براى کسب قدرت به رقابت بپردازد؟ اصولًا آیا رقابت در عرصه سیاست، کارى شایسته و پسندیده است؟ آیا در عرصه سیاست، هدف مى ‏تواند توجیه‏ گر وسیله باشد؟ آیا مردم اخلاقاً ملزم به پیروى از همه قوانینى که از سوى دولتمردان به تصویب مى‏رسد، هستند؟ آیا دولتمردان، به حکم اینکه نماینده و منتخب مردم‏ اند، اخلاقاً موظف ‏اند به همه خواسته‏ هاى مردم، هرچند خلاف خواست خداوند باشد، جامه عمل بپوشانند؟ آیا دولتمردان که وظیفه‏ توسعه اقتصادى و فرهنگى جامعه را بر عهده دارند، مى ‏توانند به منظور بهره‏ مندى جامعه از سود اقتصادى بیشتر، اقدام به عقد قرارداد با شرکت‏ها یا دولت‏ هایى نمایند که منافع خود را مصروف اقدامات ضد انسانى و اسلامى مى‏ کنند؟ آیا مردم یا دولتمردان، اخلاقاً مجازند که تصمیمات سیاسى خود را صرفاً بر محور سود مادى و رفاه دنیوى اتخاذ کنند؟ یا آنکه باید منافع و مصالح اخروى را نیز در نظر بگیرند؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آذر ۹۴ ، ۲۰:۱۱
نقی سنایی

دو مانع اساسى در مقابل زهدورزى و پارسایى انسان وجود دارد: محبت او به دنیا و خمود و بى‏ بهره‏ گى افراطى از آن. سایر مفاهیم از قبیل حرص و طمع در واقع از آثار محبت دنیا هستند و به عنوان نتایج دنیا طلبى مورد بحث قرار مى‏ گیرند.

1. محبت دنیا: هنگام توضیح مفهوم زهد و ارزش آن، تا حدّى مفهوم دنیا و ماهیت آن آشکار گردید و آیات و روایاتى در نکوهش آن بیان شد. اینک به‏ اختصار به آثار دنیاخواهى که مانع زهدورزى است، پرداخته مى ‏شود.

بدون شک در نظام اخلاقى اسلام دنیا همواره ناپسند و نکوهیده نیست، بلکه چهره ارزشمند و ستوده نیز دارد. دنیا شامل همه اشیایى مى ‏شود که موجب بهره‏ مندى انسان، رفع نیازها و تأمین اهداف او مى ‏گردد. این لذت‏ها و بهره ‏مندى ‏ها همواره بد نیستند، بلکه مى ‏توانند کارکرد خوب نیز داشته باشند. «دنیاى ناپسند» عبارت است از بهره‏ مندى ‏هاى زودگذرى که نه خود عمل صالح و اخروى ‏اند و نه ابزار و وسیله‏ اى براى اعمال خوب و اخروى هستند. در نتیجه دنیاى نکوهیده چیزى جز خوشگذرانى و لذت‏ جویى از راه حرام و برخوردارىِ بیشتر از مقدار لازم و ضرورى از چیزهاى حلال نیست.[1] این همان دنیایى است که خداوند در نکوهش آن مى ‏فرماید:

دوستى خواستنى ‏ها [ى گوناگون‏] از: زنان و پسران و اموالِ فراوان از زر و سیم و اسب‏هاى نشاندار و دام‏ها و کشتزار [ها] براى مردم آراسته شده، [لیکن‏] این جمله، مایه تمتّع زندگى دنیا است.[2]

در برخى آیات، با دنیاى ناپسند تحت عنوان هواى نفس، ترغیب به مخالفت شده است.[3] قرآن در تبیین حقیقت آن مى ‏فرماید:

بدانید که زندگى دنیا، در حقیقت، بازى و سرگرمى و آرایش و فخرفروشى شما به یکدیگر و فزون‏جویى در اموال و فرزندان است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آذر ۹۴ ، ۲۰:۳۴
نقی سنایی

بعضى از مهم‏ترین آثار زهد که به نوبه خود یک مفهوم اخلاقى عام هستند، به شرح زیر است.

1. قناعت: در ادبیات عرب، قناعت به‏ مفهوم راضى ‏شدن به مقدار اندکى از بخشش‏[1] و رضایت‏ دادن به سهم خویش، به‏ کار مى ‏رود.[2] در منابع رایج اخلاق اسلامى «قناعت» در مقابل «حرص» آمده است و آن عبارت است از ملکه‏اى نفسانى که به موجب آن انسان به نیاز خود از اموال رضایت مى‏ دهد و خود را در مشقت و تلاش براى تحصیل مقدار بیشتر از آن نمى‏ اندازد.[3]

قناعت خود آثار فراوان و سودمندى را به ‏دنبال دارد، و از سوى دیگر موجب پیشگیرى از بسیارى رذایل اخلاقى و بلکه جرایم حقوقى مى ‏گردد. بر همین اساس در نظام اخلاقى اسلام به‏ شدت مورد تشویق و ترغیب واقع شده است. در قرآن کریم آمده است:

و زنهار دیدگان خود را مدوز به‏ سوى آنچه اصنافى را از آن برخوردار کردیم [و فقط] زیور

زندگى دنیا است تا ایشان را در آن بیازماییم، و [بدان که‏] روزىِ پروردگار تو بهتر و پایدارتر است.[4]

امام على علیه السلام در باره ارزش قناعت مى ‏فرماید: «توانگرى را جستم و آن را جز در قناعت، نیافتم. قانع باشید تا توانگر شوید.»[5]

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آذر ۹۴ ، ۲۰:۳۲
نقی سنایی

مراتب زهد از حیث چیزى که در طلب آن انسان از دنیا روى برمى گرداند: از این جهت زهد داراى درجات سه‏ گانه زیر است.

یک. زهد خداترسان: انسان براى تحصیل نجات از آتش و سایر عذاب‏ هاى اخروى از دنیا روی گردان مى ‏شود.

دو. زهد امیدواران: یعنى روى برتافتن از دنیا به امید رسیدن به ثواب خداوند و نعمت‏هاى بهشتى.

سه. زهد عارفان: نه توجهى به درد و رنج‏ها دارد تا رهایى از آنها را طلب کند و نه اعتنایى به لذت‏ها مى ‏کند تا بهره‏ مندى از آنها را بجوید، بلکه تنها در اشتیاق دیدار و ملاقات پروردگار است. چنین زهدى تنها همّت اهل معرفت است.[1]

  نکته:

مراد از دنیا تنها مال و ثروت، خوراک و پوشاک و مانند اینها نیست؛ زیرا کناره‏ گیرى از همه این امور براى کسى که شهره ‏شدن به زهد و ستوده ‏شدن به پارسایى را دوست مى ‏دارد، بسیار آسان خواهد بود. بلکه دنیا شامل مقام و ریاست و همه بهره‏ مندى هاى نفسانى ممکن از دنیا مى‏ شود. زهد حقیقى یعنى روى گردانیدن و عدم دلبستگى به مال و مقام. زاهد راستین کسى است که فقر و غنا، مدح و ذمّ و عزّت و ذلت در نزد مردم براى او یکسان باشد و جز در جست‏ وجوى محبت و رضایت خداوند نباشد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آذر ۹۴ ، ۲۰:۲۶
نقی سنایی

مراتب زهد از جهت آنچه از آن اعراض مى ‏شود: از این حیث براى زهد چندین درجه به شرح زیر در نظر گرفته شده است:

1. ترک و اعراض از محرمات؛ یعنى زهدورزى نسبت به محرمات که به آن «زهد واجب» گویند.

2. اعراض از شبهات و زهدورزیدن نسبت به‏آنها که موجب سالم‏ماندن انسان از ارتکاب محرمات مى ‏گردد.

3. زهدورزیدن نسبت به مقدار بیشتر از نیاز از چیزهاى حلال؛ یعنى در خوراک، پوشاک، مسکن، اثاثیه زندگى و امثال آن و ابزارهاى دستیابى به آنها از قبیل مال و جاه، به مقدار ضرورى اکتفا کردن.

4. زهد ورزیدن نسبت به همه آنچه که موجب لذت نفس مى ‏شود، حتى نسبت به مقدار لازم و ضرورى از دنیا. به این معنا که بهره‏ مندى و استفاده او از مقدار ضرورى نیز براى لذت آن نباشد، نه این‏که حتى قدر ضرورى از دنیا را هم ترک نماید که اصولًا چنین چیزى امکان ندارد. این درجه از زهد و نوع ما قبل آن، زهدورزى در حلال است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آذر ۹۴ ، ۲۰:۲۳
نقی سنایی

عالمان اخلاق به اعتبارات مختلف براى زهد انواع و درجاتى ذکر کرده ‏اند که به‏ اختصار آنها را گزارش مى‏ کنیم.

1. مراتب شدّت و ضعف زهد: زُهد را از جهت میزان شدت و ضعف اعراض از دنیا به سه درجه تقسیم مى‏ کنند:

1. فرد به دنیا پشت مى کند، در حالى که به آن تمایل دارد و در واقع با زحمت و مشقّت و تکلّف خود را از دنیا دور مى‏ کند.

2. شخص با میل و رغبت و به آسانى از دنیا اعراض مى‏ کند؛ بدون آنکه تمایلى به آن داشته باشد. زیرا در نظر او دنیا نسبت به لذت‏هاى اخروى کوچک و حقیر است. او در واقع مبادرت به یک معامله کرده است و چیز کم ‏ارزش ‏ترى را به انتظار رسیدن به کالاى ارزنده‏ تر از دست مى ‏دهد و البته از این معامله خشنود است.

3. بالاترین درجه زهد آن است که با رغبت و اشتیاق، دنیا را ترک نماید و اصلًا احساس از دست‏دادن چیزى را نکند. احساس ننماید که معامله ‏اى صورت گرفته است؛ چنان‏که اگر کسى از مُشتى خاک بگذرد تا به یاقوتى دست یابد، هرگز احساس نمى‏ کند که چیزى را به قیمت دستیابى به شى ارزنده ‏تر از دست داده و معامله‏ اى کرده است.   

اخلاق اسلامى احمد دیلمى، ص: 115


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آذر ۹۴ ، ۲۰:۱۹
نقی سنایی

نگاهى گذرا به تعابیرى که نسبت به زهدورزى در آیات و روایات وارد شده است و آثارى که براى این صفت نفسانى بیان گردیده همگى بیانگر جایگاهى رفیع براى وارستگى و زهدورزى نسبت به دنیا در نظام اخلاقى اسلام است.

از جمله پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمود: «زهدورزى در دنیا موجب راحتى دل و بدن است.»[1] و فرمود:

«کسى که نسبت به دنیا زهد ورزد مصیبت‏ها بر او آسان گردد».[2]

امام صادق علیه السلام نیز فرمود: «بى‏رغبتى به دنیا باعث فراغت قلب جهت پرداختن به آخرت مى‏گردد».[3]

و سرانجام آنکه پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله اعلام مى‏دارد: «بدون بى‏رغبتى به دنیا، چشیدن شیرینى ایمان بر دل‏هاى شما حرام خواهد بود».

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آذر ۹۴ ، ۲۰:۱۵
نقی سنایی

از نظر ارباب لغت زهد ورزیدن نسبت به یک چیز به مفهوم اعراض از آن شى و به مقدار اندکى از آن رضایت دادن است.[1] در فرهنگ عالمان اخلاق «زهد» عبارت است از اعراض قلبى و عملى از دنیا، مگر به مقدارى که آدمى بدان نیاز ضرورى دارد.

به عبارت دیگر زهد یعنى روى گردانیدن از دنیا براى آخرت و از غیر خداوند دل بریدن.

از این تعریف بر مى‏ آید که اولًا، زهد نسبت به کسى صادق است که امکان تحصیل دنیا و برخوردارى از آن را داشته باشد. ثانیاً، روى برتافتن او از دنیا به‏ دلیل پستى و حقارت دنیا نسبت به آخرت باشد. هرگاه ترک دنیا به‏ دلیل عدم امکان تحصیل آن و یا به هدفى غیر از رضایت خداوند و تحصیل آخرت باشد- مانند جلب رضایت و محبت مردم و یا به علت فرار از سختى و مشقت تحصیل آن- به آن «زهد» گفته نمى ‏شود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آذر ۹۴ ، ۲۰:۱۴
نقی سنایی

ارزش اخلاقی مخصوص چیزی است که از نظر اخلاق، مطلوبیت دارد یعنی یا هدف مطلوب، اخلاق است و یا واسطه و وسیله‌ای است که انسان را به آن هدف نزدیک می‌نماید، و از آنجا که موضوع جملات اخلاقی به اموری اطلاق می‌شود که یا خود، هدف افعال اختیاری انسان باشد و یا انسان را به آن نزدیک کند و  وسیله‌ای برای دستیابی به هدف موردنظر در اخلاق باشد.

بنابراین آنچه هدف و مطلوب نهایی اخلاق است، ارزش ذاتی دارد و آن دسته از افعال اختیاری انسان که با راهنمایی عقل و به صورت آگاهانه انتخاب شوند و وسیله‌ای برای دستیابی به هدف نهایی اخلاق باشند، دارای ارزش غیری هستند، و در مقام مقایسة دو یا چند فعل اختیاری ارزشمند که با هم تزاحم داشته و انسان می‌تواند آنها را با هم انجام دهد، آن کاری ارزش نسبی دارد که انجام آن، کمک بیشتری در رسیدن به هدف و مطلوب نهایی اخلاق ایجاد نماید.

تبیین واقعی مفهوم ارزش اخلاقی این است که آن در جایی بکار می‌رود که انسان فعلی را از روی اختیار انجام دهد و آن فعل مطلوب آدمی باشد. اما نه هر مطلوبیتی، همچون مطلوبیتی که صرفاً برای رسیدن به نیاز مادی و مقتضای غرائز و شهوات حیوانی باشد بلکه مطلوبیت عقلائی موردنظر است یعنی کاری که از روی اختیار و به هدایت عقل صورت گیرد دارای ارزش اخلاقی است.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آذر ۹۴ ، ۲۲:۲۲
نقی سنایی

شهودگرایی، پاره ­ای از مفاهیم تصوّری اخلاقی و قضایای مربوط به آن را بدیهی و بی ­نیاز از تعریف و استدلال، و آنها را به شهود عقلی روشن و واضح می­ داند.  و این که در فلسفه اخلاق قرن حاضر، توجّه به شهودگرایی طبیعتاً از اثر  مور شروع می­شود. 

یکی از پرسش ­های اساسی درباره شهودگروی اخلاقی مور این است که گستره و دامنه شهودگروی اخلاقی وی تا کجاست؟ آیا شهودگروی اخلاقی مور صرفاً ناظر به مفاهیم اخلاقی ارزشی، و احکام یا قضایای اخلاقی مشتمل بر آنهاست یا این­که به مفاهیم اخلاقی ناظر به الزام و تکلیف، و احکام یا قضایای اخلاقی مشتمل بر این مفاهیم نیز مربوط می­شود؟

برخلاف رأی برخی از مفسّران مور از قبیل مری وُرناک (وارنوک) و آلفرِد یوئینگ که در اثر بدفهمی و یا سوء تفسیر آرای اخلاقی مور، شهودگروی اخلاقی وی را به پاره­ای از مفاهیم اخلاقی ناظر به الزام و تکلیف از قبیل «درست» (right  )، «الزامی» ( (obligatory، «وظیفه» (duty ) و «باید» (ought  ) و نیز به احکام یا قضایایی که محمول شان چنین مفاهیمی­ اند، تعمیم داده ­اند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آذر ۹۴ ، ۲۳:۲۲
نقی سنایی

     اعتقاد به مفاهیم و گزاره ­های پایه، یکی از قدیمی­ ترین و پرطرفدارترین نظریه­ های مطرح در باب توجیه دانسته­ های بشر می­ باشد. هرچند در آثار متفکران اسلامی، رگه­ هایی از انسجام ­گروی دیده می­شود، به ضرس قاطع می­توان گفت که تمامی متفکران ما به مبناگروی باور داشته­ اند.  شهودگرایان جزء نحله­ های توصیفی فلسفه اخلاق محسوب می­شوند. آنان قائل به مفاهیم و گزاره­ های بدیهی در حیطه اخلاق بوده و راه درک درستی و نادرستی احکام اخلاقی را شهود یا بداهت می­ دانند. آنان مفاهیم اخلاقی را اوصافی بسیط، تجزیه­ ناپذیر و تعریف ناشدنی قلمداد می­ کنند و یک یا چند مفهوم اخلاقی را چنان مفاهیم پایه تلقّی می­ کنند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آذر ۹۴ ، ۲۳:۱۹
نقی سنایی

به نظر شهودگرایان، مفاهیم اخلاقی به دو دسته تقسیم می ­شوند:

4-1- مفاهیم اصلی

   ویژگی مفاهیم اصلی، شهودی و بدیهی و بسیط بودن یا تعریف­ ناپذیری آنها است، و در نتیجه احکام و قضایای مشتمل بر چنین مفاهیمی نیز، بی­نیاز از استدلال بوده و به اصطلاح خود توجیه­ اند.

4-2- مفاهیم فرعی

   مفاهیم فرعی را که مفاهیمی غیرشهودی و مرکّب هستند، باید با ارجاع به مفاهیم اصلی تعریف کرد. البته در این که کدام­یک از مفاهیم اخلاقی، اصلی و کدام فرعی­ اند، نظرات متفاوتی ابراز شده است، مثلاً مور، مفهوم خوب را به عنوان مفهوم اصلی اخلاق می­شناسد. سیجویک، معتقد است مفهوم باید است که دارای ویژگی­های مفاهیم اصلی­اند. راس، تأکید می کند که هر دو مفهوم خوب و بد از مفاهیم اصلی­ اند. عدّه­ ای دیگر دو مفهوم خوب و درست را به عنوان مفاهیم اصلی اخلاق معرفی می­کنند. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آذر ۹۴ ، ۲۳:۱۷
نقی سنایی

    پیشینه شهودگرایی به فلسفه اخلاق قرن هجدهم و پیش از آن بر می ­گردد. امّا این نظریه میان دو جنگ جهانی در انگلیس شکوفا شد و پس از جنگ جهانی دوم جذّابیت خود را از دست داد و تا کنون نیز به همین صورت باقی مانده است. نادیده­ انگاری، درست پس از جنگ جهانی دوّم تعجّب آور نبود، زیرا نظام فکری غالب آن روزگار، این اندیشه را که حقایق عینی اخلاقی و معرفت اخلاقی می­توانند وجود داشته باشند، ردّ می­کرد. حتّی پس از سال 1970 ، در حالی که گرایش به نظریات اخلاقی عینیّت­ گرا دوباره جان گرفت، نظریه شهودگرایی همچنان عقیم باقی ماند.

در فلسفه اخلاق قرن حاضر، توجّه به شهودگرایی طبیعتاً از اثر جی. ای. مور شروع می­شود. مور به مفهوم خوب و بد و .... توجّه  ویژه­ ای داشت و همیشه به دنبال پاسخ این پرسش بود که «خوب چیست؟» وی خوب را یک مفهوم بسیط و غیر قابل تعریف می­دانست. نکته دیگر در نظریه مور، تأکید ایشان بر شهودگرایی در اخلاق بود. پریکارد و راس نیز خطوط کلّی نظریه مور را پذیرفتند و اموری جزئی بر آن افزودند. شهودگروی اخلاقی یکی از جذّاب­ترین نحله­ها در فلسفه اخلاق قلمداد     می­شود، جنان­ که برخی حتّی این مکتب را جریان مستمر و پیوسته       نمی­ دانند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آذر ۹۴ ، ۲۳:۱۵
نقی سنایی

ج) توسعه دانایى و شکوفایى علمى‏

براى رسیدن به جامعه ‏اى پیشرفته، قدرتمند، پرنشاط، پاکیزه و امن- که در آن ضریب امید به آینده بالاست- به عنصرى کاملًا بنیادى نیازمندیم و آن علم و دانایى است. جامعه اى که در آن دانایى نباشد، فقیر بوده و هرقدر عوامل زورمندى را در خود گردآورده باشد، ضعیف است. بى‏ تردید بزرگترین ثروت، «دانش» و برترین قدرت، «آگاهى» است. پیشرفت مادى و تعالى معنوى جامعه، با توسعه دانایى و شکوفایى علمی ارتباطى تنگاتنگ دارد؛ چنان که در احادیث‏ اهل‏ بیت (علیهم السلام) آمده است که علم منشأ همه خیرات و نعمات است.

حال پرسیدنى است چه موانعى جامعه را از توسعه دانایى و شکوفایى علمى بازمى ‏دارد؟ به نظر مى ‏رسد دراینباره پیش و بیش از موانع تاریخى، اقتصادى و سیاسى، نبودِ منابع انسانی کارآمد و باکفایت عاملى اثرگذار است.

شکوفایى علمى جامعه در گرو میزان بهره ‏مندى اعضاى آن جامعه از تخصص‏ هاى علمی است. شهروندان دانشمند و آگاه، جامعه‏ اى علمْ بنیاد را بنا مى‏ نهند و آن را به توسعه علمى و فنى مى ‏رسانند، اما نکته مهم این است که رسیدن به قله دانشورى و ورود به جرگه علما و حکما پیش‏نیازهایى مى‏ طلبدکه مهم‏ترین آنها «شایستگى اخلاقى» است. بى گمان یک جامعه اخلاقى با شهروندان متخلق مى ‏توانداز انسان‏هاى توانمند و کارآمد در عرصه علمى بهره ‏مند باشد و با همت آنان به شکوفایى علمى دست یابد.[1]

در تحلیلى اجمالى مى ‏توان ده آسیب اخلاقى را از موانع توسعه دانایى برشمرد که از این میان، پنج آسیب از رذایل فردى و پنج مورد دیگر از رذایل اجتماعى ‏اند.

موانع توسعه دانایى‏

1. رذایل فردى‏

یک. عُجب علمى: یکى از آفات پیشرفت در هر زمینه، پدیده روانى «استغناى مذموم» است که انگیزش لازم براى آموختن یا تکمیل مهارت‏ها را آدمى سلب مى‏کند. خودبزرگ‏بینى و خودپسندى علمى بدین معناست که فرد، خود را در زمینه تخصصى‏اش کامل بداند. بدیهى است چنین فردى در ظرف وجودى خود، نیمه‏خالى را نمى‏بیند و به همین‏رو خود را از نوشیدن زلال دانش محروم مى‏کند. در کلمات قصار امیرمؤمنان (ع) چنین آمده:

فردیکه به خودبزرگ‏بینى مبتلا شود، از فراگیرى محروم مى ‏ماند.[2]

افتادگى آموز اگر طالب فیضى‏


هرگز نخورد آب زمینی که بلند است‏

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آذر ۹۴ ، ۲۰:۵۱
نقی سنایی

ب) فقرزدایى و گسترش رفاه عادلانه‏

یکى از اهداف انسان‏ ها از تشکیل اجتماعات و مشارکت در زندگى گروهى دستیابى به برخوردارى ‏هاى بیشتر بوده است. از سویى دیگر، از ملاک‏ هاى برترى اجتماع انسانى، در اختیار گذاردن امکان بهره‏ مندى بیشتر از رفاه و آسایش و امکانات مادى براى اعضاى خود است. بنابراین هرچه این تنعم کاستى یابد و سهم شهروندان از رفاه و آسایش کمتر شودو فقر بیشتر دامن بگسترد، «اجتماع انسانى» رفته‏ رفته فلسفه وجودى خود را از دست مى‏ دهد و تصویر جامعه مطلوب در ناامیدى محوتر مى‏ گردد.

اصل رفاه و برخوردارى معقول همراه با گشایش و فزونى، مادام که در سیر حیات طیبه باشد، در اسلام به‏عنوان ارزش به رسمیت شناخته شده؛ تا جایى‏ که قرآن کریم بر کسانی که بهره‏ مندى از این‏ گونه مواهب را تحریم مى ‏کنند، سخت خرده مى ‏گیرد.[1] امام سجاد (ع) مى ‏فرماید:

توسعه دادن زندگى و امکانات آن از اخلاق مؤمنان است.[2]

در روایتى دیگر از ایشان مى‏ خوانیم:

بیشترین خشنودى خدا از آنِ کسى است که خانواده خود را بیشتر در رفاه و آسایش قرار مى‏ دهد.[3]

در عرصه کشورى نیز تلاش براى پیشرفت و ارتقاى اقتصادی یکى از وظایف اجتناب ناپذیر حکومت اسلامى است؛ چراکه امروزه در شرایط بین‏المللى، قدرت اقتصادی یکى از مهم‏ترین عوامل تأمین‏ کننده اقتدار سیاسى به‏شمار مى‏رود. از این‏رو، بى ‏گمان لازمه عمل به‏ قاعده «نفى سبیل»[4] حرکت به سوی کسب قدرت اقتصادى است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آذر ۹۴ ، ۲۰:۴۷
نقی سنایی

در این مبحث به سرمایه‏ ها یا نقاط قوت جامعه مطلوب اخلاقی خواهیم پرداخت و از سویى برآنیم تا دریابیم جامعه فضیلت‏مند در مقایسه با جامعه غیراخلاقى چه مزیت‏هایى دارد. در آغاز مى ‏باید به ترسیم جامعه مطلوب بپردازیم تا بدانیم این جامعه از چه ویژگى هایى برخوردار است.

اساساً انگیزه انسان‏ها از زندگى جمعى و تشکیل اجتماعات، بهره‏ مندشدن از منافع حیات اجتماعى است. انسان تنها و دور از جامعه، زندگى پرمشقت یدارد. هزاران سال پیش انسان دریافت که خداوند وى را به‏ گونه‏ اى آفریده که هم برخلاف سایر موجودات از احتیاجات و نیازهاى بسیارى برخوردار است که هرگز قادر نیست تمامى آنها را مرتفع کند و هم داراى استعدادهاى خاص فراحیوانى و ظرفیت‏هاى فکرى- فرهنگی است.

بى ‏شک کشف بزرگ نیاکان ما، درک اصل «تقسیم کار اجتماعى» است. پدران ما به ‏تجربه‏ دریافتند که اگر قرار باشد همه افراد جملگى کار بیاموزند و آن را عملى کنند، تولید و پیشرفت جامعه کمتر از صورتى است که هریک از آنها به شکل تخصصى در فنی خاص به مهارت لازم دست یابند. بدین‏سان آرام آرام در اجتماعات بزرگتر اصناف و صاحبان حرفه شکل گرفتند و با همیارى و استفاده از مهارت و تجربه و فرآورده‏ هاى یکدیگر، با آسانى بیشتر و صرف زمان کمتر به خدمات و کالاهاى بهترى دست یافتند. انسان‏ها در پناه جامعه درپى چند گمشده مطلوب بودند:

1. مخاطرات و تهدیدات کمتر

2. اختیار، آسودگى و برخوردارى بیشتر

3. رسیدن به تعالى و خودشکوفایى افزون‏تر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آذر ۹۴ ، ۲۰:۳۹
نقی سنایی