پایگاه علمی دکتر نقی سنایی (عضو هیأت علمی دانشگاه)

اخلاقی: مبانی و مفاهیم اخلاق اسلامی، اخلاق کاربردی، اخلاق خانواده، اخلاق حرفه ای، فلسفه اخلاق، عرفان اسلامی

پایگاه علمی دکتر نقی سنایی (عضو هیأت علمی دانشگاه)

اخلاقی: مبانی و مفاهیم اخلاق اسلامی، اخلاق کاربردی، اخلاق خانواده، اخلاق حرفه ای، فلسفه اخلاق، عرفان اسلامی

پایگاه  علمی دکتر نقی سنایی (عضو هیأت علمی دانشگاه)

1- استفاده از مطالب سایت با ذکر آدرس سایت (drsanaei.blog.ir) و به نام دکتر نقی سنائی، نه تنها منعی ندارد، بلکه موجب افتخار و مباهات خواهد بود.
2- با التفات به تخصّصی بودن مطالب، در صورت امکان از نظرات ارزنده تان، حقیر را بهره مند فرمایید.
3- اینجانب دارای وبلاگ به آدرس http://drsanaei.blogfa.com/ می باشم که در صورت تمایل از مطالب متنوع آن بهره وری فرمایید.
4_ لطفا در کانال آیات و احادیث اخلاقی با آدرس drnaghisanaei@ در پیام رسان ایتا عضو شوید و دوستان و گروه ها را تشویق و توصیه فرمایید تا عضو شوند و از آیات و احادیث اخلاقی همراه با منابع و مأخذ بهره ببرند و بدین وسیله در تبلیغ دستورات اخلاقی دین مبین اسلام سهیم شوید.تشکر و ارادت

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین نظرات
نویسندگان

پس از آنکه مطابق دو روش اول موانع برطرف و محیطِ مساعد فراهم گشت و نیز با روش تکریم شخصیت، آمادگى‏ هاى درونى پدید آمد. مربى مى ‏تواند با استفاده از روش کلى «دعوت به ارزش‏ هاى اخلاقى» متربیان را به سمت فضایل اخلاقى متمایل و جذب کند و به تعبیر دیگر به «تبلیغ ارزش‏ ها» بپردازد.[1]

روان‏شناسى تبلیغ شرایط ویژه‏ اى را در سه عنصر پیام‏ دهنده، پیام‏ گیرنده و پیام، لحاظ مى‏ کند که براى تأثیر و نفوذ پیام اهمیت دارد. برخى از ویژگى ‏هاى پیام متقاعدکننده بدین قرارند:

- توجه مخاطب را به خود جلب کند. (تازگى داشته باشد و از امور دیگر متمایز باشد)

- قابل درک براى مخاطب باشد.

- از نظر ارزشى مورد قبول مخاطب باشد.

- بتواند آن را حفظ کند و در مواقع لزوم به یاد آورد.

- جنبه‏ هاى مثبت و منفى (قوت و ضعف) یک موضوع گفته شود.

- تکرار پیام، تأثیر ترغیب را بیشتر مى ‏کند؛ به شرط آنکه کسل‏ کننده نباشد.

- پیام‏ هاى بسیار ترس‏ انگیز یا تهدیدآمیز تأثیر کمترى دارد؛ زیرا سطح اضطراب را آن‏قدر بالا مى ‏برد که فرد درستى آن را انکار مى‏ کند؛ مگر آنکه از طرق دیگر آن را باور کرده باشد.

پیام‏ دهنده یا مبلّغ نیز باید محبوب، پرشور، علاقه‏ مند، مطمئن، وفادار، قابل اعتماد، پیش‏بینى ‏پذیر و صادق باشد.

پیام براى آنکه بتواند در مقابل فشارهاى بیرونى و مخالف تاب بیاورد، باید تثبیت شود؛ به این صورت که پیام گیرنده ترغیب شود:

- پیام جدید را به ‏طور کامل با باورهاى دیگرش درآمیزد.

- دلیل باورهاى خود را بررسى کند.

- در مقابل دلیل‏ هاى متعارض واکسینه شود.

- تغییر عقیده، بر اثر انتخابِ آزادِ خودش باشد، نه اجبار و تحمیلِ ترغیب‏ کننده.

این روش را در کتب منطق، «خطابه» مى‏ گویند[2] و این‏گونه تعریف مى ‏کنند: «خطابه شیوه ‏اى علمى است که به کمک آن متقاعد کردن مردم در آنچه توقع تصدیق به آن داریم، در حد امکان حاصل مى ‏شود». امورى که تأثیر خطابه را بیشتر مى‏ کنند، برخى مربوط به گوینده مى ‏شود و بدین قرارند:

- از جهت علمى یا موقعیت اجتماعى، خود را بشناساند. (البته فرد دیگر هم مى ‏تواند این کار را انجام دهد)

- به‏ گونه ‏اى ظاهر شود که موجب تکریم و احترام و تصدیق سخنان او گردد؛ مانند آنکه از نظر لباس، حرکات دست و بدن، اشارات چشم و نگاه‏ ها، حالت حزن و مسرّت و ... هماهنگ با موقعیت جلسه و موضوع سخن باشد.

- در «سخن گفتن» صوتش مناسب غرض باشد. (گاهى بالا بردن و گاهى پایین آوردن، گاهى ترجیع و گاهى تقطیع و ...) حسن صوت، حسن ارائه و تصرّف و تغییر در نحوه بیان نیز از امور مهم است.

- عواطف «مخاطبین» را جلب کند و به‏گونه‏اى یک حالت انفعال نفسانى و آمادگى روانى‏ در آنان ایجاد کند که مناسب غرض باشد، گاهى حالت رقت و رحمت، گاهى خشم و نفرت و گاهى هم تبسم و مسرّت پدید آورد. براى آنکه جلسه از حالت خشکى و یک‏نواخت بودن خارج شود و حالت اقبال به گویند. در آنان ایجاد شود، گاهى لازم است با لطیفه‏اى آنها را بخنداند یا با ذکر نکته‏اى حکمت‏آمیز آنان را به شگفتى درآورد. گاهى مدح و ثناى مخاطبان نیز لازم است (در حد اعتدال) ولى از هرگونه تعریض و تحقیر آنان باید پرهیز شود.

- شهادت حال؛ یعنى شواهد صدق عملى نیز از امور مؤثر در نفوذ کلمه گوینده است؛ به‏گونه‏اى که مشهور به فضیلت، صدق، امانت، علم و معرفت باشد و یا از جهات دیگر محبوبیت داشته باشد و یا این‏که در سخنانش امارات صدق و صفا و یکرنگى ظاهر شود. به فرموده امیرالمؤمنین علیه السلام: «هیچ‏کس چیزى را در دل پنهان نمى‏کند، مگر این‏که در سخنان او که ناآگاهانه از او صادر مى‏شود و یا در صفحه صورتش، آشکار مى‏شود.»[3] به سخن دیگر، گوینده باید به کلام خود ایمان داشته باشد، زیرا «سخن کز دل برآید لاجرم بر دل نشیند».

در فرهنگ قرآن از این روش به «موعظه» یاد شده است:[4]

با حکمت و اندرز نیکو (موعظه) به راه پروردگارت دعوت کن و با آنان به شیوه‏اى که نیکوتر است مجادله نماى.[5]

موعظه یعنى استفاده کردن از عواطف انسان‏ها[6] براى دعوت آنان به حق. البته قرآن موعظه را مقید به صفت «حسنه» کرده است؛ زیرا:

... اندرز در صورتى مؤثر مى‏افتد که خالى از هرگونه خشونت، برترى‏جویى، تحقیر طرف مقابل، تحریک حس لجاجت و مانند آن باشد. بنابراین موعظه هنگامى اثر عمیق خود را مى‏بخشد که حسنه باشد و به صورت زیبایى پیاده شود.[7]

شیوه‏هاى دعوت به ارزش‏هاى اخلاقى بدین شرح‏اند:

الف. انذار و تبشیر: انذار[8] یا ترهیب به‏معناى هشداردادن و متوجه‏ساختن فرد به‏عواقب و نتایج سوء کارها است و در آن نوعى ترساندن نیز هست. تبشیر یا ترغیب به‏معناى آگاه کردن فرد از نتایج مطلوب و خوب کارها است که موجب سرور و شادمانى است. انسان به‏طور فطرى رغبت به لذت و نعمت دارد و از درد و الم دورى مى‏کند. به همین جهت اگر انذار و تبشیر، در باور و قبول مخاطب بگنجد مؤثر است؛ یعنى اگر مخاطب به لحاظ مبانى فکرى یا اعتقادى، تصدیق کند که این عمل داراى آن لذایذ و یا مستوجب فلان آلام است، بدون تردید چنین انذار یا تبشیرى مؤثر واقع مى‏گردد.

قرآن‏کریم و پیامبران الهى از این ابزار، فراوان استفاده کرده‏اند؛ چنان‏که قرآن، همه انبیا را «مبشرین و منذرین» مى‏خواند[9] و خود را هم «نذیر»[10] و «بشرى‏»[11] مى‏نامد.

در شیوه تربیتى قرآن در استفاده از انذار و تبشیر دو نکته، جلب توجه مى‏کند:

یک. انذار و تبشیر در قرآن همراه با برانگیختن عواطف انسانى است که از یک‏سو خوف،[12] خشیت‏[13] و خشوع‏[14] نسبت به خداوند را در مخاطبان بر مى‏انگیزد و از سوى دیگر محبت،[15] شوق و امید[16] را در دل آنان مى‏پروراند. مهم‏تر آنکه بین این دو دسته عواطف، موازنه‏اى ایجاد مى‏کند که نه موجب یأس شود و نه غرور و بى‏خیالى. در روایات نیز تأکید شده که مبلّغ باید مخاطبان را در حالتى میان خوف و رجا نگه دارد.[17]

دو. کاربرد مصادیق انذار و تبشیر، در قرآن دامنه‏اى گسترده دارد. خداوند براى همه کس از «رضوان» و «روح و ریحان» سخن نمى‏گوید، بلکه برخى را نیز با وعده خوراکى‏هاى لذیذ، پوشیدنى‏هاى زربفت و زیبا، تفرّجگاه‏هاى روح‏نواز و ... امیدوار مى‏کند.[18] بنابراین در جریان تربیت اخلاقى نباید بلندپروازى کرد، بلکه باید مطابق استعدادها و ظرفیت‏هاى افراد، از بشارت‏ها و نعمت‏هاى مختلف سخن گفت.

ب. داستان‏گویى:

در داستان افسونى است که جان‏ها را مسحور مى‏کند! آن‏چه افسونى است و چگونه بر جان‏ها اثر مى‏گذارد؟ هیچ‏کس نمى‏تواند براى آن حد و مرزى رسم کند. آیا این خیال است که از داستان برانگیخته مى‏شود و منزلگاه‏ها و محل‏هاى وقوع داستان را یکى یکى تعقیب مى‏کند و آن را تبدیل به یک واقعیت ملموس در ذهن مى‏کند؟ یا «مشارکت وجدان» انسان با قهرمان داستان است که باعث تأثیر آن در جان آدمى شده به صورت روشن و فیّاضى در احساسات و افکار در مى‏آید؟ یا بر اثر متأثرشدن جان آدمى از موقعیت‏هاى داستان است، در هنگامى که انسان در عالم خیال، خویشتن را داخل در حوادث آن مى‏داند و از دور بر جریان نظارت مى‏کند، ولى مى‏خواهد نجات‏دهنده و نجات‏یافته باشد؟ هر چه باشد این تأثیر سحرانگیز داستان از قدیم‏الایّام با بشر پیش آمده، همیشه همراه بازندگیش بر روى زمین سیر کرده و هرگز هم از بین نمى‏رود.[19]

داستان‏گویى شیوه‏اى است که در عین جذابیت و همراه کردن شنونده با خود، زمینه‏اى عاطفى براى قبول اغراض داستان را فراهم مى‏کند. قرآن‏کریم از داستان در جهت تربیت اخلاقى انسان‏ها، فراوان‏[20] استفاده کرده است. داستان در همه مراحل سنى مفید و مورد توجه است؛ البته محتواى داستان باید متناسب با سطح اطلاعات شنوندگان باشد. خداوند در مورد اهداف قصه‏گویى خود در قرآن مى‏فرماید:

لقد کان فى قصصهم عبرةٌ لأُولى الأَلباب، ما کان حدیثاً یُفترى و لکن تصدیق الّذى بین یدیْه و تفصیلَ کلِ شى‏ء و هدًى و رحمة لقوم یؤمنون.[21]

این اهداف عبارتند از این که:

یک. براى عبرت و پندگرفتن است.

دو. بیان واقعیت‏ها است و آمیخته با دروغ و افترا نیست.

سه. حقایق امور را بیان کرده تجزیه و تحلیل مى‏نماید.

چهار. وسیله‏اى براى هدایت و رحمت است.

در داستان‏هاى قرآنى، علاوه بر تحریک و تحریض عواطف، پرورش تعقل و خردمندى نیز وجود دارد. قصص قرآن روابط اخلاقى میان انسان‏ها را به وضوح ترسیم مى‏کند و در نهایت، این فضایل اخلاقى است که پیروزمندانه از میدان به در مى‏آیند و پستى‏ها و فرومایگى‏ها سیه‏روى مى‏گردند. داستان‏هاى هابیل و قابیل، موسى و فرعون، موسى و قارون، موسى و عبدصالح، آدم و حوا، گاو بنى‏اسرائیل، ابراهیم و اسماعیل، یوسف و برادران، لوط و قومش و ... داراى نکات اخلاقى- تربیتىِ بسیارى است. نکته‏اى که در داستان‏هاى قرآنى جلب توجه مى‏کند این است که به پرورش و اشباع تمایلات پست‏تر نمى‏پردازد و در داستان‏هاى مربوط به روابط زن و مرد، حریم حیا را نگه مى‏دارد و با اجتناب از ذکر جزئیات، پرده‏درى نمى‏کند.

استفاده متناسب و به موقع از داستان به‏ویژه داستان‏هاى قرآنى یا داستان‏هاى مربوط به ائمه طاهرین و بزرگان دین- به‏زبان ساده و امروزى- تأثیر حیرت‏انگیزى در مقبولیت سخنان، ایجاد مى‏کند.[22]

ج. تشبیه و تمثیل: «مَثَل» بیان یک موضوع به‏صورتى دیگر است؛ به‏نوعى که بین آن دو شباهت وجود داشته باشد و با ذکر آن، موضوع اول روشن‏تر گردد.[23] مَثَل، آنچه را که پوشیده و نامعلوم است، آشکار مى‏کند و ماهیت امور را روشن مى‏سازد. بیان مسایل به صورت امثال، پرده از روى معانى مخفى برمى‏دارد و نکات مبهم را روشن مى‏کند. مَثَل از تلخى پند مى‏کاهد و موجب مسرّت خاطر مى‏شود و با الفاظ کم، معانى بسیارى را مى‏رساند و در پرده کنایه، مطالب را مى‏آموزد و به زبانى ساده و محسوس مسایل پیچیده عقلى را مطرح مى‏سازد.[24]

بدون تردید یکى از ابزارهاى متعارف تربیتى در میان عموم مردم، استفاده از ضرب‏المثل‏ها، تمثیل‏ها و تشبیه‏هاى مناسب است. قرآن کریم نیز در موارد عدیده‏اى‏[25] از این مثل‏ها استفاده کرده است. امام صادق علیه السلام مى‏فرماید:

مثل‏هاى قرآن داراى فواید بسیارى است؛ با نظر دقیق به تفکر در باره معانى آنها بپردازید و [بى‏توجه‏] از آنها عبور نکنید.»[26]

مثال‏هاى قرآنى- مانند تشبیه سر انجام دنیا به پژمرده‏شدن گیاهان سر سبز، تشبیه اعمال کفار به سراب، تشبیهات متعدد در مورد منافقان، تمثیل به پیرزنى که پنبه‏هایش را رشته مى‏کند و ...- همگى قابل تأمل است. مَثَل‏هاى قرآن از جهت تربیتى داراى فواید زیر است:

عبرت‏آموزى، تفکر و تأمل، تشویق و ترغیب، هشدار، تبیین و تقریر، اندرز و نصیحت، و تقریب مسایل پیچیده به ذهن.

نکته مهم در مثل‏ها این است که در معانى سطحى آن نباید توقف کرد، بلکه با گرفتن سررشته تفکر و تعقل باید در معانى ژرف آن فرو رفت. از جهت تربیتى نیز نباید مربى همه نکات در مثل را براى متربى بازگو کند؛ بلکه باید بدو اجازه دهد که خود با کاوشگرى معانى بیشترى را کشف کند.

د. سؤال و جواب: گاهى طرح یک سؤال، باعث تمرکز حواس و جلب توجه افراد به مطلب مى‏شود. طرح سؤال باعث مى‏شود که حس کنجکاوى و حقیقت‏جویى مخاطبان تحریک شود و احساس نیاز براى پاسخگویى پیدا کنند؛ خصوصاً اگر سؤال به‏گونه‏اى مطرح شود که براى آنها تازگى و جاذبه داشته باشد و نتوانند به‏سادگى پاسخ دهند. در این صورت با دل و دیده به‏سوى گوینده مى‏آیند تا پاسخ آن را بشنوند. قرآن نیز در موارد متعدد از این شیوه استفاده کرده است:

هل أتک حدیث الغاشیه؟[27]

القارعُة ما القارعة و ما أدریک ما القارعة؟[28]

هل أتى على الإِنسان حینٌ من الدّهر لم یکن شیئاً مذکوراً؟[29]

گاهى نیز سؤالات را از زبان دیگران بیان مى‏کند:

یسئلونک عن الأَنفال.[30]

یسئلونک عن الأَهِلّة.[31]

یَستفْتونک قل اللّهُ یُفتیکم فى الکلالة.[32]

در سخنان پیامبراکرم صلى الله علیه و آله نیز شیوه سؤال و جواب بسیار به چشم مى‏خورد:

آیا از بهترین شما خبر ندهم ...

آیا از بهترین اعمال نزد خدا خبر ندهم؟ ...

آیا شما را به بدترین مردم آگاه نکنم؟

آیا به شما خبر ندهم از کسانى که در اخلاق به من مانندترند؟ ...

براى دعوت به ارزش‏هاى اخلاقى، به‏طور کلى استفاده از آیات و روایات، اشعار پندآموز و کلمات بزرگان که «مقبولاتِ منطقى» به‏شمار مى‏آیند، تأثیر دعوت را مضاعف مى‏کند.

استفاده از روش دعوت به ارزش‏هاى اخلاقى، به‏صورت خودتربیتى آن است که خودمان را در معرض این دعوت قرار دهیم.[33]

 

 



[1] ( 2). متربّى نیز با استفاده از روش خودتربیتى، مى‏تواند شرایط پیام‏دهنده، پیام‏گیرنده و پیام را ملاحظه کند و به گزینش صحیح‏تر و مطلوب‏تر بپردازد

[2] ( 1). ر. ک: مظفر: المنطق، ص 415 به بعد.( با این تفاوت که در این‏جا مفهوم عام‏تر و شامل صناعت شعر هم مى‏شود)

[3] ( 1). ما اضمرَ احدٌ شیئاً الّا ظهر فى فَلَتاتِ لسانِه و صَفَحاتِ وجهِه.( نهج‏البلاغه، کلمات قصار 26)

[4] ( 2). البته موعظه به جنبه محتوایى روش هم اشاره دارد؛ ولى در این تقسیم سه‏تایىِ قرآن تقریباً معادل روش دعوت به ارزش‏ها است

[5] ( 3). سوره نحل، آیه 125

[6] ( 4). در مفردات راغب، دو معنا براى آن ذکر شده است: نخست« زجر مقترن بالتخویف» که از فنون و شیوه‏هاى دعوت به‏ارزش‏ها است. دوم« هو التذکیر بالخیر فیما یرقّ له القلب» که همین معناى عام در این‏جا مراد است. المیزان، ج 12، ص 373 و تفسیر نمونه، ج 11، ص 455 همین معناى عام را پذیرفته‏اند

[7] ( 5).( تفسیر نمونه، ج 11، ص 456) در المیزان نیز این نکته با بیان دیگرى آمده است:« مِن هنا یَظهر انّ حُسنَ الموعظة انّما هو من حیث حسن اثره فى الحق الّذى یراد به بأن یکون الواعظ نفسه متعظاً بما یَعِظُ و یَستعمل فیها من الخلق الحسن ما یزید وقوعها من قلب السامع موقع القبول فیرقّ له القلب و یقشعرّ به الجلد و یعیه السامع و یخشع له البصر».( ج 12، ص 372)

[8] ( 1). الانذار اخبار فیه تخویف کما ان التبشیر اخبار فیه سرور.( المفردات)

[9] ( 2). سوره انعام، آیه 8

[10] ( 3). سوره مدثر، آیه 36

[11] ( 4). سوره بقره، آیه 97

[12] ( 5). و لمن خاف مقام ربّه جنّتان.( سوره الرحمن، آیه 46)

[13] ( 6). انّما أَنت منذر من یخشاها.( سوره نازعات، آیه 45)

[14] ( 7). أَ لم یأن للّذین آمنوا أن تخشع قلوبُهم لِذکر اللّه.( سوره حدید، آیه 16)

[15] ( 8). و الّذین آمنوا أشدّ حبّاً للّه.( سوره بقره، آیه 165)

[16] ( 9). إِنّ الذین آمنوا ... أولئک یرجُون رحمت الله.( سوره بقره، آیه 218)

[17] ( 10). خیرالاعمال اعتدال الرجاء و الخوف.( غررالحکم، فصل 4، ص 156)

[18] ( 1). ر. ک: نگاهى دوباره به تربیت اسلامى، ص 124

[19] ( 2). سید قطب: روش تربیتى در اسلام، ص 263

[20] ( 3). 122 مورد

[21] ( 4). سوره یوسف، آیه 111

[22] ( 1). داستان‏هاى اخلاقى در مثنوى معنوى از این نوع است.

[23] ( 2) و المثل عبارة عن قوله فى شى‏ء یشبه قولًا فى شى‏ء آخر بینهما مشابهة لیبیّن احدهما الآخر و یصوّره.( المفردات)

[24] ( 3). ر. ک: اصول و روش‏هاى تربیت در اسلام، ص 262.

[25] ( 1). 245 ضرب‏المثل و 53 مورد تمثیل‏هاى دینى

[26] ( 2). امثال القرآن لها فواید فامعنوا النظر فتفکّروا فى معانیها و لاتمرّوا بها

[27] ( 3). سوره غاشیه، آیه 1

[28] ( 4). سوره قارعه، آیات 3- 1

[29] ( 5). سوره انسان، آیه 1

[30] ( 1). سوره انفال، آیه 1

[31] ( 2). سوره بقره، آیه 189

[32] ( 3). سوره نساء، آیه 176

[33] دیلمى، احمد، اخلاق اسلامى (دیلمى، احمد)، 1جلد، دفتر نشر معارف - قم، چاپ: دوم، 1380.صص 185 الی 192

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۱۰/۱۴
نقی سنایی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی