پایگاه علمی دکتر نقی سنایی (عضو هیأت علمی دانشگاه)

اخلاقی: مبانی و مفاهیم اخلاق اسلامی، اخلاق کاربردی، اخلاق خانواده، اخلاق حرفه ای، فلسفه اخلاق، عرفان اسلامی

پایگاه علمی دکتر نقی سنایی (عضو هیأت علمی دانشگاه)

اخلاقی: مبانی و مفاهیم اخلاق اسلامی، اخلاق کاربردی، اخلاق خانواده، اخلاق حرفه ای، فلسفه اخلاق، عرفان اسلامی

پایگاه  علمی دکتر نقی سنایی (عضو هیأت علمی دانشگاه)

1- استفاده از مطالب سایت با ذکر آدرس سایت (drsanaei.blog.ir) و به نام دکتر نقی سنائی، نه تنها منعی ندارد، بلکه موجب افتخار و مباهات خواهد بود.
2- با التفات به تخصّصی بودن مطالب، در صورت امکان از نظرات ارزنده تان، حقیر را بهره مند فرمایید.
3- اینجانب دارای وبلاگ به آدرس http://drsanaei.blogfa.com/ می باشم که در صورت تمایل از مطالب متنوع آن بهره وری فرمایید.
4_ لطفا در کانال آیات و احادیث اخلاقی با آدرس drnaghisanaei@ در پیام رسان ایتا عضو شوید و دوستان و گروه ها را تشویق و توصیه فرمایید تا عضو شوند و از آیات و احادیث اخلاقی همراه با منابع و مأخذ بهره ببرند و بدین وسیله در تبلیغ دستورات اخلاقی دین مبین اسلام سهیم شوید.تشکر و ارادت

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین نظرات
نویسندگان

 پیاژه در شمار عوامل تحول روانى علاوه بر رشد داخلى (ارگانیک)، تعامل‏ها و تفویض‏ هاى اجتماعى و تعادل جویى، تمرین و تجربه اکتسابى را یک عامل مستقل مى‏ داند.[1] در تربیت اخلاقى، هدف آن است که متربى به رفتار اخلاقى نایل شود؛ یعنى عمل کند. هر چه این تجربه عملى تکرار شود و مداومت داشته باشد، به صورت «برون‏سازى»[2] ساخت‏ هاى روانى جدید تشکیل مى ‏شود؛ مشابه آنچه در حوزه اخلاق، ملکات اخلاقى مى ‏گوییم.

قرآن‏ کریم اهمیت خاصى به عمل مى ‏دهد: «براى انسان جز حاصل تلاش او نیست. و [نتیجه‏] کوشش او به‏ زودى دیده خواهد شد.»[3]

در آیات بسیارى، ایمان را کافى نمى‏ داند، بلکه عمل را براى تکمیل و اتمام آن لازم مى ‏شمارد:

کسانى‏ که کارهاى شایسته کنند- چه مرد و چه زن- در حالى که مؤمن باشند، هم آنان داخل بهشت مى ‏شوند و به ‏قدر گودى هسته خرمایى مورد ستم قرار نمى ‏گیرند.[4]

مقصود از کارهاى شایسته (/ عمل صالح) غالباً همان رفتارهاى اخلاقى است. درجات افراد نیز برحسب اعمال آنان است؛ یعنى یکى از معیارهاى درجه‏ بندى افراد، عملِ آنان است:

براى هر یک آنها از آنچه انجام داده‏ اند، مراتبى است و پروردگارت از آنچه مى ‏کنند، غافل نیست.[5]

روایات نیز با تحریض و ترغیب بر عمل، جایگاه برجسته ‏اى به آن مى ‏دهند:

امام على علیه السلام: «امروز، وقت عمل است و محاسبه‏اى در کار نیست و فردا هنگام محاسبه است و جاى عمل نیست.»[6]

امام باقر علیه السلام: «هیچ‏کس به آنچه نزد خداوند برایش فراهم شده نایل نمى ‏گردد، مگر با عمل.»[7]

امام على علیه السلام: «انسان را چیزى جز عمل همراهى نمى ‏کند.»[8]

در باره اهمیّت استمرار و مداومت در عمل، آیات و روایات زیر را مى‏ توان شاهد آورد:

«اگر مردم در راه درست، پایدارى ورزند، قطعاً آب گوارایى بدیشان مى‏نوشانیم.»[9]

امام على علیه السلام: «اعمال کمى که بر آن مداومت داشته باشید، امیدوار کننده‏تر از اعمال بسیارى است که از آنها خسته شوید.»[10]

امام باقر علیه السلام: «محبوب‏ترین اعمال نزد خداوند- عزّ و جلّ- عملى است که بر آن مداومت کنند؛ اگرچه اندک باشد.»[11]

روان‏شناسان مکتب رفتارگرایى، در زمینه یادگیرى، تأکید بر رفتار مشهود دارند. پاولف، ثرندایک و اسکینر هر کدام به نحوى بر تکرار و تمرین عمل در حصول یادگیرى نظر دارند.[12] ثرندایک در قانون تمرین‏ خود مى‏گوید: «پیوندهاى میان محرک و پاسخ بر اثر استفاده، نیرومند مى‏شوند».[13] گاترى یکى دیگر از روان‏شناسان رفتارگرا در نظریه یادگیرى‏اش در باره این‏که چرا تمرین، عمل‏کرد را بهبود مى‏دهد، مى‏نویسد:

... یادگیرى یک عمل حتماً به تمرین نیاز دارد. به نظر ما دلیل این امر آن است که عمل نتیجه‏اى به بار مى‏آورد که تحت موقعیت‏هاى مختلف و به‏وسیله حرکت‏هاى مختلفى که متناسب با آن موقعیت‏ها هستند، حاصل مى‏آیند. یادگیرى یک عمل برخلاف یادگیرى یک حرکت (انقباض ساده ماهیچه‏اى که با تداعى حاصل مى‏شود) مسلماً به تمرین نیاز دارد؛ زیرا لازم است که حرکات مقتضى، با نشانه‏هاى خود تداعى گردند. حتى عمل ساده‏اى مانند گرفتن یک اسباب‏بازى، بنا به فاصله، جهت و موقعیت شى‏ء حرکات مختلفى را شامل مى‏شود. یک تجربه موفق براى این‏که کودک را به عملى مجهز سازد، کافى نیست؛ زیرا حرکتى که در یک موقعیت کسب شده ممکن است بار دیگر موفق نباشد.[14]

سپس در باره مهارت و تشکیل عادت مى‏گوید:

دلیل این‏که چرا تمرین زیاد و تکرار فراوان براى یادگیرى کامل مهارت‏ها ضرورى است، این است که این مهارت‏ها نیاز دارند حرکات خاص زیادى با موقعیت‏هاى محرکى فراوانى پیوند یابند. یک مهارت، یک عادت ساده نیست، بلکه مجموعه بزرگى از عادت‏ها است که در موقعیت‏هاى مختلف نتیجه معینى به‏دست مى‏دهد ... خلاصه یک مهارت از تعداد زیادى‏ عمل تشکیل شده است.[15]

با اندکى تسامح مى‏توان گفت ملکات اخلاقى و فضایل نیز مشابه مهارت‏ها در این نظریه، به‏وجود مى‏آیند و در انسان ثبات مى‏یابند. بنابراین اگرچه مبناى رفتارگرایى صرف (عدم توجه به عوامل شناختى یا عاطفى در یادگیرى) مورد قبول ما نیست،[16] ولى نقش تداعى‏ها و تمرین عملى به عنوان یک عامل اساسى جاى انکار ندارد. ارسطو در کتاب‏ اخلاق‏ مى‏گوید:

«همان‏طور که ما از طریق ساختن خانه‏ها بنّا مى‏شویم، توسط انجام اعمال عادلانه عادل مى‏شویم، توسط اعمال پرهیزکارانه پرهیزکار مى‏شویم و توسط اعمال شجاعانه شجاع مى‏گردیم»[17] و این دقیقاً گویاى همین روش مداومت بر عمل است.

مؤلفان کتب اخلاقى نیز به روش عملى عنایت بسیار داشتند و در درمان بیمارى‏هاى اخلاقى در کنار شیوه نظرى، به بُعد عملى که منظور اهتمام و ممارست بر انجام افعال متناسب با فضایل اخلاقى و یا اشتغال به اعمال متضاد با یک رذیلت اخلاقى است، توصیه مى‏کردند.

ملامهدى نراقى (ره) در شیوه درمان بیمارى‏هاى اخلاقى چنین مى‏فرماید:

علت انحراف (عدم اعتدال) اگر بیمارى جسمانى باشد، براى رفع آن لازم است به درمان‏هاى طبى مبادرت کند و اگر علّت آن نفسانى باشد، درمان آن به‏طور کلى مانند درمان جسمى است. در درمان جسمى نخست با غذایى که با بیمارى ضدیت داشته باشد، معالجه مى‏کنند؛ مثلًا بیمارى سردْمزاجى را با غذاهاى گرم و تند مداوا مى‏کنند؛ اگر فایده نبخشید با دارو و سپس با پادزهر در نهایت با سوزاندن یا قطعِ عضو (جراحى) معالجه مى‏کنند. در بیمارى‏هاى نفسانى نیز قانون چنین است؛ به این صورت که پس از شناسایى انحراف، براى به‏دست آوردن فضیلت اخلاقى که متضاد با آن انحراف است، اقدام مى‏کند و بر افعالى که از آثار آن فضیلت محسوب مى‏شود، مواظبت مى‏کند و این امر مانند غذا در زایل کردن آن رذیلت اخلاقى عمل مى‏کند. پس اگر مفید واقع نشد به‏صور مختلف فکرى، زبانى و عملى نفس خود را مورد سرزنش و توبیخ قرار مى‏دهد. پس اگر مؤثر نبود، باید آثار یک صفت منفى متضاد با این صفت اخلاقى در حد اعتدال انجام دهد، مثلًا فرد ترسو اعمال تهورآمیز انجام دهد و خود را در امور خطرناک افکند و فرد بخیل با کثرت بخشش به زوال این صفت در خود کمک کند. این مرحله به منزله پادزهر در مداواى جسمانى است. اگر تا این مرحله‏ بیمارى اخلاقى به جهت استحکام آن مرتفع نگشت، باید خود را با انواع تکالیف سخت و ریاضت‏هایى که موجب تضعیف ریشه این رذیله اخلاقى شود، در رنج و زحمت بیندازد و این مرحله مشابه سوزاندن و قطع عضو در مداواى جسمانى است که آخرین مرحله است.[18]

همان‏طور که مشهود است، در شیوه تربیت اخلاقى علماى اخلاق، عمل و ممارست مورد عنایت ویژه است. بنابراین مى‏توان شیوه‏هاى تحقق این روش را در موارد ذیل بیان کرد:

الف. تمرین و عادت دادن: بدون آنکه بخواهیم وارد مباحث «عادت» از جهت فلسفه اخلاق- مثل این بحث که آیا فعل اخلاقى با حاکمیت عادت از اخلاقى بودن خارج مى‏شود یا نه؟[19]- یا از جهت بعد روان شناختى- مثلًا عادت چیست، چند نوع است و چگونه به‏وجود مى‏آید[20]- بشویم، در این‏جا مقصود آن است که با تمرین و تکرار، مى‏توان به مرتبه‏اى رسید که فضایل اخلاقى تبدیل به ملکات شوند؛ چنان‏که حضرت على علیه السلام فرموده است:

العادة طبع ثانٍ؛[21]

«عادت، طبیعت و سرشت دوم انسان است.»

براى تمرکز تربیت در مبادى عالى‏تر و مکارم اخلاق نیز لازم است مقدارى عادات جسمانى و روانى و اخلاقى پسندیده براى متربى حاصل شود، تا اراده و صرف انرژى بیشتر از توجه به آنها آزاد گردد.

در مورد شیوه تربیتى اسلام در این موضوع دو نکته قابل توجه است: نخست آنکه مداومت و استمرار عمل در فرایض و واجبات دینى تا حدى داراى اهمیت است که براى ترک عمل، قضاى آن و گاهى نیز کفّاره لازم مى‏شود. در امور اخلاقى نیز مى‏توان با «نذر و عهد و قسم» فعل اخلاقى را براى خود به صورت یک فریضه درآورد؛ هرچند از این شیوه‏ها نباید زیاد استفاده شود، زیرا موقعیت خود را از دست مى‏دهد و یا بر انسان بسیار شاق مى‏گردد. البته مى‏تواند به صورت معمولى نیز با خود تعهد کند این فعل اخلاقى را به‏طور مرتب انجام دهد، تا ملکه آن در نفس راسخ شود. دوم توجه به کیفیت عمل است. در اسلام بدنه عمل مقصود نهایى نیست؛ خصوصاً فعل اخلاقى از دیدگاه اسلام باید داراى مبادى اخلاقى خاص، مانند نیّت صحیح، شکل صحیح عمل و توجه به لوازم عمل (مثل آنکه پس از عمل با ریا یا منت‏گذارى و اذیت، آن عمل را ضایع نگرداند) باشد. امام صادق علیه السلام در مورد سخن خداوند- عزّ و جلّ‏ لیبلوکم ایّکم احسن عملًا.[22] فرمود: «منظور این نیست کسى عمل بیشترى داشته باشد، بلکه صحیح‏ترین اعمال از جهت خشیت خداوند و نیت درست مورد نظر است.»[23]

ب. بهره‏گیرى از اضداد: در مورد زایل کردن رذایل اخلاقى، این شیوه از مؤثرترین شیوه‏هاى تربیتى است. بهره‏گیرى از اضداد در نظریه‏هاى رفتارگرایى تحت عنوان «شرطى‏سازى تقابلى» براى تغییر رفتار مورد استفاده قرار مى‏گیرد. شرطى‏سازى تقابلى، فرآیندى است که در آن یک پاسخ شرطى با پاسخ دیگرى که با آن ناهمساز یا مغایر است، جانشین مى‏شود و این سبب مى‏شود که پاسخ شرطى که نامطلوب است- و مى‏خواهیم تغییر کند- در حضور محرک شرطى جدید داده نشود. مهم‏ترین فنون آن حساسیت‏زدایى منظم (خیالى)، حساسیت‏زدایى واقعى و خودْ حساسیت‏زدایى است.[24]

در کتب اخلاقى نیز این شیوه بسیار مورد استفاده قرار گرفته است. مثلًا ابوحامد غزالى در باره ازبین بردن «کبر» مى‏نویسد:

اگر کسى کلمه حقى از دوستش در مناظره علمى شنید و احساس مى‏کند اعتراف به حقانیت رقیب برایش دشوار است، باید به معالجه این کبر در درون خود بپردازد ... شیوه عملى به این صورت است که آن اعتراف به حقانیت رفیق که برایش دشوار است، بر خود تحمیل و الزام کند و زبان به حمد و ثناى وى بگشاید و به ناتوانى خود در فهم مطلب اقرار کند و از او براى نکته‏اى که آموخته است، تشکر نماید ... پس هرگاه براى دفعات متعدد بر این امر مواظبت کند، برایش طبیعى مى‏شود و سنگینى پذیرش حق، آسان مى‏گردد.[25]

مرحوم نراقى نیز یکى از شیوه‏هاى درمان را انجام افعال ضد رذیلت اخلاقى دانسته است؛ با این توضیح که گاهى براى زایل‏شدن یک صفت منفى اخلاقى، باید به یک صفت منفى دیگر (در حد اعتدال) متوسل شویم؛ مثلًا براى از میان بردن ترس، باید اعمال متهورانه‏

و جسورانه انجام داد، تا ترس زایل شود. حضرت امیر علیه السلام مى‏فرماید: «هنگامى که از چیزى ترسیدى، خود را در آن بیفکن؛ زیرا گاهى ترس از چیزى از خود آن سخت‏تر و ناگوارتر است.»[26]

نکته تربیتى قرآن در این شیوه، آن است که ترک عادات بد و رذایل اخلاقى به یک‏باره ممکن نیست و باید به صورت مرحله‏اى و تدریجى انجام گیرد. در مورد شراب‏خوارى، ربا، قماربازى و برخى امور دیگر، قرآن مقابله تدریجى را در پیش گرفته است.

ج. ابتلا و امتحان: «ابتلا» از ریشه «بَلَى» به معناى فرسودن است و ابتلا یعنى آزمودن؛ از این جهت به آن ابتلا مى‏گویند که گویى در اثر کثرت آزمودن، فرسوده مى‏گردد. ابتلا در مورد افراد دو نکته را در بر دارد: نخست آگاهى و شناخت نسبت به آنچه مجهول بوده است، دوم ظهور نیکویى یا بدسرشتى فرد.[27] تعبیر امتحان نیز به نوع ابتلا و آزمایش اطلاق مى‏شود.[28] امتحان و آزمایش همواره به وسیله عمل است؛ زیرا ابتلا جز با عمل معنا نمى‏یابد و در صحنه عمل است که صفات باطنى انسان ظاهر مى‏شود و استعدادها از قوه به فعلیت در مى‏آید. به همین جهت ابتلا و امتحان فیزیکى از شیوه‏هاى عملى یا مداومت بر عمل است. تفاوت آن با تمرین و عادت دادن در این است که تمرین براى ایجاد ملکه نسبت به یک فضیلت اخلاقى معین است، امّا در شیوه ابتلا، مقصودْ قرار گرفتن در کام عمل و سختى‏ها و فشارها است. بر اساس این شیوه، مربى باید متربى را در کام عمل بیفکند تا خودش پستى‏ها و بلندى‏ها را درنوردد و با تلخ و شیرین در آویزد و از میدان سربلند بیرون آید. متربى خود نیز مى‏تواند مستقلًا به چنین شیوه‏اى گردن نهد و عمل کند.

کلام مرحوم علامه طباطبائى در المیزان، در باره جهت تربیتى ابتلائات الهى، قابل توجه است:

... بنابراین تربیت عام الهى براى انسان از جهت دعوت او به حسن عاقبت و سعادت، امتحان است؛ زیرا حالات فرد را آشکار و متعین مى‏سازد که آیا این شخص اهل کدام عالم است: عالم ثواب و پاداش یا عالم عقاب و مجازات. و از این‏رو خداوند متعال تصرفات خودش را به صورت‏هاى تشریع و توجیه حوادث، بلا و ابتلا و فتنه مى‏نامد؛ مثلًا به صورت عام مى‏فرماید: إِنّا جعلنا ما على الأَرض زینةً لها لنبلوَهم أَیّهم احسن عملًا.[29] یا مى‏فرماید: و نبْلُوکم بالشّر و الخیر فِتنة»[30] یا إِنّما أَموالُکم و أَولادکُم فِتنة»[31] و ....

این آیات همان‏طور که ملاحظه مى‏کنید محنت و بلا را براى همه امور مربوط به انسان، مانند وجودش، اجزاى او و اعضایش، مثل گوش و چشم یا خارج وجودش که با او مرتبطاند، مانند فرزندان، همسر، خویشان، دوستان، مال، مقام و همه امورى که به نوعى از آنها سودمند مى‏گردد و همچنین امور مقابل با آنها مانند مرگ و سایر مصیبت‏ها، همه را «فتنه و بلا» ى الهى مى‏شمارد. در این آیات از جهت افراد نیز یک عمومیت وجود دارد؛ یعنى همه افراد، مؤمن و کافر، درستکار و بزهکار، پیامبران و پایین‏تر از ایشان، در معرض بلا و امتحان هستند. پس این یک سنت مستمر الهى است که کسى از آن استثنا نمى‏گردد.[32]

این‏که امتحان و ابتلا یک سنت جارى و بدون استثناى الهى براى همه افراد و در همه امور است، با شیوه تربیتى بودنِ ابتلا منافات ندارد؛ زیرا نحوه مواجهه ما با این‏گونه امور مى‏تواند به عنوان یک شیوه تربیتى قلمداد شود؛ یعنى صبر در مشکلات و شکر در نعمات که عمدتاً به نحوه عمل ما باز مى‏گردد، مى‏تواند خود از عوامل تربیت اخلاقى محسوب شود.

و قطعاً شما را به چیزى از [قبیل‏] گرسنگى و ترس، و کاهش در اموال و جان‏ها و محصولات مى‏آزماییم؛ و مژده ده شکیبایان را. [همان‏] کسانى که چون مصیبتى به آنان برسد، مى‏گویند: «ما از آنِ خدا هستیم، و به‏سوى او باز مى‏گردیم».[33]

افزون بر آن، گرچه در آیاتْ خیر و شر، نعمت و نقمت، سختى و سهولت، همگى از مصادیق امتحان و ابتلا شمرده شده و حتى در برخى روایات، نحوه عمل در مقام شکر و گشایش، را سخت‏تر از هنگام صبر و ناگوارى دانسته‏اند، لیکن آنچه بیشتر در مقام امتحان مورد نظر و توجه افراد است، درگیرى با پیشامدها و حوادث ناگوار و رنج‏آور است؛ چنان‏که در آیه یادشده تصریح شده است که با امور ترس‏آور و هولناک، گرسنگى، فقدان عزیزان و دلبندان، آفات و حوادث نسبت به اموال و سرمایه زندگى و ... که در اصطلاح «مصیبت» گفته مى‏شود، شما را مى‏آزماییم. آمادگى براى استقبال از این امور و نحوه مقابله ما با آنها، مى‏تواند این صحنه‏ها را مبدّل به یک مدرسه تربیتى و سازندگى بنماید.

آثار تربیتى ابتلا و درگیرى با سختى‏ها، در روایات بدین قرارند: پاکى از گناه، تذلل درونى و سربلندى بیرونى، زایل شدن کبر و نخوت، ارتقاى درجه، افزایش مقاومت در برابر شدائد، و شوق به آخرت و لقاى خداوند.

«... اینها براى آن است که خداوند آنچه را در دل‏هاى شما است، [در عمل‏] بیازماید و آنچه را در قلب‏هاى شما است پاک گرداند و خداوند به راز سینه‏ها آگاه است.»[34] امام‏صادق علیه السلام نیز فرمود:

«در کوران آزمایش قرار مى‏گیرید، همان‏طورى که طلا را در کوره قرار مى‏دهند، و خالص مى‏شوید، همان‏طور که طلا خالص مى‏گردد.»[35] به نوشته سید قطب:

مزیت حوادث به عنوان یک وسیله تربیتى بر سایر وسایل این است که چنان حالت خاصى در جان مى‏گذارد که گویى آن را مى‏گدازند و ذوب مى‏کنند. حادثه جان را به تمام و کمال از جاى خود تکان مى‏دهد و حرارتى از اعمال و عکس‏العمل‏ها در درون آن مى‏فرستد که گاهى به اندازه گداختن و یا رسیدن به حد گداز کفایت مى‏کند. این حالت نه همه روز در جان حادث مى‏شود و نه نفس در حال آسایش و امن و آرامش یا راحت‏طلبى و ماندن در یک حالت رخوت برایش آسان است، بدان حالت برسد.

... مثلى است که مى‏گویند: تا آهن گرم است بکوب! زیرا در هنگام گرمىِ آهن است که پتک بر آن کوبیدن آسان است و مى‏توان آن را به هر شکلى در آورد ... بدین‏جهت به خدمت درآوردن حوادث و سختى‏ها یکى از مطالب مهم و خطیر تربیت است؛ زیرا در حال ذوب و گداختگى نفس است که مربى مى‏تواند هر رنگى از ارشاد و تهذیب را طورى در آن جایگزین سازد که هرگز اثرش از بین نرود و یا دست‏کم به زودى زایل نشود.[36]

همچنین استفاده از سختى‏ها و دورى از راحت‏طلبى را مى‏توان مکمّل این شیوه دانست.

سختى‏ها گوهر وجود انسان را شکوفا مى‏کند و بدان جلا و درخشندگى مى‏بخشد. افزون بر این، سرسختى و مقاومت و نفوذناپذیرى که در کوران حوادث و سختى‏ها به آن نایل مى‏شویم، انسان را در مقابل تمایلات و گرایش‏هاى اخلاقى ناصواب مصون مى‏دارد. از این جهت در روایات توصیه مى‏کنند کودک را قدرى با مشکلات و سختى‏ها مواجه کنید.

امام کاظم علیه السلام مى‏فرماید:

بهتر است کودک در دوران خردسالى، با سختى‏ها و مشکلات اجتناب‏ناپذیر حیات که غرامت زندگى است، روبه‏رو شود تا در جوانى و بزرگسالى بردبار و صبور باشد.[37]

حضرت امیر علیه السلام بیان مى‏دارد:

درختان پرورش یافته در بیابان و باد و طوفان مقاوم‏تر از گیاهان نازک و پرورده باغبان است.[38]

جهاد در اسلام نیز از همین زاویه قابل بررسى و توجه است. جهاد و مبارزه با دشمنان دین چه در صدر اسلام و چه در زمان‏هاى بعد (به ویژه در دوران دفاع مقدس اخیر) مدرسه تربیتى و اخلاقى بوده است و انسان‏هایى با مکارم اخلاقى از آن فارغ‏التحصیل شده‏اند:

البته شما را مى‏آزماییم تا مجاهدان و شکیبایانِ شما را بازشناسیم و گزارش‏هاى [مربوط به‏] شما را رسیدگى کنیم.[39]

دکتر ویکتور فرانکل روانپزشک سوئیسى که از درمانگران انسان‏گرا محسوب مى‏شود و خودش مدت زیادى در اردوگاه کار اجبارى آلمان‏هاى نازى در جنگ جهانى دوم اسیر بوده، با تجربه ملموس و عینى کوره‏هاى آدم سوزى، گرسنگى، سرما و بیمارى، سخت‏ترین رنج‏ها و فشارها را تحمل کرد و جان سالم به در برد. وى پس از رهایى از اردوگاه، مکتب معنادرمانى‏[40] خود را براساس کشف و تفهیم یکى از این سه راه بنیان نهاد:.

1. انجام کارى ارزشمند؛ 2. تجربه متعالى، مانند عشق؛ 3. تحمل درد و رنج.

وى در توضیح راه سوم مى‏گوید: تحمل درد و رنج بهترین جلوه گاه وجودى انسان است و آنچه مهم است شیوه برخورد و نگرش فرد با رنج است. هدف زندگى گریز از درد و رنج نیست، بلکه معناجویى زندگى است که به آن مفهوم واقعى مى‏بخشد. هر چیزى را مى‏توان از یک انسان گرفت مگر آخرین آزادى بشر را در گزینش رفتار خود. به قول داستایوفسکى: من تنها از یک چیز مى‏ترسم و آن این‏که شایستگى رنج‏هایم را نداشته باشم.[41]

د. معاشرت و مجالست: براى رسوخ ملکات اخلاقى، یکى دیگر از شیوه‏هاى عملى، معاشرت با افراد صالح و داراى فضایل اخلاقى، و پرهیز از مجالست با ناپاکان و افراد مبتلا به رذایل اخلاقى است. دلایل روان‏شناختى آن از جهات بسیار قابل توجه است که نیاز به تفصیل و تکرار ندارد؛ از جمله: الگوگیرى و تقلید و مشاهده اعمال دیگران (نظریه باندورا)، ایجاد تداعى و شرطى‏سازى با وجود تقویت‏کننده‏ها (نظریه شرطى‏سازى کنشگر اسکینر؛ یعنى مثلًا در یک گروه خوب و صالح اگر رفتار خوبى از فرد صادر شود به وسیله سایرین نیز تقویت مى‏شود). نظریه تسهیل اجتماعى‏[42] (حضور دیگران- حتى تماشاچى غیرفعال- عمل‏کرد فرد را تسهیل مى‏کند؛ زیرا انگیزه فرد را بالا مى‏برد).

در آیات و روایات، معاشرت با نیکان به عنوان یک شیوه تربیت اخلاقى مورد تأکید واقع شده و بزرگان نیز کتب مستقلى در این زمینه تألیف کرده‏اند:

قال الحواریون لعیسى علیه السلام، یا روحَ اللّه، مَن نُجالس اذاً؟ قال من یذکّرکم الله رؤیته و یزید فى علمکم منطقه و یرغّبکم فى الآخرة عمله.[43]

یا بن مسعود، فلیکن جلساؤک الابرار و اخوانک الاتقیاء و الزهاد لأنّ الله تعالى قال فى کتابه: «الاخلّاء یومئذ بعضهم لبعض عدو الّا المتقین».[44]

امام على علیه السلام:

جالس الحلماء تزدد حلماً.[45]

امام حسین علیه السلام:

مجالس الصالحین داعیة الى الصلاح.[46]

امام على علیه السلام:

جالس العلماء یزدد علمک و یحسن ادبک و تزکوا نفسک.[47]

امام على علیه السلام:

علیک باخوان الصدق فاکثر من اکتسابهم فانّهم عُدة عند الرخاء و جُنّة عند البلاء.[48]

امام على علیه السلام:

جانبوا الاشرار و جالسوا الاخیار.[49]

امام باقر علیه السلام:

لاتقارن و لاتواخ اربعة: الاحمق و البخیل و الجبان و الکذّاب.[50]

امام على علیه السلام:

مجالسة اهل الهوى منساة للایمان.[51][52]

 



[1] ( 8). ر. ک: دیدگاه پیاژه، ص 37- 35

[2] ( 9). فعالیتى که روان‏بنه‏هاى قبلى آدمى را تغییر مى‏دهد تا وى خود را با شرایط محیطى که او را احاطه کرده است، سازش دهد.( روان‏شناسى ژنتیک 1، ص 244)

[3] ( 1). سوره نجم، آیه 39 و 40

[4] ( 2). و من یعمل من‏الصالحات من ذکر او أُنثى و هو مؤمن فأُولئک یدخُلون‏الجنّه و لایُظلمون نقیراً.( سوره‏نساء، آیه 124)

[5] ( 3). و لکلٍّ درجاتٌ ممّا عملوا، و ما ربّک بغافل عمّا یعملون.( سوره انعام، آیه 132)

[6] ( 4). الیوم عمل و لاحساب و غداً حساب و لاعمل.( نهج‏البلاغه، خ 42)

[7] ( 5). ... لا ینال ما عند اللّه الّا بالعمل.( وسایل، ج 1، ص 69)

[8] ( 6). المرء لایصحبه الّا العمل.( غررالحکم، فصل 4، ص 151)

[9] ( 7). و أن لو استقاموا على الطریقةِ لأَسقیناهم ماء غدقاً.( سوره جن، آیه 16)

[10] ( 8). قلیل تدوم علیه ارجى من کثیر مملول منه.( نهج‏البلاغه، ابن ابى الحدید، ج 19، ص 169)

[11] ( 1). احبُّ الاعمال الى اللّه عزّ و جلّ ما داوم العبد علیه و ان قلّ.( وسایل‏الشیعه، ج 1، ص 70)

[12] ( 2). ر. ک: هرگنهان، نظریه‏هاى یادگیرى، ترجمه سیف

[13] ( 3). همان، ص 87

[14] ( 4). همان، ص 275 و 276

[15] ( 1). همان، ص 277

[16] ( 2). ر. ک: مکاتب روان‏شناسى و نقد آن، ج 2، ص 141

[17] ( 3). ارسطو: اخلاق نیکوماخس، ترجمه ابوالقاسم حسینى، ج 1، ص 37

[18] ( 1). جامع السعادات، ج 1، صص 97 و 98

[19] ( 2). ر. ک: استاد مطهرى: تعلیم و تربیت در اسلام، ص 75

[20] ( 3). ر. ک: احمد صبور اردوبادى: معماى عادت

[21] ( 4). غررالحکم، فصل 2، ص 322

[22] ( 1). سوره هود، آیه 7

[23] ( 2). کافى، ج 2، ص 16

[24] ( 3). ر. ک: على‏اکبر سیف: تغییر رفتار و رفتار درمانى، ص 252

[25] ( 4). احیاء علوم الدین، ج 3، ص 344

[26] ( 1). اذا هبت امراً فقع فیه فانّ شدة توقّیه اعظم ممّا تخاف منه.( نهج‏البلاغه، خ 175)

[27] ( 2). المفردات

[28] ( 3). همان

[29] ( 4). سوره کهف، آیه 7

[30] ( 1). سوره انبیاء، آیه 35

[31] ( 2). سوره تغابن، آیه 15

[32] ( 3). المیزان، ج 4، ص 36

[33] ( 4). سوره بقره، آیه 155 و 156

[34] ( 1). و لیبتلى اللُّه ما فى صدورکم و لیُمحّص ما فى قلُوبِکم، و اللّه علیم بذات الصّدور.( سوره آل‏عمران، آیه 154)

[35] ( 2). یُفتنون کما یُفتن الذهب، یخلصون کما یخلص الذهب.( کافى، ج 1، ص 370)

[36] ( 3). روش تربیتى اسلام، ص 287 و 288

[37] ( 1). وسائل‏الشیعه، ج 5، ص 126

[38] ( 2). نهج‏البلاغه، نامه 45

[39] ( 3). سوره محمد، آیه 31

[40] ( 4). 1.

[41] ( 5). ویکتور فرانکل: انسان در جستجوى معنا

[42] ( 1). زمینه روان‏شناسى، ج 2، ص 372

[43] ( 2). بحار، ج 77، ص 147

[44] ( 3). همان، ص 100

[45] ( 4). غررالحکم، فصل 3، ص 47

[46] ( 5). بحار، ج 78، ص 141

[47] ( 6). غررالحکم، فصل 1، ص 430

[48] ( 7). بحار، ج 74، ص 187

[49] ( 1). غررالحکم

[50] ( 2). بحار، ج 74، ص 192

[51] ( 3). نهج‏البلاغه، خ 85

[52] دیلمى، احمد، اخلاق اسلامى (دیلمى، احمد)، 1جلد، دفتر نشر معارف - قم، چاپ: دوم، 1380. صص 203 الی 214

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۱۲/۰۶
نقی سنایی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی