پایگاه علمی دکتر نقی سنایی (عضو هیأت علمی دانشگاه)

اخلاقی: مبانی و مفاهیم اخلاق اسلامی، اخلاق کاربردی، اخلاق خانواده، اخلاق حرفه ای، فلسفه اخلاق، عرفان اسلامی

پایگاه علمی دکتر نقی سنایی (عضو هیأت علمی دانشگاه)

اخلاقی: مبانی و مفاهیم اخلاق اسلامی، اخلاق کاربردی، اخلاق خانواده، اخلاق حرفه ای، فلسفه اخلاق، عرفان اسلامی

پایگاه  علمی دکتر نقی سنایی (عضو هیأت علمی دانشگاه)

1- استفاده از مطالب سایت با ذکر آدرس سایت (drsanaei.blog.ir) و به نام دکتر نقی سنائی، نه تنها منعی ندارد، بلکه موجب افتخار و مباهات خواهد بود.
2- با التفات به تخصّصی بودن مطالب، در صورت امکان از نظرات ارزنده تان، حقیر را بهره مند فرمایید.
3- اینجانب دارای وبلاگ به آدرس http://drsanaei.blogfa.com/ می باشم که در صورت تمایل از مطالب متنوع آن بهره وری فرمایید.
4_ لطفا در کانال آیات و احادیث اخلاقی با آدرس drnaghisanaei@ در پیام رسان ایتا عضو شوید و دوستان و گروه ها را تشویق و توصیه فرمایید تا عضو شوند و از آیات و احادیث اخلاقی همراه با منابع و مأخذ بهره ببرند و بدین وسیله در تبلیغ دستورات اخلاقی دین مبین اسلام سهیم شوید.تشکر و ارادت

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین نظرات
نویسندگان

۳۱ مطلب در آبان ۱۳۹۴ ثبت شده است

شهودگروی پاسخ آشنای دیگر به سؤال از توجیه است. این نظریه، اصول اساسی و احکام ارزشی را شهودی یا بدیهی می­داند، بنابراین نیازی نیست با هیچ استدلالی، منطقی یا روان­شناختی، توجیه شوند زیرا آنها خود توجیه هستند، یا به بیان دکارت «به نحو واضح و متمایزی درستند».

 طرفداران این نظریه عبارتند از باتلر، سیجویک، رشدال، جی. ای. مور ( 1873 1958 )، اچ . ا. پریچارد (یریکارد) ( 1871 1947 )، راس ( 1877 1971 )، کریت، هارتمان، اوینگ، حتّی شاید افلاطون.

این گروه علی­رغم اختلافاتی که با یکدیگر دارند همگی بر این نکته اتّفاق نظر دارند که پاره­ای از اوصاف اخلاقی، بدیهی، شهودی و تعریف­نشدنی یا بسیط هستند. دست­کم باید یکی از مفاهیم اخلاقی، واجد چنین اوصافی باشد تا بتوان از آن به عنوان پایه و معیار، احکام و مفاهیم اخلاقی را شناخت و نه با «مشاهده تجربی یا استدلال ما بعد الطّبیعی»، و به همین دلیل است که شهودگرایی نامیده می­ شود.

  شهودگرایی، نظریه خاصی را درباره معنا و ماهیّت احکام اخلاقی در برداشته و بر آن متّکی است. شهودگرایان با این رأی تعریف­گراوانه که، اصطلاحات اخلاقی، علامت و نشانه خصایص اشیاء هستند، مانند مطلوب بودن یا رهنمون بودن به سعادت موزون، و همچنین به این مطلب که احکام اخلاقی صرفاً گزاره­ هایی هستند که این خصایص را به اشیاء نسبت می­ دهند، موافق هستند، امّا منکر آنند که اوصافی که با کلماتی مانند «خوب» و «باید» به آنها اشاره می­ شود، بر اساس اصطلاحات غیراخلاقی قابل تعریف باشند. در واقع اصرار دارند که پاره­ای از این اوصاف تعریف­ نشدنی یا بسیط و تحلیل­ نشدنی­ اند.   همان­طور که زردی و خوشایندی چنین هستند.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آبان ۹۴ ، ۱۷:۱۸
نقی سنایی

ایمان یک حالت قلبى و فرآیند روانى است که جهت ‏گیرى آن در افکار، احساسات و اعمال آشکار مى ‏شود: امام باقر علیه السلام:

الایمان ما کان فى القلب و الاسلام ما علیه التناکح و التوارث.[1]

پیامبراکرم صلى الله علیه و آله:

الایمان قول مقول و عمل معمول و عرفان العقول.[2]

با ایمان به خداوند متعال، روز باز پسین و فرشتگان یا مأموران تدبیر عالم- که همگى در ایمان به غیب خلاصه مى ‏شود- ابعادشناختى، عاطفى، اجتماعى و اخلاقى فرد تغییر مى‏ کند و نگرش او در محدوده محاسبات فیزیکى، کمّى و سودجویانه نمى ‏گنجد؛ بلکه این جهت‏ گیرى و جهان ‏بینى انگیزه ‏اى براى شکوفایى استعدادهاى درونى او مى ‏گردد و گسترش وجودى او را در امتداد کمال مطلق محقق مى ‏گرداند. احساس حضور در محضر وجودى‏ مقدّس با علم بیکران و قدرت بى ‏پایان، عامل مهمى در تربیت و کنترل اخلاقى انسان خواهد بود. بنابراین پرورش ایمان در سراسر وجود انسان با اهرم ‏هاى بسیارى که در اختیار دارد، تربیت اخلاقى را تسهیل مى ‏کند؛ بلکه خود، آفریننده مکارم اخلاق در وجود انسان است.

الکسیس کارل، رابطه ایمان مذهبى و بعد اخلاقى انسان را این‏گونه ترسیم مى ‏کند:

فعالیت‏ هاى اخلاقى و مذهبى عملًا با یکدیگر بستگى دارند. احساس اخلاقى، پس از مرگِ احساسِ عرفانى دیرى نمى ‏پاید. انسان در ساختن یک سیستم اخلاقى مستقل از مذهب آن ‏چنان که سقراط مى‏ خواست موفق نشده است. اجتماعاتى که احتیاج به نیایش را در خود کشته ‏اند، معمولًا از فساد و زوال مصون نخواهند ماند. این از آن جهت است که متمدنین بى‏ ایمان نیز همچون مردم دیندار وظیفه دارند که به مسئله رشد همه فعالیت‏ هاى باطنى و درونى خود که لازمه یک وجود انسانى است، دلبستگى پیدا کنند.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آبان ۹۴ ، ۲۰:۵۴
نقی سنایی

این روش کاملًا به‏ صورت «خودتربیتى» انجام مى ‏شود. مقصود از نظارت بر خود این است که فرد با هوشیارى و مراقبت کامل نسبت به ارزش‏ هاى اخلاقىِ پذیرفته شده بکوشد رفتارهاى (جوارحى یا جوانحى) منافى با فضایل اخلاقى به حریم او راه نیابند و باعث سستى و زوال ملکات اخلاقى او نگردند.

در مبانى روان ‏شناختى روش نظارت بر خود، دو مرحله قابل تفکیک است: مرحله اول در مورد به‏ کار بستن این روش است که متربى باید از جهت انگیزش، زمینه‏ هاى لازم را داشته باشد.[1] این مرحله باید به کمک روش ‏هاى قبل- خصوصاً روش دعوت به ارزش‏ ها و پرورش نیروى عقلانى- عملى گردد؛ یعنى فرد به این بینش برسد که این ارزش‏ ها و غایات اخلاقى باید در وجود او پایدار بماند و یا رذایل اخلاقى از او محو شوند. مرحله دوم تبیین چگونگى تأثیرگذارى این روش است. واردات و صادرات سازمان روانى به صورت تدریجى شاکله وجودى ما را بنا مى ‏کند، و به زبان روان‏شناسى، درون‏ سازى و برون‏ سازى ما را به یک تعادل‏ جویى سوق مى ‏دهد. بنابراین نظارت بر نوع و چگونگى واردات و صادرات- که شامل نیات و انگیزه‏ هاى ما نیز مى ‏شود- مى ‏تواند در جهت‏ دهى شاکل ه‏اى که محصول آنها است، مؤثر بلکه تعیین‏ کننده باشد.

در الگوى شرطى‏ سازى کنشگر (اسکینر) این روش (به طور تقریبى) تحت عنوان فرآیند «خودگردانى» در سه مرحله بیان مى ‏گردد:[2].

1. مشاهده خود: با دقت به ثبت و ضبط رفتارهاى خود به صورت جزیى و کمّى مى ‏پردازد.

2. خودسنجى: رفتارهاى فعلى با الگوى ایده‏آل از نظر کمیت و کیفیت مقایسه و ارزیابى مى ‏شود.

3. خود تقویتى: به رفتارهایى که هدف را نزدیک‏تر مى ‏کند و با آن سنخیت دارد، پاداش داده مى‏ شود و رفتارهاى مقابل با تقویت منفى و احیاناً تنبیه کنترل مى‏ شوند.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آبان ۹۴ ، ۲۰:۴۸
نقی سنایی


«تشویق» در لغت به معناى آرزومند کردن، به شوق افکندن و راغب ساختن است.[1] در این‏جا مراد از تشویق، استفاده از امور مطلوب و مورد درخواست فرد، پس از انجام عمل براى افزایش یا تثبیت عمل است. «تنبیه» نیز در لغت به معانى آگاه کردن، بیدار کردن، ادب کردن و مجازات کردن است.[2] در این‏جا مراد از تنبیه استفاده از محرک‏ هاى آزارنده براى فرد، پس از انجام عمل براى کاهش یا حذف رفتار است.

بنابراین مى ‏توان تشویق و تنبیه را یک سیستم کنترل رفتارى به وسیله خود شخص یا دیگرى دانست که پس از عمل مطلوب یا نامطلوب براى افزایش یا کاهش آن رفتار اعمال مى‏ گردد.

مبناى روان‏شناختى تشویق و تنبیه، مطابق نظریه شرطى ‏سازى کنشگر، بر آزموده‏ هاى زیر استوار است:

1. هر پاسخى که با یک محرک تقویت‏ کننده دنبال گردد، تکرار مى ‏شود.

2. محرک تقویت‏ کننده چیزى است که احتمال وقوع پاسخ را افزایش مى ‏دهد.

3. تقویت‏ کننده‏ هایى را که ذاتاً خاصیت تقویت‏ کنندگى دارند، تقویت‏ کننده نخستین یا غیرشرطى مى ‏نامند. تقویت‏ کننده‏ هاى نخستین مثبت، نیازهاى فیزیولوژیکى جاندار را برآورده مى‏سازد؛ مانند آب، غذا، هوا و مانند آن. تقویت‏ کننده‏ هاى نخستین منفى، ذاتاً خاصیت آزاردهى دارند؛ مانند ضرب و شتم، حرارت زیاد، نور زیاد و ....

4. تقویت‏کننده‏هاى ثانوى یا شرطى آنهایى هستند که مطابق اصول شرطى‏سازى کلاسیک (تداعى و همراهى با تقویت‏کننده‏هاى نخستین) خاصیت تقویت کنندگى پیدا کرده‏اند؛ مثل پول، جایزه، نمره و ....

5. اگر رفتارى را که با تقویتى افزایش یافته براى مدتى تقویت نکنیم، به‏تدریج متوقف مى‏شود که به آن «خاموشى» نیز مى‏گویند.

6. تنبیه به معناى وارد کردن محرک آزارنده براى حذف یک رفتار نامطلوب است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آبان ۹۴ ، ۲۰:۳۴
نقی سنایی

تا این‏جا بحث از روش ‏هایى بود که در مبادى رفتار اخلاقى- شناختى یا عاطفى- تأثیر مى ‏گذارد و یا روش‏ هایى که در عوامل محیطى مؤثر است. پیاژه در شمار عوامل تحول روانى علاوه بر رشد داخلى (ارگانیک)، تعامل‏ها و تفویض‏ هاى اجتماعى و تعادل جویى، تمرین و تجربه اکتسابى را یک عامل مستقل مى‏ داند.[1] در تربیت اخلاقى، هدف آن است که متربى به رفتار اخلاقى نایل شود؛ یعنى عمل کند. هر چه این تجربه عملى تکرار شود و مداومت داشته باشد، به صورت «برون‏ سازى»[2] ساخت ‏هاى روانى جدید تشکیل مى شود؛ مشابه آنچه در حوزه اخلاق، ملکات اخلاقى مى ‏گوییم.

قرآن‏ کریم اهمیت خاصى به عمل مى ‏دهد: «براى انسان جز حاصل تلاش او نیست. و [نتیجه‏] کوشش او به‏ زودى دیده خواهد شد.»[3]

در آیات بسیارى، ایمان را کافى نمى‏ داند، بلکه عمل را براى تکمیل و اتمام آن لازم مى ‏شمارد:

کسانى‏که کارهاى شایسته کنند- چه مرد و چه زن- در حالى که مؤمن باشند، هم آنان داخل بهشت مى ‏شوند و به ‏قدر گودى هسته خرمایى مورد ستم قرار نمى‏ گیرند.[4]

مقصود از کارهاى شایسته (عمل صالح) غالباً همان رفتارهاى اخلاقى است. درجات افراد نیز برحسب اعمال آنان است؛ یعنى یکى از معیارهاى درجه‏ بندى افراد، عملِ آنان است:

براى هر یک آنها از آنچه انجام داده ‏اند، مراتبى است و پروردگارت از آنچه مى ‏کنند، غافل نیست.[5]

روایات نیز با تحریض و ترغیب بر عمل، جایگاه برجسته ‏اى به آن مى ‏دهند:

امام على علیه السلام: «امروز، وقت عمل است و محاسبه ‏اى در کار نیست و فردا هنگام محاسبه است و جاى عمل نیست.»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آبان ۹۴ ، ۲۰:۲۹
نقی سنایی

کلمه «عَبْر»، گذشتن و عبور از حالى به حال دیگر است و اعتبار (/ عبرت آموزى) حالتى است که با دیدن و حضور نزد آنچه مشهود است به‏پیامى که نامشهود است نایل گردند.

بنابراین مقصود از این روش آن است که انسان با حضور در کنار امور و حوادث، با مشاهده دقیق و نظر کردن در آنها تغییرى درونى برایش حاصل شود که در نتیجه این حالتِ انفعال نفسانى، آماده پذیرش پیام و محتواى موجود در ژرفاى آن حادثه گردد. مشاهده عینى و از نزدیک، تأثیرى در انسان دارد که شنیدن و گزارش دیگران چنان اثرى ندارد.

دلیل آن اولًا پذیرفتنى ‏تر بودنِ مشاهدات است؛ برخلاف شنیده ‏ها که غالباً قابل تشکیک است. یکى از یقینیات در برهان منطقى، مشاهدات یا محسوسات است. ثانیاً توجه به پدیده‏ اى با جزئیات آن، مطابق با قالب‏ ها و ساختارهاى شناختى و عاطفى بیننده، موجب مى‏ گردد آن واقعه بهتر درون‏ سازى شود و به ساختار روانى انسان راه یابد. البته گاهى گزارش‏ هاى تاریخى یا داستانى در اثر قدرت هنرى گزارشگر چنان دقیق است که گویا شنونده یا خواننده حضور خود را در کنار حادثه احساس مى ‏کند. در هنرهاى نمایشى مثل فیلم و تئاتر چنین تجسمى امکان مى ‏یابد. در قرآن و روایات روش عبرت‏ آموزى، فراوان به‏ کار گرفته شده است. راه‏هاى عبرت آموزى عبارتند از:

الف. مشاهده آثار گذشتگان: انبان تاریخ، سرشار از وجود کسانى است که بار خطایى را به دوش گرفته و در مسیرى ناصواب پیش رفته‏ اند. تأمل در آثار به‏ جاى‏ مانده از گذشتگان، ما را متقاعد مى‏ کند که براى کناره گرفتن از هر خطایى، لازم نیست حتماً خود به تجربه بنشینیم و کیفر ببینیم. بناهاى تاریخى، موزه‏ها، خرابه‏  ها، و دفینه‏ ها و ... نشانه انسان‏ هایى است که آنها را به‏ وجود آورده‏ اند. قرآن ما را دعوت به سیر و سفر در آنها و تجربه ‏آموزى از پیشینیان مى‏ کند:

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آبان ۹۴ ، ۲۰:۰۳
نقی سنایی

پرورش نیروى عقلانى‏

برخلاف روش قبل (دعوت به ارزش‏ ها و موعظه) که عمدتاً بر بعد عاطفى انسان تأکید داشت، در این روش تأکید اصلى بر بعد شناختى انسان است. همان‏طور که انگیزش عاطفى از مبادى رفتار است، تصور و تصدیق به فایده نیز از مبادى شناختى است که این روش عهده‏ دار تأمین آن است.

قرآن‏ کریم و تعالیم معصومین بر این روش تأکید دارند و به حدود و ثغور و موانع و عرصه ‏هاى آن پرداخته‏اند. قرآن واژه‏ هاى تعقل، تفکر، تفقه، تدبر، لبّ، حجر، نهیه، حکمت، علم و فهم (با توجه به تفاوت هاى ظریفى که میان آنها وجود دارد) را براى استفاده از این روش به کار برده است. آیات قرآن با استفهامِ تقریرى یا تأکیدى،[1] نهى از تقلید و پیروى کورکورانه از گذشتگان یا اکثریت،[2] نکوهش کسانى که تعقل نمى‏کنند،[3] مذمت کسانى که بدون دلیل چیزى را مى‏پذیرند،[4] دعوت به ژرف‏نگرى،[5] مقایسه و تنظیر،[6] ترغیب و بشارت بر انتخاب احسن‏[7] و ... به پرورش نیروى عقلانى و شناخت مخاطبان خود مى ‏پردازد.

روایات- به‏ ویژه کتاب عقل و جهل در کافى‏ و منابع روایى دیگر- نیز عقل و تعقل را در جایگاهى برجسته نشانده و نقش آن را در مورد تربیت اخلاقى انسان به‏طور خاص مورد توجه قرار داده است.[8] در شیوه تربیتىِ علماى اخلاق نیز بخش قابل توجهى از تدابیر و رهنمودهاى اصلاحى آنان، مربوط به بعد شناختى انسان است؛ از جمله ایجاد یا تصحیح تصورات ذهنى فرد از خود عمل یا صفت اخلاقى، ترسیم نتایج و عواقب دنیوى یا اخروى اعمال، لوازم و ملزومات نیک یا بد امور اخلاقى. در نظریه اخلاقى آنان نیز، غلبه قوه عقلانى بر دو قوه غضب و شهوت موجب نجات انسان از رذایل اخلاقى و حرکت به‏سوى فضایل اخلاقى است؛ زیرا با غلبه قوه عقل، اعتدال در میان قوا برقرار مى‏گردد و معیار فضیلت نیز اعتدال است.

عرصه‏ هاى تفکر و تعقّل که مى ‏تواند در تربیت اخلاقى هم مؤثر باشد، در آیات و روایات معرفى شده‏ است:

1. طبیعت: چه بسیار نشانه‏ها در آسمان‏ها و زمین است که بر آنها مى‏گذرند در حالى‏که از آنها روى بر مى ‏گردانند.»[9]

2. تاریخ: امام على علیه السلام مى فرماید:

از حال فرزندان اسماعیل، فرزندان اسحاق و فرزندان یعقوب، عبرت گیرید. چقدر حالات ملت‏ها با هم مشابه و صفات و افعالشان شبیه یکدیگر است. در تشتت و تفرق آنان دقت کنید، زمانى که کسراها و قیصرها مالک آنها بودند ...[10] فرزندم! درست است که من به اندازه همه کسانى که پیش از من زیسته‏ اند، عمر نکرده ‏ام، اما در کردار آنها نظر افکندم و در اخبارشان تفکر نمودم و در آثار آنها به سیر و سیاحت پرداختم تا بدان‏جا که همانند یکى از آنها شدم، بلکه گویا در اثر آنچه از تاریخ آنان به من رسیده با همه آنها از اول تا آخر بوده ‏ام.[11]

3. قرآن: «آیا به آیات قرآن نمى‏اندیشند؟ یا [مگر] بر دل‏هایشان قفل‏هایى نهاده شده است.»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آبان ۹۴ ، ۱۹:۵۷
نقی سنایی

1- از حسن بن حسین، گوید: شنیدم امام صادق (ع) فرمود:

رسول خدا (ص) فرموده است: اى فرزندان عبد المطلب، هر چه شما دارید به همه مردم رسا نیست، آنان را با روى باز و سیماى شکفته برخورد کنید.

در روایت دیگر فرموده:

اى فرزندان هاشم.

2- فرمود: سه چیز است که هر که یکى از آنها را براى خدا آرد، خدا بهشت را بر او واجب کند، از خود کم گزارد و خرج راه خیر کند، با همه مردم جهان خوشروئى کند، و نسبت به خود انصاف دهد و به حق قضاوت کند.

3- از امام باقر (ع) فرمود:

مردى نزد رسول خدا (ص) آمد و گفت: یا رسول اللَّه، به من سفارشى کن، در ضمن سفارش خود به او فرمود: با برادرت با روى باز برخورد کن.

4- یکى از اصحاب گفت: به امام صادق (ع) گفتم: اندازه خوش خلقى چیست؟ فرمود: نرمش کنى و سخن شیرین بگوئى و با برادرت با خوشروئى برخورد کنى.

5- از فضیل که فرمود (یعنى از امام باقر یا امام صادق و گویا نام امام از قلم نسخه نویسان یا راویان افتاده- از مجلسى ره):

کارهاى خیر و خوشروئى به بهشت مى‏برند و بخل و بدروئى و عبوس از خدا دور کنند و به دوزخ برند.

6- از امام کاظم (ع) که فرمود:

رسول خدا (ص) فرمود: خوشروئى کینه را ببرد.

 

________________________________________
کلینى، محمد بن یعقوب - کمره اى، محمد باقر، أصول الکافی / ترجمه کمره ‏اى، 6جلد، اسوه - ایران ؛ قم، چاپ: سوم، 1375 ش.ج۴ صص ۳۱۳ الی 315
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آبان ۹۴ ، ۱۹:۴۵
نقی سنایی
1- از امام باقر (ع)، فرمود:

به راستى کامل ترین مؤمنان در ایمان خوش‏خلق‏تر آنها است.

2- رسول خدا (ص) فرمود:

در روز قیامت، در ترازوى کارهاى مؤمن بهتر از حسن خلق نگذارند.

3- از امام صادق (ع) فرمود: چهار است که هر که دارد، ایمانش کامل است و اگر از فرق سر تا پایش پر از گناه باشد، او را نکاهد، فرمود: آنها راستگوئى و رد امانت و حیاء و حسن خلق است.

4- فرمود:

مؤمن پس از فرائض عملى پیش از خدا نیاورد که محبوب‏تر باشد نزد خدا از حسن خلق که به همه مردم رسا باشد.

5- فرمود که:

رسول خدا (ص) فرمود: به راستى براى صاحب خلق خوش اجرى چون اجر روزه ‏دار شب زنده‏ دار است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آبان ۹۴ ، ۱۹:۴۲
نقی سنایی

 آداب اخلاقی و تربیتی علامه شیخ مهدی امامی مازندرانی (ره)

                  دکتر نقی سنایی      عضو هیأت علمی دانشگاه                               

    1- چکیده:

    وجود شخصیت‌های علمی معنوی و آگاه به اصول و مبانی دین مبین اسلام در هر مکان و زمانی، موجبات قوام و پایداری دین شریف را مهیا نموده است که چهره نورانی و شخصیت ممتاز حضرت استاد علامه آیه‌الله العظمی حاج شیخ مهدی امامی مازندرانی امیرکلایی (متوفی 1378 هـ.ق.) که خود منبع جوشان علم و معنویت، اخلاق و تربیت بوده از مصادیق بارز آن به شمار می‌آید. تسلط علمی استاد، تخلّق به اخلاق اسلامی، تألیفات و تصنیفات حول مباحث هستی‌شناسی و معرفت حقایق، علم خداشناسی، علم آخرت و تبیین احکام الهی به زبان عربی و فارسی، و به صورت نظم و نثر مؤید آن بوده و بهره‌وری از مکتب درس استادان بزرگی همچون آیه‌الله سیدعبدالکریم لاهیجی (متوفی 1323 هـ.ق)، آیه‌الله شهید حاج شیخ فصل‌الله نوری (متوفی 1327 هـ.ق)، آیه‌الله العظمی سیدمحمدکاظم طباطبایی یزدی (متوفی 1337 هـ.ق)، و تربیت شاگردان فراوان در معقول و منقول همانند بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران حضرت امام خمینی، استاد شهید مرتضی مطهری،  سید جمال‌الدین آشتیانی، دکتر عباس زریاب خویی، مزید بر علت خواهد بود. از این رو در این مقاله علمی «آداب اخلاقی و تربیتی علامه شیخ مهدی امامی مازندرانی» با بهره‌وری از منابع و مآخذ، کراماتی همچون زهد، متانت و وقار، صراحت و قاطعیت، و کلمات قصار اخلاقی تربیتی علّامه از جمله حول محور آزمایش، دین‌داری مورد بحث و بررسی قرار گرفته‌اند. امید است به فضل و عنایت رب غفور، فضایل اخلاقی و کرامات روحی علامه شیخ مهدی به طور شایسته مفید فایده گردد.

واژگان کلیدی: علامه شیخ مهدی امامی، امیرکلا، اخلاق، ادب، تربیت.

2-مقدمه

به نام آنکه جان را فکرت آموخت

 

چراغ دل به نور جان برافروخت

اَللّهُمَّ إِنّا نَفْتَتِحُ الکَلامَ بِاسْمِکَ رَجَاءَ عَوْنِکَ وَ نَخْتَتِمُ بِمَا بَدَأنَا إیذَاناً بِفَضْلِکَ

در قرآن کریم و روایات معصومین علیهم السلام راجع به فضل علم و عالم، سخنان گوهرباری آمده که همگی ضرورت تجلیل از دانش و دانشمند، و بهره‌وری از فیوضات علمی اندیشمندان را تأکید و تصریح می‌نماید. از آن جمله در قرآن کریم آمده است:

یَرْفَعِ اللهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْکُم وَ الَّذینَ أُوتوا العِلْمَ دَرَجاتٍ[1]

خداوند کسانی را که ایمان آورده‌اند و کسانی را که علم به آنان داده شد

درجات عظیمی می‌بخشد.

پیامبر عظیم الشأن اسلام حضرت محمد (ص) نیز می‌فرماید:

اَلْعُلَماءُ مَصَابیحُ الأرضِ وَ خُلَفاءُ الأنبیاِءِ وَ وَرَثَتی وَ وَرَثَهُ الأنْبیاءِ

دانشمندان چراغ‌های زمین و جانشین پیامبران و وارثان من و پیامبرانند.[2]

همچنین آن حضرت فرموده است:

اَلْعُلَماءُ وَرَثَهُ الأنبیاءِ، یُحِبُّهُمْ اَهْلُ السَّماءِ وَ یَسْتَغْفِرُ لَهُم الْحِیتانِ

فِی البَحْرِ إذَا مَاتُوا اِلَی یَوْمِ القیامَه[3]

عالمان وارثان پیامبران هستند، اهل آسمان آنها را دوست دارند، هر گاه بمیرند ماهیان دریا تا روز رستاخیز برای آنان آمرزش می‌طلبند.

کند و کاو و بررسی زندگانی و دستاوردهای انسان‌های بزرگ علمی به ویژه علمای دینی و معنوی چراغ منوری است بر چگونه زیستن و چگونه بودن، و حتی مرگشان نه فقط ثلمه‌ای، بلکه خود مایه عبرت در چگونه مردن خواهد بود. مطالعه و فهم در زندگی علماء، امید را در دل مشتاقان علم و معنویت پرورانده و یأس و ناامیدی‌ها را می‌زداید، بنابراین تبیین و شناساندن اندیشه‌های اندیشمندان و افکار علمای دین به رهپویان حق و نسل جوانِ آماده بهره‌وری از معنویات و حقایق، امری ضروری و آثار بس مطلوب به یادگار خواهد گذاشت. سرزمین عالم‌خیز مازندران، مهد علمای بزرگ امامیه است، از این رو مطالعه زندگانی عالم جلیل القدر خطه مازندران حضرت استاد علامه شیخ مهدی امامی مازندرانی امیرکلایی رضوان الله تعالی علیه که در عصر خود چشمه جوشان علم و معرفت و حقیقت، و اسوه اخلاق اسلامی بوده است، محور اصلی این مقاله قرار گرفته، امید است با توجه به ضرورت محدودیت در صفحات مقاله علمی، مفید فایده افتد.

خدایا چنان کن سرانجام کار

 

تو خشنود باشی و ما رستگار

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آبان ۹۴ ، ۱۹:۳۰
نقی سنایی

آفة الشّجاعة البغى و آفة الحسب الافتخار و آفة السّماحة المنّ و آفة الجمال الخیلاء و آفة الحدیث الکذب و آفة العلم النّسیان و آفة الحلم السّفه و آفة الجود السّرف و آفة الدّین الهوى.

سرکشى آفت شجاعت است، تفاخر آفت شرافت است، منت آفت سماحت است، خود پسندى آفت جمال است، دروغ آفت سخن است فراموشى آفت دانش است، سفاهت آفت بردبارى است، اسراف آفت بخشش است، هوس آفت دین است.

___

آفة الدّین ثلاثة فقیه فاجر و إمام جائر و مجتهد جاهل‏

آفت دین سه چیز است، داناى بد کار و پیشواى ستم کار و مجتهد نادان‏

 آفة العلم النّسیان و إضاعته أن تحدّث به غیر أهله.

آفت دانش فراموشی است و دانشى که به نااهل سپارى تلف مى‏شود.

________________________________________
پاینده، ابو القاسم، نهج الفصاحة (مجموعه کلمات قصار حضرت رسول صلى الله علیه و آله)، 1جلد، دنیاى دانش - تهران، چاپ: چهارم، 1382ش.صص ۱۵۵ و ۱۵۶

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۹۴ ، ۲۳:۳۳
نقی سنایی

مقصود از تأمین صحیح نیازها، ارضاى نیازهاى زیستى در حد متعادلْ پیش از پرداختن به تربیت اخلاقى و تعالى نیازهاى بالاتر است. با توجه به نقش انگیزه که یکى از مبادى رفتار است، مادامى که فرد تحت فشار گرسنگى یا تمایلات جنسى است و یا سرپناهى براى حداقل زندگى ندارد و ... نمى‏تواند به طرف تعالى اخلاقى پیش رود.

در تعالیم اسلامى این نکته مورد توجه واقع شده است؛ در سوره «قریش» دعوت به عبادت خداوند، پس از یادآورى تأمین طعام و امنیت آنان آمده است: «پس باید پروردگار این‏ خانه را عبادت کنند؛ همان‏کس که ایشان را از گرسنگى نجات داد و از ناامنى رهایى بخشید.»[1] دقت در آیات زیر نیز معلوم مى‏دارد که صفات اخلاقى، تقوا، شکر و نیز عمل صالح، مترتب بر تأمین احتیاجات اولیه انسان مطرح شده است:

و کلوا ممّا رزقکم‏اللهُ حلالًا طیّباً، و اتّقوا اللّه ....[2]

یا ایّها الّذین آمنوا کلوا من طیّبات ما رزقناکم و اشکروا لِلّه ....[3]

یا ایّها الرُّسل کلوا من الطّیّباتِ واعملوا صالحاً ....[4]

پیامبراکرم صلى الله علیه و آله در حدیث شریفى، به نقش حیاتى تأمین نیازهاى زیستى براى توجه به نیازهاى عالى‏تر اشاره مى‏ فرماید: «... اگر نان نبود، نماز نمى ‏خواندیم، روزه نمى‏ گرفتیم و واجبات پروردگار- عزّ و جلّ- را نمى ‏توانستیم ادا کنیم.»[5] و در جایى دیگر مى‏فرماید: «نزدیک است که فقر و نادارى به کفر و ناسپاسى بینجامد.»[6] در سیره پیامبر و ائمه طاهرین علیهم السلام نیز مشاهده مى‏کنیم که عملًا با عنایت به محرومان و رفع نیازمندى‏هاى آنان از نزدیک، در میانه شب و در سرما و گرما، سعى در تأمین حداقل احتیاجات آنان مى‏نمودند[7] و همین مطلب مقدمات نیل به‏سوى انوار هدایت را براى آنها فراهم مى‏کرد. حتى در برخورد با دشمنان نیز قبل از دعوت به صلاح و سداد، به رفع نیازهاى معیشتى آنان مى‏پرداختند. سیره امام‏حسن علیه السلام با مخالفان نادان، همین شیوه انسانى بود:

مردى از شام به تحریک معاویه، روزى امام را به دشنام گرفت. امام علیه السلام چیزى نفرمود تا ساکت شد. آنگاه با لبخندى شیرین او را سلام گفت و فرمود: «پیرمرد! فکر مى‏کنم غریب هستى، و گمان مى‏برم در خطا افتاده‏اى. اگر از ما رضایت بخواهى خواهیم داد و هم اگر چیزى بطلبى و اگر راهنمایى مى‏جویى، راهنمایى‏ات خواهیم کرد و اگر بارى بر دوش دارى، برمى‏داریم و اگر گرسنه‏اى سیرت مى‏سازیم و اگر نیازمندى، نیازت را برمى‏آوریم و هر کارى‏ دارى در انجام آن حاضریم. و اگر بر ما وارد شوى راحت‏تر خواهى بود که وسایل پذیرایى از هرگونه نزد ما فراهم است».

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۹۴ ، ۲۳:۲۹
نقی سنایی

یکى از عوامل مهم تکوین و تغییر انسان، شرایط مختلف محیطى اعم از زمان، مکان و محیط اجتماعى است. در بسیارى از موارد، دست‏کارى محیط و فراهم نمودن محیط تربیتى مساعد و مناسب، مى‏تواند رفتار، افکار و خصلت‏هاى متربّى را تغییر دهد و ویژگى‏ هاى جدید را جایگزین سازد. مبناى روان‏شناختى این روش، اصل تأثیرپذیرى انسان از شرایط محیطى است که در ضمن نظریه‏هاى شرطى ‏سازى کلاسیک (همراهى و همنوایى برخى رفتارها با بعضى دیگر موجب تثبیت آنها مى‏شود)، شرطى سازى کنشگر (به رفتارهاى خاصى در یک محیط پاداش داده مى‏ شود) و یادگیرى اجتماعى (تبعیت از الگوهاى خاص با مشاهده رفتار) بیان مى ‏شود. این روش به‏طور عمده از طریق دیگران و اولیاى فرد اعمال مى‏شود؛ ولى خود فرد نیز مى‏تواند تا حدى مؤثر باشد. شیوه ‏هایى که براى محقق ساختن این روش لازم است، به ترتیب عبارتند از: زمینه‏ سازى، الگوسازى، سالم‏سازى محیط و تغییر موقعیت.

الف. زمینه ‏سازى: مقصود این است که با فراهم نمودن بستر مناسب، امکان پدید آمدن فضایل اخلاقى را در حد بالایى فراهم آوریم و بر عکس از ایجاد زمینه‏هایى که بارورى منفى دارد و مى‏ تواند رذایل اخلاقى را بپرورد، پیشگیرى کنیم. رهنمودهاى اسلام در این قسمت قابل توجه است:

یک. در انتخاب همسر که یکى از دو رکنِ خانواده است، باید به فضایل اخلاقى وى توجه شود.[1] در مقابل از ازدواج با افرادى که در خانواده‏هاى نابهنجار پرورش یافته‏اند یا داراى ضعف عقل و حماقت ‏اند، پرهیز شود.

امیرمؤمنان علیه السلام در نامه خود به مالک‏ اشتر، به این عنصر زمینه‏ساز چنین تصریح مى ‏فرماید:

لازم است در حوزه ادارى از افراد بافضیلت استفاده کنى؛ همانان که در خاندان‏هاى شریف به وجود آمده و با حسن سابقه و نیک‏نامى زندگى کرده‏اند؛ مردمى که داراى رشادت، شجاعت و صاحب علوّ همّت و سخاوتند؛ زیرا چنین مردمى کانون کَرَم و شاخه شجره نیکى و فضیلت هستند.[2]

بنابراین فرزندانى که در دامان مادران شایسته و زیر چتر حمایت پدران بافضیلت، رشد مى‏یابند، مهم‏ترین عنصر زمینه‏ساز محیطى و تربیتى پشتیبان آنان است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۹۴ ، ۲۳:۱۹
نقی سنایی
یکی از مهم‌ترین مسئولیت‌های مدیریت سازمان‌های آموزشی و پژوهشی ترویج اخلاق در سازمان‌هاست. دانشگاه به عنوان یک مرکز پژوهشی و آموزشی و فرهنگی در تعامل با دانشجو، استاد، کارکنان و محیط بیرونی باید اخلاقی باشد. فراتر از این، توجه به نقش راهبردی دانشگاه در ترویج اخلاق حرفه‌ای در مشاغل و سازمان‌ها ضرورت اخلاقی بودن سازمان دانشگاه را بیشتر نشان می‌دهد .

   پرداختن به اخلاق دانشگاهی در برنامه‌های کلان جامعه دارای اولویت خاصی است و غفلت از آن آثار زیانبار فراوانی به بار می‌آورد. این اصل اهمیت و تقدم سلامت سازمانی دانشگاه بر سایر سازمان‌ها را نشان می‌دهد .

   دانشگاه برای نهادینه‌سازی اخلاق در فرهنگ سازمانی خود محتاج ترویج مستمر و اثربخش اخلاق در همه ارکان سازمان (استادان، مدیران، دانشجویان، کارکنان، شرح وظایف، آیین‌نامه‌ها، ساختار و ...) است.

ترویج اثربخش اخلاق در دانشگاه مانند هر سازمان دیگر در گرو سه گام عمده است:

۱- دانش اخلاق حرفه‌ای معطوف به زمینه‌های تخصصی سازمان.

۲-  گرایش درونی و خودانگیختگی سازمان، مدیران و منابع انسانی آن نسبت به تحقق اخلاق و ارزش‌های اخلاقی در سازمان.

3 -مهارت عملی تخلق سازمان به اصول اخلاقی.

   در گام سوم فرآیند، روش‌ها و فنون ترویج اخلاق در فرهنگ سازمانی (مانند مهارت‌های رفتار ارتباطی و مهارت‌های تشخیص و حل مسائل اخلاقی به ویژه توانایی مواجهه با معضلات اخلاقی، تعارضات اخلاقی، تناقضات اخلاقی و تزاحمات  اخلاقی) مورد بحث قرار می‌گیرد.

   ترویج اخلاق در دانشگاه و هر مؤسسه آموزشی و پژوهشی عالی، بر مبنای نظری و اصول معینی استوار است که در اخلاقِ مدیریت آموزشی از آنها بحث می‌شود. اخلاقِ مدیریت آموزشی، خود شاخه‌ای از اخلاق حرفه‌ای است که به بحث از اخلاق در آموزش و پژوهش به منزله یک حرفه می‌پردازد. ترویج اخلاق در فرهنگ سازمانی به لحاظ نظری بر مفاهیم بنیادین (مبادی تصوریه)، اصول راهبردی و قواعد کاربردی استوار است.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۹۴ ، ۰۰:۱۶
نقی سنایی
 معنای عینیّت و تعیین حدود آن ، مسئله ای اختلافی است . عینیت‌گرا یا عینیت‌گرایی اخلاقی ( ethical objectivism ) دیدگاهی است که مدعیات اخلاقی را عینی می‌داند. براساس این نظر، تنها یک نظام اخلاقی صادق وجود دارد. لفظ عینیت‌گرا در فلسفه اخلاق، مراتبی سه‌گانه دارد:

در مرتبه یکم، وصف عینیت‌گرا بر دیدگاه‌های شناخت‌گرایانه‌ای بار می‌شود که مدعی‌اند احکام اخلاقی، نه درباره وضعیت ذهنی فرد چیزی می‌گویند و نه به آن وابسته هستند، بلکه درباره وضعیت عینی جهانی که خارج از حکم‌کننده است، حکم می‌کنند. برای مثال حکم اخلاقی «قتل خطاست» نشان می‌دهد که ویژگی خطا بودن قتل، حتی اگر هیچ حکمی درباره آن موجود نباشد، وجود دارد. فرد عینیت‌گرا معتقد است که چنین ادعاهایی به امور جهان مربوط است.

مرتبه دوم به نظریات غیرشناختی اطلاق می‌شود که احکام اخلاقی را بیانگر حالات فردی ندانسته، آنها را اظهار حالات یا تلقی‌های عینی شخص حکم‌کننده می‌دانند، تلقی‌هایی که هر شخص معقولی دارای آنهاست،

مرتبه سوم به هر نظریه‌ای گفته می‌شود که مدعی است همگرایی و توافق عقلانی در مورد احکام اخلاقی امکان‌پذیر است و فقدان همگرایی، می‌تواند نتیجه نقصان حکم یا کمبود اطلاعات باشد.

درباره حدود واقع گرایی نیز اختلافاتی وجود دارد چنان که گذشت ، واقع گرایی مراتب گوناگونی از نظریات را در بر می گیرد. واقع گرایی تمام عیار معتقد است که :

الف – مدّعیات اخلاقی قضایایی هستند که می توانند حقیقتاً و با مراجعه به نحوه وجود جهان ، صادق یا کاذب باشند.

ب – بعضی از این قضایا واقعاً صادق هستند.

ج – صدق این قضایا بر اساس واقعیّت هایی که از اعتقادات فرد مستقلّ هستند ، تعیین می شود.

فرض اوّل این واقع گرایی ، دیدگاه های غیرشناخت گرا را خارج می سازد. و فرض دوم دیدگاه قایلان به نظریه خطا را ، و فرض سوم هرگونه ذهن گرایی یا بین الأذهانی را کنار می نهد

واقع گرایان می گویند که باید واقعیّت مستقلّ داشته باشد یعنی همان طوری که ما رنگ و بو و شکل داریم یک چیزی هم به عنوان واقعیّت اخلاقی شبیه کیفیّت اوّلیه و ثانویه در خارج داشته باشیم. امّا عینیّت گرایان معتقدند که اخلاق ممکن است امری انتزاعی و اعتباری باشد یعنی عینیّت گرایی که واقع گرا نباشد انتزاعی می شود.

هر واقعیّت گرایی ، عینیّت گرا هم است امّا هر عینیّت گرایی ، واقعیّت گرا نیست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۹۴ ، ۰۰:۱۵
نقی سنایی
دیدگاه اخلاقی واقع‌گرایان و غیرواقع‌گرایان متفاوت بوده که به برخی از آنها اشاره می‌شود:

الف- واقع‌گرایان، ارزش‌های اخلاقی را بخشی از اجزای جهان می‌دانند ولی غیرواقع‌گرایان از پذیرش این مسئله خودداری می‌کنند.

ب- واقع‌گرایان به شیوه ای که جهان خود را بر ما آشکار می‌سازد یعنی پدیدارشناسی، اعتماد کامل می‌کنند اما غیرواقع‌گرایان معتقدند که هر جنبه از تجربه، تجربه واقعیت نیست. آنها تجربه را از دو عنصر مرکب می‌دانند: عنصری که جهان واقع به تجربه بخشیده، و عنصری که ما انسان‌های صاحب تجربه به آن بخشیده‌ایم. پس اگر تجربه، کیفیاتی متفاوت از کیفیاتی که در نظریات علمی وجود دارد به ما ارائه می‌کند، این کیفیات صرفاً به شأن ظاهری تجربه مربوط است نه اجزای از جهان.

ج- به طور کلی، اختلاف میان واقع‌گرایان و غیرواقع‌گرایان، در تفکیکی ریشه دارد. غیرواقع‌گرایان میان واقعیت یا «بود» و ظاهر یا «نمود» برقرار می‌سازند، ولی واقع گرایان در مقابل این تفکیک دو راه دارند: یکی آنکه با پذیرش این شیوه تمایز، ادعا کنند که ارزش‌ها در طرف «بود» قرار دارند. راه دیگر آن است که از اساس، چنین شیوه تمایزی را انکار نمایند. واقع‌گرایان، راه دوم را می‌پذیرند.

د- غیرواقع‌گرایان معتقد هستند که واقعیت چیزی است که در تبیین آن، ارجاع به تجربه و ادراک حسی انسانی نیاز نیست، برخی از آنان، واقعیت را چیزی معرفی کرده‌اند که از هر دیدگاهی قابل دسترس است، ادراک واقعیت، به وسیله نوعی تصویر اصلاح شده از آنچه مستقل از ما و خارج از ماست، ممکن است. این ادراک مطلق با روش علمی به دست می‌آید. بنابراین از دیدگاه غیرواقع‌گرایان، ازآنجا که ارزش‌ها فاقد ویژگی‌های ادراک مطلق هستند یعنی همانند کیفیات ثانوی همچون رنگها و صداها فقط برای مخلوقات انسانی درک‌شدنی می‌باشند، از حیطه واقعیت خارج می‌شوند.

اما واقع‌گرایان چنین شیوه‌ای را در پذیرش بی‌چون و چرای تحقیقات علمی، گرفتار شدن در اشتباه علم‌گرایی می‌دانند و معتقدند دلیلی وجود ندارد که فقط ذوات و صفاتی را که علم می‌تواند از عهده تبیین آنها برآید، واقعی بدانیم. نکته قابل توجه آن است که اگر چه واقع‌گرایان اخلاقی، الگوی عملی ادراک مطلق را بی‌اعتبار می‌دانند، باز هم واقعیت را امری مستقل از ادراک انسان تلقی می‌کنند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۹۴ ، ۰۰:۱۴
نقی سنایی
تعیین دقیق حدود و مرزهای واقع‌گرایی، تا حدی اختلافی است. واقع‌گرایی کامل و تمام عیار، مجموعه‌ای از سه فرض متفاوت ذیل می‌باشد:

فرض یکم: موضوع اخلاق و واقعیتی که اخلاق با آن سروکار دارد، واقعیتی کاملاً متمایز است، هر چند واقع‌گرایان در اینکه این تمایز و خاص بودن واقعیات اخلاقی، با طبیعی دانستن آنها سازگار است یا نه، اختلاف‌نظر دارند.

فرض دوم: فرض دوم، فرضی وجود شناختی است، و بر اساس آن، واقعیت‌های اخلاقی اموری عینی هستند که از هر گونه باوری که ما درباره آنها داریم کاملاً مستقل هستند.

فرض سوم: این فرض، فرضی معرفت شناختی است و آن اینکه شناخت اخلاقی امکان‌پذیر است و ما می‌توانیم باورهای اخلاقی داشته و آنها را موجه نماییم، اگر چه همیشه به باورهای صادق نمی‌رسیم و امکان خطا در تعیین صدق و کذب وجود دارد، ولی صدق باورهای اخلاقی امکان‌پذیر است.

تعیین دقیق حدود و مرزهای واقع‌گرایی، تا حدی اختلافی است. واقع‌گرایی کامل و تمام عیار، مجموعه‌ای از سه فرض متفاوت ذیل می‌باشد:

فرض یکم: موضوع اخلاق و واقعیتی که اخلاق با آن سروکار دارد، واقعیتی کاملاً متمایز است، هر چند واقع‌گرایان در اینکه این تمایز و خاص بودن واقعیات اخلاقی، با طبیعی دانستن آنها سازگار است یا نه، اختلاف‌نظر دارند.

فرض دوم: فرض دوم، فرضی وجود شناختی است، و بر اساس آن، واقعیت‌های اخلاقی اموری عینی هستند که از هر گونه باوری که ما درباره آنها داریم کاملاً مستقل هستند.

فرض سوم: این فرض، فرضی معرفت شناختی است و آن اینکه شناخت اخلاقی امکان‌پذیر است و ما می‌توانیم باورهای اخلاقی داشته و آنها را موجه نماییم، اگر چه همیشه به باورهای صادق نمی‌رسیم و امکان خطا در تعیین صدق و کذب وجود دارد، ولی صدق باورهای اخلاقی امکان‌پذیر است.

فرض‌های واقع‌گرایانه مزبور در بیان دقیق‌تر به این صورت است:

الف- به نظر می‌رسد اندیشه‌های اخلاقی، موضوعات خاصی دارند که با موضوعات علم و تحقیق تجربی متفاوت است.

ب- احکام اخلاقی، تلاشی برای تعیین امری واقعی است که از افکار و اعتقادات ما مستقل است. واقعیت یک چیز، و آنچه ما دربارة آن فکر می‌کنیم چیز دیگر است.

ج- احکام اخلاقی به نظر کسی که به آنها حکم می‌کند، خطاپذیر است. دو فرض دوم را می توان مفروضاتی پدیدار شناسانه دانست . توسّل به پدیدار شناسی ( شیوه ای که جهان ، خود را به ما آشکار می سازد و واقع گرایان به این اعتماد کامل دارند) یکی از جنبه های مهمّ نظریه واقع گرایی است
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۹۴ ، ۰۰:۱۳
نقی سنایی
به طور کلی واقع گرایان اخلاقی چهار ادعا را در این خصوص مطرح می کنند:

الف ـ حقایق اخلاقی در عالم وجود دارند و به تبع آنها اوصافی نظیر خوب، بد، درست، نادرست، فضیلت و رذیلت که به حقایق غیر اخلاقی نیز تحویل پذیر نمی باشد، محقق اند.

 ب - این حقایق از آگاهی ما (حالتی که در آن حالت می اندیشیم و صحبت می­ کنیم) و از امیال، گرایشها و احساسات ما مستقل اند.

ج- گزاره های اخلاقی قابلیت صدق و کذب دارند و به بیان دیگر گزاره های اخباری اند که خبر از واقعیتی می دهند که می تواند صادق یا کاذب باشند.

د- دست کم برخی از گزاره ها و ادعاهای اخلاقی صادق اند.

از میان چهار ادّعای فوق ، فقط ادعای اول از اهمیّت بالاتری برخوردار است زیرا می خواهند وجود حقایق اخلاقی را نشان دهند . در ادعای دوم که مرحله بعدی است استقلال آنها را از باورها، امیال، و سلیقه­ ها و احساسات ما عنوان می کنند. ادعاهای سوم و چهارم نیز از لوازم واقع گرایی اخلاقی اند، وقتی حقایق اخلاقی وجود دارند چون این حقایق در رابطه با آدمی معنا می یابند لازم است تا او بتواند از آنها خبردار شود و از آنها آگاهی یابد و این آگاهی یا مطابق با واقع و صادق است و یا این معرفت مطابق با واقع نیست و کاذب است.

به طور کلی واقع گرایان اخلاقی چهار ادعا را در این خصوص مطرح می کنند:

الف ـ حقایق اخلاقی در عالم وجود دارند و به تبع آنها اوصافی نظیر خوب، بد، درست، نادرست، فضیلت و رذیلت که به حقایق غیر اخلاقی نیز تحویل پذیر نمی باشد، محقق اند.

 ب - این حقایق از آگاهی ما (حالتی که در آن حالت می اندیشیم و صحبت می­ کنیم) و از امیال، گرایشها و احساسات ما مستقل اند.

ج- گزاره های اخلاقی قابلیت صدق و کذب دارند و به بیان دیگر گزاره های اخباری اند که خبر از واقعیتی می دهند که می تواند صادق یا کاذب باشند.

د- دست کم برخی از گزاره ها و ادعاهای اخلاقی صادق اند.

از میان چهار ادّعای فوق ، فقط ادعای اول از اهمیّت بالاتری برخوردار است زیرا می خواهند وجود حقایق اخلاقی را نشان دهند . در ادعای دوم که مرحله بعدی است استقلال آنها را از باورها، امیال، و سلیقه­ ها و احساسات ما عنوان می کنند. ادعاهای سوم و چهارم نیز از لوازم واقع گرایی اخلاقی اند، وقتی حقایق اخلاقی وجود دارند چون این حقایق در رابطه با آدمی معنا می یابند لازم است تا او بتواند از آنها خبردار شود و از آنها آگاهی یابد و این آگاهی یا مطابق با واقع و صادق است و یا این معرفت مطابق با واقع نیست و کاذب است.

در خصوص آخرین مدّعی نیز باید گفت برخی واقع گرایان مدّعی اند که ما در زندگی روز مره خود در می یابیم که برخی از احکام اخلاقی صادق اند و چنین نیست که تمام احکام اخلاقی کاذب باشند. این درک به نوعی فطری ، و مطابق با حکم فطرت آدمی است

پس واقع‌گرایان مدّعی‌اند که واقعیّت اخلاقی از ما «مستقل» است. اما با توجه به آنکه واقعیّت‌های اخلاقی در هر حال به افراد و اعمال آنها مربوط بوده، نمی‌تواند به طور کامل از ما مستقل باشد.

در بیان معنای استقلال (مستقل)، باید گفت که در واقع‌گرایی، دو نوع استقلال از هم تفکیک‌شدنی است:

الف- استقلال از ادراک انسان که این نوع استقلال، مدعای دقیق واقع‌گرایی اخلاقی است، به طوری که واقع‌گرایان معتقدند که واقعیت، چیزی مستقل از ادراک انسان است، یعنی وجود یک چیز واقعی، به ادراک شدن وابسته نیست و ارزش، چیزی است که در خارج منتظر مواجهه با ماست.

ب- استقلال از واکنش‌های عاطفی انسان، و آن قیدی است که واقعیت‌های اخلاقی را عینی می‌سازد. اگر چه عینیت، یکی از مفروضات واقع‌گرایی تمام عیاری است ولی نوعی واقع‌گرایی حداقل‌گرایانه وجود دارد که تمام مدعای آن، صدق‌پذیری احکام اخلاقی است. واقع‌گرایی حداقل گرایانه ( minimalist realism ) از سوی رایت مطرح شده و آن به معنای پذیرش قابلیت صدق گزاره‌های اخلاقی است.

با پذیرش این نوع واقع‌گرایی، هر چند حیطه واقع‌گرایی بسیار گسترده می‌شود، اما چون در این دیدگاه، عینیت احکام اخلاقی منظور نمی‌شود، می‌توان به نوعی میان واقع‌گرا بودن و عینیت‌گرا بودن تفکیک قائل شد.

 اگر یک دیدگاه واقع‌گرا، صدق احکام اخلاقی را براساس معیاری عینی تعیین نماید، عینیت‌گرا نیز هست.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۹۴ ، ۰۰:۱۲
نقی سنایی


امروزه اخلاق پر جاذبه ترین گفتگوها میان فرهنگ ها ، ادیان و اقوام گوناگون است مانند اینکه :

آیا سقط جنین ، عملی شایسته است؟ آیا قتل ترحّمی ، کاری درست است؟ اعطای اعضای بیماران مرگ مغزی به بیماران نیازمند ، عملی صحیح است؟ شبیه سازی ، عملی بایسته و درست است؟

به نظر می رسد برای ارایه پاسخ معقول و مقبول به پرسش های مزبور و سؤالاتی از این دست ، نیازمند داشتن مبنای عقلانی و منطقی است که یکی از مهمترین آن مسئله واقع گرایی اخلاقی است.

وقتی محقّقی در پی کشف حکم سقط جنین است ، در واقع می کوشد تا از واقعیّتی ناشناخته پرده بردارد. در حقیقت ورود به این گونه مباحث وابسته به اثبات واقعیّت داشتن احکام اخلاقی است.

واقعیّت و حقیقت داشتن احکام اخلاقی مثل حکم کشتن انسان بی گناه  عملی خطا است ، احترام به سالمندان کاری پسندیده است ، در دو محور مطرح می شود :

الف – محور مفاهیم این احکام : مانند مفهوم قتل ترحّمی و کشتن انسان بی گناه ، سقط جنین ، ظلم ، عدل یا مفاهیمی همچون خوب ، بد ، باید ، نباید .

ب – اصل آن احکام و گزاره ها : یعنی آیا این گزاره ها و احکام از واقعیّتی در ورای خود خبر  می دهند؟

 امروزه اخلاق پر جاذبه ترین گفتگوها میان فرهنگ ها ، ادیان و اقوام گوناگون است مانند اینکه :

آیا سقط جنین ، عملی شایسته است؟ آیا قتل ترحّمی ، کاری درست است؟ اعطای اعضای بیماران مرگ مغزی به بیماران نیازمند ، عملی صحیح است؟ شبیه سازی ، عملی بایسته و درست است؟

به نظر می رسد برای ارایه پاسخ معقول و مقبول به پرسش های مزبور و سؤالاتی از این دست ، نیازمند داشتن مبنای عقلانی و منطقی است که یکی از مهمترین آن مسئله واقع گرایی اخلاقی است.

وقتی محقّقی در پی کشف حکم سقط جنین است ، در واقع می کوشد تا از واقعیّتی ناشناخته پرده بردارد. در حقیقت ورود به این گونه مباحث وابسته به اثبات واقعیّت داشتن احکام اخلاقی است.

واقعیّت و حقیقت داشتن احکام اخلاقی مثل حکم کشتن انسان بی گناه  عملی خطا است ، احترام به سالمندان کاری پسندیده است ، در دو محور مطرح می شود :

الف – محور مفاهیم این احکام : مانند مفهوم قتل ترحّمی و کشتن انسان بی گناه ، سقط جنین ، ظلم ، عدل یا مفاهیمی همچون خوب ، بد ، باید ، نباید .

ب – اصل آن احکام و گزاره ها : یعنی آیا این گزاره ها و احکام از واقعیّتی در ورای خود خبر  می دهند؟

نکته قابل تأمّل اینکه بحث از مفاهیم بر بحث از گزاره ها تأثیر مستقیم دارد و دیدگاه پذیرفته در آن بخش ، در

این بخش هم دخالت می کند و واقعیّت داشتن احکام اخلاقی به واقعیّت داشتن مفاهیم اخلاقی ارجاع داده می شود.

لازم به ذکر است که پژوهش‌های اخلاقی در سه عرصه و زمینة مختلف قابل مطرح شدن هستند: اخلاق توصیفی ، اخلاق هنجاری و فرا اخلاق. که مبحث واقع‌گرایی اخلاقی در زمرة مباحث فرا اخلاقی است که به بحث عقلانی در حوزة اخلاق می‌پردازد. همچنین، فرا اخلاق نیز به نوبة خود دارای مباحث گوناگونی است که می‌توان آنها را در شاخه‌های معنا شناسی ، معرفت شناسی و هستی شناسی قرار داد.

     بحث از واقع‌گرایی اخلاقی در درجة نخست مسأله‌ای است در هستی‌شناسی حقایق اخلاقی، که ما در صدد هستیم تا بدانیم آیا حقایق اخلاقی وجودی مستقل از آدمیان در عالم هستی دارند یا خیر ؟ البته مباحث معرفت‌شناختی و معناشناختی نیز در این موضوع نقشی مهم و کلیدی ایفا می‌نمایند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۹۴ ، ۰۰:۱۱
نقی سنایی
برای فهم معنا و کاربرد اصطلاحات اخلاقی مانند خوب و بد در فرا اخلاق ، نظریه های بسیار متفاوتی ارائه شده است :

1- نظریات تعریف گرایانه ( Definist   theories )

    قبل از بیان نظریه ، لازم به ذکر است که فرانکنا ، این نظریه را « نظریه های تعریف گروانه » ، مایکل پالمر آن را « طبیعت گرایی اخلاقی یا تعریف گرایی » ، استاد مصباح یزدی آن را « نظریه های تعریف گرایانه » نام نهادند .

     وجه جامع این دسته از نظریات که طیف گسترده ای از دیدگاه های اخلاقی را در خود جای می دهد ، این است که مفاهیم اخلاقی قابل تعریف و تحلیل هستند .

     هر مفهوم اخلاقی را می توان بدون ارجاع به مفاهیم اخلاقی دیگر و تنها بر اساس مفاهیم غیر اخلاقی تعریف کرد . طرفداران این دیدگاه اصولاً اصطلاحات و مفاهیم اخلاقی را صرفاً علامت ها و نشانه هایی از خصایص و ویژگی های اشیای خارجی می دانند .

    مطابق دیدگاه تعریف گرایانه می توان باید را بر اساس هست ، و ارزش را بر اساس واقعیّت تعریف کرد . زیرا اگر چنین تعاریفی قابل قبول باشند می توان بر مبنای آنها از هست به باید ، و از واقعیّت به ارزش منطقاً گذر کرد .    

      نظریات تعریف گرایانه در یک تقسیم بندی کلّی خود به دو دسته تقسیم می شود :

  الف – طبیعت گرایی اخلاقی ( Ethical Naturalism)

      طبیعت گرایان معتقدند که مفاهیم اخلاقی را می توان با ارجاع به مفاهیم طبیعی و تجربی تعریف کرد.

اینان احکام اخلاقی را بیان های تغییر شکل یافته ای از واقعیّت های تجربی می دانند .  

  ب – نظریه های متافیزیکی (Metaphysical  theories  )

     این دسته می کوشند تا در تحلیل و تعریف مفاهیم اخلاقی از مفاهیم فلسفی و یا کلامی و الهیاتی بهره گیرند . در واقع مطابق این نظریه ها احکام اخلاقی ، بیان های تغییر شکل یافته ای  درباره  واقعیّت ها ی  ما بعد الطّبیعی یا کلامی اند ، مانند نظزیه امر الهی ، که مفاد مفاهیم اخلاقی را امر و نهی الهی می داند .

2- نظریات شهود گرایانه  یا طبیعت ناگروی Non – naturalistic  theories)   Intutionism /)

       لازم به ذکر است که فرانکنا ، این نظریه را « شهود گروی » ، مایکل پالمر آن را « طبیعت نا گرایی اخلاقی یا شهودگرایی »، استاد مصباح یزدی آن را « نظریه های شهودگرایانه  یا طبیعت ناگروی » نام نهادند.   

      نظریات شهود گرایانه یا طبیعت ناگروی یا مکتب شهودگرایی ، پاره ای از مفاهیم تصوّری اخلاقی و قضایای مربوط به آن را بدیهی و بی نیاز از تعریف و استدلال ، و آنها را به شهود عقلی روشن و واضح می داند . شهود عقلی در شهود گرایی ، غیر از علم حضوری در فلسفه اسلامی و چیزی شبیه به بدیهیات در علم حصولی است .

3- نظریات غیرشناختی یا توصیف ناگروانه ( Non – Cognitivism  theories)   

     لازم به ذکر است که فرانکنا ، این نظریه را « نظریه های غیر شناختاری یا توصیف ناگروانه » ، مایکل پالمر آن را « ناشناخت گرایی اخلاقی یا عاطفه گرایی »، استاد مصباح یزدی آن را « نظریه های غیر شناختی یا توصیف ناگروانه » نام نهادند.   

    طرفداران این نظریه علی رغم اختلافات گسترده ای که درباره ماهیّت مفاهیم و گزاره های اخلاقی دارند ، همگی بر این باورند که مفاهیم اخلاقی ، مفاهیمی بی معنا و غیر قابل تعریف هستند ، نه مانند تعریف گرایان ، با ارجاع به مفاهیم یا متافیزیکی می توان آنها را تعریف کرد و نه همچون شهودگرایان ، با استمداد از مفاهیم اصلی اخلاق . اینان اصولاً برای مفاهیم اخلاقی ، حیثیت شناختی قایل نبوده و آنها را ناظر به واقع نمی دانند .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۹۴ ، ۰۰:۱۰
نقی سنایی

     واژة رئالیسم (realism )  که در زبان فارسی اغلب به واقع‌گرایی ترجمه می‌شود، از دو کلمة   Real و پسوند  ism ساخته شده است. واژة Real که معادل فارسی آن واقعی، حقیقی، صحیح، درست، طبیعی، راستی ، چیز واقعی، واقع و حقیقت است، از ریشة لاتینیِ  RES گرفته شده است. چالتون تی.  لوییس، در فرهنگ لغت لاتین در توضیح معنای لغوی این واژه ‌آورده است که:

    «این لغت به یک شیء بالفعل، خود شیء، واقعیت، حقیقت و صدق اشاره دارد که دربرابر نمود، سخنِ محض و صرف نامِ یک شیء قرار می‌گیرد.»  

     آنچه که از ترکیب دو واژة بالا حاصل می‌آید، یکی از گسترده‌ترین مباحث و پرکشش‌ترین عرصه‌ها را در ساحت اندیشة بشری ایجاد کرده است .

     واقع‌گرایی در عرصه‌های مختلفی چون اخلاق ، فلسفه ، هستی‌شناسی ، الهیات ، اقتصاد ، سیاست ، هنر ، ادبیات  مطرح شده است. از این جهت، اگر بخواهیم تعریف اصطلاحی دقیقی از واقع‌گرایی در اختیار بگذاریم، لازم است به عرصة مورد نظر رفته و با توجه به آن واقع‌گرایی را تعریف نماییم ، امّا به نظر می رسد وجه مشترک همه حوزه ها در واقع گرایی این باشد که واقع گرایی ، دیدگاهی است که به امور خارج از ذهن و در متن واقع و امور عینی اعتقاد دارد .

      از واقع گرایی اخلاقی تعاریف گوناگونی ارائه شده است . 

واژة رئالیسم (realism )  که در زبان فارسی اغلب به واقع‌گرایی ترجمه می‌شود، از دو کلمة   Real و پسوند  ism ساخته شده است. واژة Real که معادل فارسی آن واقعی، حقیقی، صحیح، درست، طبیعی، راستی ، چیز واقعی، واقع و حقیقت است، از ریشة لاتینیِ  RES گرفته شده است. چالتون تی.  لوییس، در فرهنگ لغت لاتین در توضیح معنای لغوی این واژه ‌آورده است که:

    «این لغت به یک شیء بالفعل، خود شیء، واقعیت، حقیقت و صدق اشاره دارد که دربرابر نمود، سخنِ محض و صرف نامِ یک شیء قرار می‌گیرد.»  

     آنچه که از ترکیب دو واژة بالا حاصل می‌آید، یکی از گسترده‌ترین مباحث و پرکشش‌ترین عرصه‌ها را در ساحت اندیشة بشری ایجاد کرده است .

     واقع‌گرایی در عرصه‌های مختلفی چون اخلاق ، فلسفه ، هستی‌شناسی ، الهیات ، اقتصاد ، سیاست ، هنر ، ادبیات  مطرح شده است. از این جهت، اگر بخواهیم تعریف اصطلاحی دقیقی از واقع‌گرایی در اختیار بگذاریم، لازم است به عرصة مورد نظر رفته و با توجه به آن واقع‌گرایی را تعریف نماییم ، امّا به نظر می رسد وجه مشترک همه حوزه ها در واقع گرایی این باشد که واقع گرایی ، دیدگاهی است که به امور خارج از ذهن و در متن واقع و امور عینی اعتقاد دارد .

      از واقع گرایی اخلاقی تعاریف گوناگونی ارائه شده است . شاید اغراق نباشد اگر بگوییم به تعداد فیلسوفانی که در این وادی به تفکّر پرداخته اند ، تعریف هایی متفاوت از واقع گرایی ارائه شده است . برخی تعریف ها از واقع گرایی جایگاه ارزشمندی به عینیّت می بخشد ، بعضی به استقلال از ذهن بها می دهند ، عدّه ای نیز واقع گرایی را ادّعایی معناشناختی در باب ماهیّت صدق می دانند که به تفکیک امور از سوی آدمیان می پردازد ، حتّی برخی چند عنصر از مطالب مذکور را با هم ترکیب می کنند و آن گاه واقع گرایی را تعریف می کنند.

     به چند تعریف و نظریه از واقع‌گرایی اخلاقی اشاره می شود :

واقع‌گرایی اخلاقی نظریه‌ای است که به این دو مقدمه معتقد است:

الف- مدعیات اخلاقی، گزاره‌هایی را بیان می‌دارد که حقیقتاً صادق یا کاذب هستند (شناخت‌گرایی)

ب- بعضی از این گزاره‌ها در حقیقت صادق هستند.

بنابراین واقع‌گرایان بر این عقیده‌اند که نه تنها مدعیات اخلاقی، ظاهراً دربارة واقعیات هستند، بلکه افزون بر این، واقعیت‌هایی اخلاقی وجود دارند که دست کم برخی از این مدعیات در نسبت با آن صادق می‌باشند.

ریچارد میلر در مقاله واقع گرایی اخلاقی در دائره المعارف فلسفه اخلاق می گوید :

« واقع گرایان اخلاقی بر این باورند که احکام اخلاقی ، گزاره های صادق اند. آنان مدّعی آنند که آدمیان اغلب در مقام ارائه و بیان آن احکامند. به علاوه ، واقع گرایان اخلاقی این عقیده را که گزاره ها ئ احکام اخلاقی و یا توجیه آنها در ابتدا به باورها و احساسات گوینده و اظهار کننده آن احکام و نیز آداب و رسوم جاری در فرهنگ آنان وابسته است را نمی پذیرند »

دیوید مک ناوتن نیز در این خصوص می گوید:

« واقع گرایی اخلاقی اصرار می ورزد که واقعیّت اخلاقی ، به طور مستقل از باورهای اخلاقی ما وجود دارد و تعیین می کند که آن باورها صادق اند یا کاذب . این دیدگاه قایل است که صفات اخلاقی ، صفات اصیل چیزها یا کارها هستند ، به تعبیر مجازی این صفات جزو اثاثیه و اجزای عالمند. ممکن است ما نسبت به برخی صفات اخلاقی حساس باشیم یا حساس نباشیم ، امّا وجود و عدم آن صفات بستگی به این دارد که ما چه فکر کنیم. »

راس شافرلند ( Ras shaferland ) گوید :

 واقع گرایی نظریه ای است که طبق آن احکام اخلاقی برخوردار از نوع خاصی از عینیّت هستند. چنین احکامی که صادق باشند مستقلّ از آن چیزی هستند که یک فرد در مکانی خاص و در اوضاع و احوالی خاص برای آنها در نظر می گیرد.

پانایوت بوچورف :

واقع گرایی اخلاقی مدّعی است که حقایق اخلاقی و به تبع آن اوصافی نظیر خوب ، بد ، درست ، نادرست ، فضیلت و رذیلت که با حقایق یا اوصاف غیراخلاقی تحویل پذیر نیستند ، در عالم وجود دارد. بر اساس این نظریه ، این حقایق و اوصاف از آگاهی ما ، از حالتی که در آن حالت می اندیشیم و صحبت می کنیم ، از باورها و گرایش های ما و از احساسات و امیال ما مستقلّ اند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۹۴ ، ۰۰:۰۹
نقی سنایی


معانی عدل  :

سه معنای  برای عدل بیان می شود  :

الف- رعایت تساوی و دوری از تبعیض : شخص هیچگونه  تفاوتی برای دیگران قایل نیست و همگان را یکسان می بیند و از تبعیض دوری می کند .البته رعایت مساوات در صورتی پسندیده است که شرایط شایستگی های انان یکی باشد و اگر  شایستگی ها متفاوت باشد رعایت مساوات  پسندیده نیست . معلمی به همه دانش آموزان خود نمره بیست بدهد  پس عدالت همواره  ملازم با مساوات نیست مگر در شرایط مساوی .

ب- رعایت حقوق دیگران : عدل در این معنا عبارتست از اینکه حقوق همه افراد رعایت شود : اعطا کل ذی حق حقه  و ظلم آن است حقوق دیگران تضییع شود .

ج قرار گرفتن افراد و اشیا در جایگاه خود : 

اَلعَدلُ یَضَعُ الأُمورَ مَواضِعَهَا

یعنی عدالت هر چیزی را در جای خود می نشاند . ( نهج البلاغه حکمت 437 )

تعریف سومی، دو تعریف اوّل را در بر می گیرد.و جامع ترین معنای عدل است .

پس عدل الهی یعنی : خداوند با هر موجودی آن چنان که شایسته آن است رفتار کند و آن را در موضعی که شایسته آن است قرار دهد و چیزی که  شایسته آن است به وی اعطا کند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۹۴ ، ۰۰:۰۸
نقی سنایی

ادب یعنی ظرافت عمل . زیبایی عمل . عملی که موافق با طبع مخاطب باشد به دو شرط :

   ۱- انجام عمل اختیاری باشد .

  ۲- مشروع باشد خواه دینی خواه عقلی .

 رسول مکرم اسلام (ص) : ادبنی ربی و احسن تادیبی .

امام صادق (ع) : من اجلت فی عمرک یومین فاجعل احدهما لادبک تسبعین علی یوم موتک .

اگر از عمرت دو روز باقی مانده باشد یک روز آن را به تحصیل ادبت قرار ده تا بواسطه آن ادب در روز مرگت به تو استعانت شود .

علامه حسن زاده آملی :

سرمایه راهرو حضور و ادب است    و آن یکی همت و دیگر طلب است

ناچار بود رهرو از این چهار اصول        ورنه به مراد دل رسیدن عجب است . 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۹۴ ، ۰۰:۰۶
نقی سنایی


یکی از مفاهیم شایع در فلسفه اخلاق، مفهوم مسئولیت است که در مباحث اخلاقی، کاربرد فراوانی دارد، و آن واژه‌ای است عربی، به معنای آنچه که انسان عهده‌دار و مسئول آن باشد از وظایف و اعمال و افعال[1]، و با واژه «سؤال» هم ریشه است و این معنی را تداعی می‌کند که شخص در موقعیتی قرار دارد که می‌توان او را مورد بازخواست قرار داد و دربارة انجام کاری از او سؤال کرد، البته نه سؤال برای استفهام، بلکه سؤال از انجام وظیفه‌ای که به عهده دارد تا در صورت انجام آن، مورد ستایش و تشویق و پاداش قرار گیرد و در صورت سرپیچی مورد نکوهش و توبیخ و تنبیه واقع شود. بنابراین مسئولیت به معنای «در معرض بازخواست بودن» است و با وظیفه و تکلیف تلازم دارد.

یکی از مفاهیم شایع در فلسفه اخلاق، مفهوم مسئولیت است که در مباحث اخلاقی، کاربرد فراوانی دارد، و آن واژه‌ای است عربی، به معنای آنچه که انسان عهده‌دار و مسئول آن باشد از وظایف و اعمال و افعال[1]، و با واژه «سؤال» هم ریشه است و این معنی را تداعی می‌کند که شخص در موقعیتی قرار دارد که می‌توان او را مورد بازخواست قرار داد و دربارة انجام کاری از او سؤال کرد، البته نه سؤال برای استفهام، بلکه سؤال از انجام وظیفه‌ای که به عهده دارد تا در صورت انجام آن، مورد ستایش و تشویق و پاداش قرار گیرد و در صورت سرپیچی مورد نکوهش و توبیخ و تنبیه واقع شود. بنابراین مسئولیت به معنای «در معرض بازخواست بودن» است و با وظیفه و تکلیف تلازم دارد.

واژه‌های وظیفه، تکلیف و مسئولیت، اختصاص به گزاره‌های اخلاقی ندارند و در گزاره‌های غیراخلاقی نیز بکار می‌روند مثلاً می‌توان گفت: «وظیفه، تکلیف یا مسئولیت شخص الف در اداره، حسابرسی است»، دقت در موارد استعمال این واژه‌ها در غیر گزاره‌های اخلاقی روشن می‌سازد که وقتی می‌توان کسی را موظف و مکلف به انجام یا ترک کاری دانسته و او را مسئول نامید که انجام یا ترک آ‌ن کار از وی خواسته شده و بدان الزام شده باشد. بنابراین چنان چه الزام و دستور و درخواستی از جانب کسی وجود نداشته باشد، نمی‌توان دیگران را حقیقتاً موظف و مکلف و مسئول دانست، پس مفاهیم وظیفه، تکلیف و مسئولیت را هنگامی می‌توان در معنای حقیقی خود بکار برد که دستور و الزامی از جانب کسی صادر شده باشد. در نتیجه مفاهیم سه‌گانه مزبور در اخلاق به معنای مجازی بکار می‌روند و منظور از آنها، تنها بیان دستور و الزامی فرضی نه حقیقی، مبتنی بر رابطة فعل و هدف مورد انتظار در اخلاق است و گویا عقل یا وجدان آدمی همچون فرمانروایی، دستور به انجام کار اخلاقی می‌دهد.[2]

1-1- مسئولیت در نظر قائلین به انشائی بودن گزاره‌های اخلاقی:

بر اساس نظریه کسانی که گزاره‌های اخلاقی را انشائی و متضمن امر والزام می‌دانند، این بازخواست از طرف کسی است که امر اخلاقی را صادر می‌کند و دیگران را به انجام آن الزام می‌نماید و به همان دلیلی که آنان مورد تکلیف واقع می‌شوند، در معرض سؤال و بازخواست هم خواهند بود. بنابراین واژة مسئولیت در بیانات طرفداران این نظریه، جایگاه ویژه‌ای داشته، کاربرد آن توجیه روشنی خواهد داشت.

2-1- مسئولیت در نظر قائلین به اخباری بودن گزاره‌های اخلاقی:

بر اساس نظریه اخباری بودن گزاره‌های اخلاقی و حکایت آنها از روابط واقعی کاربرد این واژه توأم با نوعی تجوّز و تسامح خواهد بود و نمی‌توان آن را از واژه‌های بنیادی و کلیدی در فلسفه اخلاق به شمار آورد.[3]

شاید اولین کسی که راجع به مسئولیت به عنوان عنصری از نظریه اخلاقی بحث کرده یا در ضمن بحث‌هایش اشاره نموده است ایمانوئل کانت (1724-1804 م) فیلسوف معروف آلمانی باشد چون نظریه کانت در فلسفه اخلاق این است که عقل امر می‌کند و الزام می‌کند به انجام دادن فعل اخلاقی، چون الزام می‌کند پس دیگران مسئولند و موظفند که این حکم عقل را اطاعت کنند.[4]

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۹۴ ، ۰۰:۰۴
نقی سنایی

 

بخش اول: مبانی اخلاق

1-مفهوم لغوی واژه اخلاق چیست؟

«اخلاق» جمع «خُلق» و به معنای نیرو و سرشت باطنی انسان است که تنها با دیده بصیرت و غیر ظاهر قابل درک است . همچنین خُلق را صفت نفسانی  راسخ  نیز می­گویند که انسان افعال مناسب با آن صفت  را  بی­درنگ انجام می­دهد.(ص 15)

2- علم اخلاق را تعریف کنید؟

 علم اخلاق علمی است که صفات نفسانی خوب و بد اعمال و رفتاری مناسب با آنها را معرفی می­کند و شیوه تحصیل صفات نفسانی خوب و انجام اعمال پسندیده و دوری از صفات نفسانی بد و اعمال ناپسند را نشان می­دهد. (ص 16)

3 چه فرق و  رابطه بین علم اخلاق و فقه وجود دارد؟

علم فقه اعمال و رفتار انسانهای مکلف و مسئول را از دو جهت مورد بررسی قرار می­­دهد: الف) از جهت آثار اخروی آن: یعنی ثواب و عقاب که تحت عناوینی مانند واجبات  و حرمت­ها بیان می­شود 0

 ب) از جهت آثار و وضعیت دنیوی آن که تحت عناوینی مانند صحت و بطلان بیان می­گردد بررسی احکام نخست فقط ماهیت اخلاقی داشتند و بخش دوم خارج از قلمرو علم اخلاق می­باشد و به بیان ماهیت فقهی و حقوقی می­پردازد.

4- چه فرق و  رابطه­ ای بین علم اخلاق و حقوق وجود دارد؟

موضوع علم حقوق، قواعد کلی و الزام­آور اجتماعی است که اجرای آن از سوی دولت و قدرت حاکم تضمین شده است. بنابراین علم حقوق، فقط به زندگی دنیوی و اجتماعی انسان نظر دارد و احکام آن همگی لازم بوده و برای اجرای ضمانت دنیوی و خارجی دارند. در حالی که علم اخلاق شامل زندگی فردی انسان نیز می­شود و احکام غیرالزامی نیز در آن وجود دارد. یعنی اخلاق هم شامل زندگی اجتماعی و فردی می­شود و هم دارای احکام الزامی و غیرالزامی است و آن دسته از احکام اخلاقی که ماهیت حقوقی ندارند، ضمانت اجرای دنیوی و خارجی نیز داشته ضامن اجرای آنها درونی و اُخروی است.

5- عرفان از چند بخش تشکیل شده و چه فرق و  رابطه­ای با علم اخلاق دارد؟

عرفان نظری و عرفان عملی. عرفان نظری مربوط به تفسیر هستی، یعنی خدا، جهان و انسان است و شبیه فلسفه می باشد0 اما عرفان عملی به بیان رابطه و وظایف انسان با خود، جهان و خدا می پردازد. این بخش از عرفان که به آن علم «سیر و سلوک» نیز گفته می­شود، بسیار شبیه به علم اخلاق می­باشد. (ص 19)

 6 انواع شیوه­ های اخلاقی را نام ببرید؟

 1- اخلاق فیلسوفانه 2- اخلاق عارفانه 3- اخلاق نقلی.4- شیوه مقبول (ص20)

۱۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۹۴ ، ۰۰:۰۲
نقی سنایی
علمای اخلاق برای علم اخلاق  تعاریف مختلفی ذکر کرده‌اند که می‌توان آنها را در دو دسته کلی جای داد:

الف- تعریف علم اخلاق با تکیه بر علم و شناخت، چنان که خواجه نصیرطوسی از اندیشمندان مسلمان، در تعریف خود از علم اخلاق، نقش شناخت را برجسته کرده و می‌گوید:

علمی است به آن که نفس انسان چگونه خلقی اکتساب تواند کرد که جملگیِ احوال و افعال، که به ارادة او از او صادر می‌شود، جمیل و محمود بود.

ب- تعریف علم اخلاق با تأکید بر عمل و رفتار اخلاقی، به طوری که برخی از اندیشمندان از جمله ژکس نویسنده کتاب فلسفه اخلاق (حکمت عملی) می‌نویسد:

علم اخلاق عبارت است از تحقیق در رفتار آدمی بدان گونه که باید باشد… علم اخلاق… بدین مهم توجه دارد که عمل آدمی برای آن که کامل باشد و خیر را تحقق بخشد چگونه باید باشد.

به هر حال در تعریف علم اخلاق می‌توان گفت علم اخلاق علمی است که ضمن معرفی و شناساندن انواع خوبی‌ها و بدی‌ها، راههای کسب خوبی‌ها و رفع و دفع بدی‌ها را به ما تعلیم می‌دهد. یعنی هم بعد شناختی و معرفتی دارد و هم بعد عملی و رفتاری. بنابراین هدف اصلی این علم، آموزش شیوة رفتار است.[1]

علم اخلاق، دانش نیک و بد خوی ها، علم معاشرت با خَلْق که آن را تهذیب اخلاق یا حکمت نیز می‌نامند. و چند تعریف دیگر از علماء و اندیشمندان:

- علمی است که بحث می‌کند از انواع صفات خوب و بد، صفاتی که ارتباط با افعال اختیاری انسان دارد و کیفیت اکتساب این صفات و یا دور کردن صفات رذیله. پس موضوعش صفات فاضله و رذیله است از آن جهت که برای انسان، قابل اکتساب است یا قابل اجتناب.[2]

- علمی است که صفات نفسانی خوب و بد، و اعمال و رفتار اختیاری متناسب با آنها را معرفی می‌کند و شیوة تحصیل صفات نفسانی خوب و انجام اعمال پسندیده و دوری از صفات نفسانی بد و اعمال ناپسند را نشان می‌دهد.[3]

- علمی است که کمالات و کاستی‌های نفسانی و به تعبیر دیگر، فضایل و رذایل اخلاقی را تبیین می‌کند و شیوه تحصیل فضایل و چگونگی مبارزه با رذایل را نشان می‌دهد.[4]

- مجموعه قوانین رفتار که انسان می‌تواند به واسطه مراعات آن (عمل به آن) به هدفش برسد.[5]

- علم اخلاق از چگونگی اطاعت انسان از مشیت الهی یا وجدان شخصی بحث می‌کند.[6]

- علم اخلاق دانشی است که به آدمی می‌‌آموزد: 1- خلق‌های پسندیده و خوی‌های ناپسند کدام است؛ 2- راه پیراستن نفس از خلق‌های ناپسند چیست؛  3- روش آراستن نفس به سجایای پسندیده کدام است؟[7]

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آبان ۹۴ ، ۲۳:۵۹
نقی سنایی
در اصطلاح کلمه اخلاق گاهی به همان معنای لغوی یعنی صفت نفسانی بکار می‌رود و گاهی از آن، صفت رفتار انسان اراده می‌شود و با «یای نسبت» می‌آید یعنی موصوف آن، رفتار است، اعم از اینکه منشاء این رفتار، صفت استوار نفسانی باشد و یا برآمده از وضعیت گذرا و متغیر درونی بوده و از روی فکر و پس از تردید، به وجود آمده باشد. این دو نوع کاربرد، اعم از فضیلت و رذیلت و یا خوب و بد است یعنی هم برای صفت نفسانی و رفتار خوب و هم برای صفت نفسانی و رفتار بد به کار می‌روند. از این دو کاربرد هنگامی استفاده می‌شود که به نوعی در مقام تعیین و تحدید موضوع علم اخلاق باشیم. بدین ترتیب، اخلاق و امر اخلاقی در مقابل علوم دیگر و امور غیراخلاقی قرار می‌گیرد. گاهی نیز اخلاق در مفهوم خاصی به کار می‌رود که فقط شامل اخلاق فاضله و فضیلت‌ها است چه این فضیلت، صفت نفسانی باشد و چه از نوع رفتارها و اعمال خارجی، به عنوان مثال اینکه سخاوت یک امر اخلاقی است یعنی فضیلت و خوب است، خودنمایی یک امر غیراخلاقی است یعنی رذیلت و امر ناشایسته‌ای است.[1]

همچنین در تعریف اصطلاحی اخلاق آورده‌اند:

- به مجموعه‌ای از ملکات نفسانی و صفات پایدار روحی اطلاق می‌شود.[2]

- اخلاق جمع خُلْق و خُلُق است. خُلْق عبارت است از سیمای باطنی و هیأت راسخ نفسانی که به موجب آن افعال نیک و بد اختیاری، بدون تکلّف و تأمّل از انسان صادر شود.[3]

- صفات و ویژگی‌های پایدار در نفس که موجب می‌شوند کارهایی متناسب با آن صفات، به طور خودجوش و بدون نیاز به تفکر و تأمل، از انسان صادر شود.[4]

- حالتی نفسانی است که بدون نیاز به تفکر و تأمل، آدمی را به سمت انجام کار حرکت می‌دهد.[5]

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آبان ۹۴ ، ۲۳:۵۷
نقی سنایی

تاریخ انتشار :سه شنبه ۶ مرداد ۹۴.::. ساعت : ۷:۱۳ ق.ظ

اخلاق در نظر واقع‌گرایان و مخالفان آنها

واقع‌گرایان، ارزش‌های اخلاقی را بخشی از اجزای جهان می‌دانند ولی غیرواقع‌گرایان از پذیرش این مسئله خودداری می‌کنند.

دکتر نقی سنائی عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد قائمشهر و دکتری اخلاق اسلامی درخصوص تفاوت دیدگاه اخلاقی واقع‌گرایان و غیرواقع‌گرایان، در مصاحبه با خبرنگار استادنیوز گفت: واقع‌گرایان به شیوه‌ای که جهان خود را بر ما آشکار می‌سازد یعنی پدیدارشناسی، اعتماد کامل می‌کنند اما غیرواقع‌گرایان معتقدند که هر جنبه از تجربه، تجربه واقعیت نیست. آنها تجربه را از دو عنصر مرکب می‌دانند: عنصری که جهان واقع به تجربه بخشیده، و عنصری که ما انسان‌های صاحب تجربه به آن بخشیده‌ایم. پس اگر تجربه، کیفیاتی متفاوت از کیفیاتی که در نظریات علمی وجود دارد به ما ارائه می‌کند، این کیفیات صرفاً به شأن ظاهری تجربه مربوط است نه اجزای از جهان.

 وی افزود: به طور کلی اختلاف میان واقع‌گرایان و غیرواقع‌گرایان، در تفکیک ریشه دارد. غیرواقع‌گرایان میان واقعیت یا «بود» و ظاهر یا «نمود» برقرار می‌سازند، ولی واقع‌گرایان در مقابل این تفکیک دو راه دارند یکی آنکه با پذیرش این شیوه تمایز، ادعا کنند که ارزش‌ها در طرف «بود» قرار دارند. راه دیگر آن است که از اساس، چنین شیوه تمایزی را انکار نمایند. واقع‌گرایان، راه دوم را می‌پذیرند.

 سنائی اظهار داشت: غیرواقع‌گرایان معتقد هستند که واقعیت چیزی است که در تبیین آن، ارجاع به تجربه و ادراک حسی انسانی نیاز نیست، برخی از آنان، واقعیت را چیزی معرفی کرده‌اند که از هر دیدگاهی قابل دسترس است، ادراک واقعیت، به وسیله نوعی تصویر اصلاح شده از آنچه مستقل از ما و خارج از ماست، ممکن است. این ادراک مطلق با روش علمی به دست می‌آید. بنابراین از دیدگاه غیرواقع‌گرایان، از آنجا که ارزش‌ها فاقد ویژگی‌های ادراک مطلق هستند یعنی همانند کیفیات ثانوی همچون رنگها و صداها فقط برای مخلوقات انسانی درک‌شدنی هستند، از حیطه واقعیت خارج می‌شوند.

 این دکترای اخلاق اسلامی دانشگاه ادامه داد: اما واقع‌گرایان چنین شیوه‌ای را در پذیرش بی‌چون و چرای تحقیقات علمی، گرفتار شدن در اشتباه علم‌گرایی می‌دانند و معتقدند دلیلی وجود ندارد که فقط ذوات و صفاتی را که علم می‌تواند از عهده تبیین آنها برآید، واقعی بدانیم. نکته قابل توجه آن است که اگر چه واقع‌گرایان اخلاقی، الگوی عملی ادراک مطلق را بی‌اعتبار می‌دانند، باز هم واقعیت را امری مستقل از ادراک انسان تلقی می‌کنند.

 وی تصریح کرد: اگر این استقلال را همان نحوه استقلالی بدانیم که غیرواقع‌گرایان در مورد اعتقادات اخلاقی منکر می‌شوند، به این معناست که واقع‌گرایان، شیوه غیرواقع‌گرایان را در برقراری تمایز میان واقعیت و ظاهر پذیرفته‌اند، حال آنکه واقع‌گرایان چنین شیوه‌ای را نمی‌پذیرند، بنابراین چنان که گذشت این استقلال معنایی متفاوت دارد.

 نقی سنائی اظهار داشت: از دیدگاه واقع‌گرایان ارزش‌های اخلاقی اموری انسانی بوده و از انسان‌ها مستقل نیستند. انسان‌ها مدرک ارزش‌ها هستند و هر کس فاقد ادراک انسانی باشد، از درک ارزش‌ها محروم است. اما در عین حال، واقعیت چیزی است که وجود آن بسته به درک انسان‌ها نیست، یعنی چه ادراک شود و چه ادراک نشود باقی بماند، در هر حال وجود دارد. ارزش نیز به همین معنا واقعی و مستقل است. ارزش چیزی است که در خارج منتظر مواجهه با ماست.

 وی تأکید کرد: بنابراین با توجه به اینکه یکی از مباحث مهم و مطرح در فلسفه اخلاق، واقعیت ارزش‌های اخلاقی است، از نظر واقع‌گرایان، ارزش‌ها مستقل از ما بوده و باید کشف شوند اما غیرواقع‌گرایان معتقدند که هیچ واقعیت عینی اخلاقی وجود ندارد.

 وی اشاره کرد: مخالفان عینیت گزاره‌های اخلاقی سه گروه هستند که عبارتند از: غیرواقع‌گرایان؛ که ارزش‌های اخلاقی را مانند احکام مربوط به کیفیات ثانویه مثل رنگ‌ها دانسته و معتقدند آنچه که برای تعیین صدق اهمیت دارد این است که فرد در شرایط مناسب حکم کردن قرار داشته باشد، اگر شرایط احراز شد، آن‌گاه این حکم است که مصداق را تعیین می‌کند. دیگران واقع‌گرایان ذهن‌گرا هستند که ادعاهای اخلاقی را باورهایی می‌دانند که از واقعیت‌های خارجی حکایت می‌کند اما این واقعیات را از نوع آرزوها، تمایلات و مواضع ذهنی گوینده می‌شمارند. و در آخر غیرشناخت گرایان که گزاره‌های عینی را بیان واقعیت حاکم بر جهان می‌دانند که در صورت مطابقت با آن صادق، و در صورت عدم مطابقت کاذب است. اما معتقدند ادعاهای اخلاقی به هیچ وجه به اظهار واقعیتی در مورد جهان نمی‌پردازد بلکه آنها فقط بیان آرزوها و طرز تلقی گوینده هستند، در نتیجه صدق‌پذیری ندارند.

 وی گفت: به این نتیجه می‌رسیم که واقع‌گرایی، اخلاق را حیطه کشف واقعیت‌ها می‌داند. واقعیتی که واقع‌گرایان اخلاقی از آن سخن می‌گویند، چیزی است که مستقل از باورهای اخلاقی ما وجود داشته، صدق و کذب باورها در مقایسه با آن تعیین می‌گردد. دیدگاه‌های اخلاقی ما، باورهایی درباره نحوه وجود جهان و شناختاری محض هستند. این واقع‌گرایی درباره باورها با دیدگاه‌های زبان‌شناختی که در باب گزاره وجود دارد سازگار است بنابراین واقع‌گرایان باورهای اخلاقی را گزاره می‌دانند.

 نقی سنائی در پایان اضافه کرد: گزاره، بیان زبانی و طبیعی یک باور است. هیچ تفکیکی میان واقعیت و ارزش وجود ندارد. وجود اختلافات اخلاقی، دلیل بر این نیست که در اخلاق نمی‌توان توقع پاسخ درست داشت، بلکه برعکس وجود اختلافات، دلیل بر احتمال صدق است، زیرا نزاع در جایی صورت می‌گیرد که طرفین به احتمال صدق معتقد هستند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آبان ۹۴ ، ۲۳:۵۶
نقی سنایی

روش تکریم شخصیت‏

شالوده و بنیاد اساسى اخلاق اسلامى، توجه دادن انسان به شرافت و کرامت ذاتى خویش است:

به راستى ما فرزندان آدم را کرامت بخشیدیم (گرامى داشتیم) ... و آنها را بر بسیارى از آفریده‏هاى خود برترى آشکار دادیم.[1]

خودآگاهى و توجه به این‏که انسان موجودى عِلْوى و برتر است و گوهرى ارزشمند و بى‏مانند در خود دارد، او را- به دلیل حبّ ذات- به حراست و پاسدارى از کرامت ذاتى خویش فرا مى‏خواند و به‏سوى ارزش‏هاى متعالى اخلاق سوق مى‏دهد:

اکرِمْ نفسَک عن کلِّ دنیةٍ فإنّک لن تَعتاضَ بما تَبذل مِن نفْسک عِوَضاً.[2]

دامان نفس خود را از هر پستى پاکیزه دار! زیرا در مقابل آنچه از گوهر نفس خود مى‏بخشى، بهایى دریافت نمى‏کنى.

«من واقعى» انسان، چون از جنس حقیقت و برخوردار از قداست آسمانى است و از چشمه قدرت و علم و آزادى نیوشیده است، با کذب و ناراستى، اسارت در طبیعت و پستى و دست و پا زدن در جهل و ذلت و شهوت ناسازگار است و از همین‏رو انسان هوشیار از هرگونه رذایل اخلاقى که با عزت و غیرت او منافات داشته باشد، بیزار است.[3]

در مقابل، کسى که احساس زبونى و فرومایگى کند و شرافت شگرف خویشتن را باور نداشته باشد، از ارتکاب هرگونه رفتار ناپسند اخلاقى باکى ندارد:[4]

مَن هانت علیه نفسُه فلا تأمَنْ شرَّه.[5]

کسى که خودش را بى‏مقدار مى‏داند، از شرّ او ایمن مباش.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آبان ۹۴ ، ۲۳:۴۴
نقی سنایی

دعوت به ارزش‏هاى اخلاقى‏ به عنوان یک روش تربیت اخلاق اسلامی

پس از آنکه مطابق دو روش اول موانع برطرف و محیطِ مساعد فراهم گشت و نیز با روش تکریم شخصیت، آمادگى‏هاى درونى پدید آمد. مربى مى‏تواند با استفاده از روش کلى «دعوت به ارزش‏هاى اخلاقى» متربیان را به سمت فضایل اخلاقى متمایل و جذب کند و به تعبیر دیگر به «تبلیغ ارزش‏ها» بپردازد.[1]

روان‏شناسى تبلیغ شرایط ویژه‏اى را در سه عنصر پیام‏دهنده، پیام‏گیرنده و پیام، لحاظ مى‏کند که براى تأثیر و نفوذ پیام اهمیت دارد. برخى از ویژگى‏هاى پیام متقاعدکننده بدین قرارند:

- توجه مخاطب را به خود جلب کند. (تازگى داشته باشد و از امور دیگر متمایز باشد)

- قابل درک براى مخاطب باشد.

- از نظر ارزشى مورد قبول مخاطب باشد.

- بتواند آن را حفظ کند و در مواقع لزوم به یاد آورد.

- جنبه‏ هاى مثبت و منفى (قوت و ضعف) یک موضوع گفته شود.

- تکرار پیام، تأثیر ترغیب را بیشتر مى‏کند؛ به شرط آنکه کسل‏ کننده نباشد.

- پیام‏هاى بسیار ترس‏انگیز یا تهدیدآمیز تأثیر کمترى دارد؛ زیرا سطح اضطراب را آن‏قدر بالا مى‏برد که فرد درستى آن را انکار مى‏کند؛ مگر آنکه از طرق دیگر آن را باور کرده باشد.

پیام‏دهنده یا مبلّغ نیز باید محبوب، پرشور، علاقه‏مند، مطمئن، وفادار، قابل اعتماد، پیش‏بینى‏پذیر و صادق باشد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آبان ۹۴ ، ۰۰:۵۵
نقی سنایی

                                                              

                                                    ((باسمه تعالی))                              تاریخ به روزرسانی 30/6/1396

سوابق آموزشی، علمی، پژوهشی، فرهنگی و اجرایی

دکتر نقی سنائی

                                                                                                     2    

1-   بیوگرافی

نقی سنائی

متولّد :   7/5/1348 ه ش - بابل

عضو هیأت علمی تمام وقت دانشگاه آزاد اسلامی واحد قائم شهر- استادیار پایه 16

2-   تماس        

آدرس محلّ کار: استان مازندران، قائم شهر، جنب پل تلار، دانشگاه آزاد اسلامی - گروه معارف اسلامی

 تلفن همراه :  09393133081 -09113133081       تلفن محلّ کار  01122244111

Email : sanaei.naghi@yahoo.com

Gmail: sanaei.naghi657@gmail.com

www. drsanaei.blogfa.com

www.drsanaei.blog.ir

3- تحصیلات دانشگاهی

3-1- دکترای تخصّصی، رشته مدرّسی معارف اسلامی، گرایش اخلاق اسلامی از دانشگاه معارف اسلامی قم، 30 تیر 1394 ه ش.

3-2- کارشناسی­ ار شد، رشته الهیات و معارف اسلامی، گرایش فقه و مبانی حقوق اسلامی از دانشگاه آزاد اسلامی بابل، 12 اسفند 1374 ه ش.

3-3- کارشناسی، رشته الهیات و معارف اسلامی، گرایش فقه و مبانی حقوق اسلامی از دانشگاه آزاد اسلامی بابل، 20 تیر 1371 ه ش.

3-4- دیپلم، رشته فرهنگ و ادب، دبیرستان آیه الله غفاری بابل، خرداد 1367 ه ش.

4- فعالیت­ های علمی

4-1- عضو هیأت علمی رسمی قطعی در گروه معارف اسلامی دانشگاه آزاد اسلامی واحد قائمشهر از سال 1380 با شماره پرونده 19212 و کد شناسه تدریس 103107204608001

4-2- استادیار پایه 16

4-3- سرپرست گروه الهیّات و معارف اسلامی دانشگاه آزاد اسلامی واحد قائمشهر به شماره حکم 17609/3 مورخه 19/10/1394 معاونت آموزشی و تحصیلات تکمیلی دانشگاه آزاد اسلامی واحد قائمشهر

4-4- مدیر گروه معارف اسلامی دانشگاه آزاد اسلامی واحد قائمشهر به شماره حکم 3510/1/95 مورخه 23/3/1395 معاونت آموزشی و پژوهشی استادان و دروس معارف اسلامی نهاد نمایندگی مقام معظّم رهبری در دانشگاه­ها.

4-5- مسئول برنامه­ ریزی دروس معارف اسلامی آموزشکده سما دانشگاه آزاد اسلامی واحد قائمشهر به شماره حکم 1406/59/95 مورخه 14/6/1395

4-6- عضو شورای تحصیلات تکمیلی گروه الهیّات و معارف اسلامی دانشگاه آزاد اسلامی واحد قائمشهر به شماره نامه 1394111328 مورخه 13/11/1394

4-7- دارنده مجوّز تدریس در دروس اخلاق اسلامی، آئین زندگی، فلسفه اخلاق، عرفان عملی در اسلام، اخلاق خانواده، دانش خانواده و جمعیت، تفسیر موضوعی قرآن کریم، تفسیر موضوعی نهج البلاغه (از معاونت آموزشی و پژوهشی استادان و دروس معارف اسلامی نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه­ها به شماره 4534/ پ مورخه 28/12/1393)، وصایای حضرت امام خمینی ره (از مرکز فرهنگی دانشگاهی امام خمینی ره و انقلاب اسلامی دانشگاه آزاد اسلامی به شماره 1590/28 مورخه 25/2/1394) و (معاونت برنامه­ریزی دانشگاه آزاد اسلامی، دفتر مدیریت دانش و توانمندسازی منابع انسانی به شماره 5677-دم مورخه 2/3/1394)

 4-8- استاد ممتاز گروه­های معارف اسلامی منطقه 3 دانشگاه ­های آزاد اسلامی در سال 86-85 از طرف معاونت محترم امور اساتید و دروس معارف اسلامی قم.

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آبان ۹۴ ، ۲۰:۱۰
نقی سنایی