67- پنجمین حال از احوالات عارفان راستین: رجاء
إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ الَّذینَ هاجَروا وَ جاهَدُوا فی سَبیلِ اللهِ اُولئِکَ یَرجُونَ رَحْمَهَ اللهِ.
کسانی که ایمان آوردند و کسانی که هجرت و جهاد فی سبیل الله نمودند آنان امید به رحمت الهی دارند.
رجاء عبارت از امیدوار بودن سالک است به فضل خداوند در مواردی که بنده طاعتی را انجام دهد امید قبول آن را دارد و یا گناهی مرتکب شده توبه نموده است و امید مغفرت دارد و یا دائماً دروغ گفته و امید آمرزش دارد.[2] رجاء یعنی آرامش و اطمینان قلب بواسطه مشاهده کرم و لطف الهی. اثبات این مقام پس از مقام خوف از این جهت است که نشاط و آسایش رجاء بعد از رنج و سختی خوف حاصل میشود و گرمی و حرارت خوف با خنکی دلنشین و مطبوع رجاء تسکین مییابد. خوف به جلال و رجاء به جمال الهی مربوط هستند و حکمت الهی در دل مؤمن هر دو حالت را قرار میدهد که باعث اعتدال او گردد. خوف و رجاء برای سالک همانند دو قدم است که بواسطه آنها طی منازل سلوک ممکن میشود. گاهی سالک به قدم خوف از مهلکة سکون و هستی میگذرد و گاهی به قدم رجاء از ورطه یاس و ناامیدی نجات مییابد.
دکتر سیدضیاء الدین سجّادی به نقل از لب لباب مثنوی ملاحسین کاشفی مینویسد:
بدانکه رجاء آمیخته باید با خوف، تا مؤدّی به امن شود، و هر کسی امروز خوف و حزن ندارد فردا از بشارت «لا تَخافُوا و لا تَحْزَنُوا» بر کنار خواهد بودو چه این خطاب با کسی راست آید که خائف و حزین باشد. همانطور که مولوی اشاره کرده است:
این رجاء و خوف در پرده بود |
|
تا پس آن پرده پرورده شود |
بود عارف را همین خوف و رجاء |
|
سابقه دانیش خورد آن هر دو را |
بود او را بیم و امید از خدا |
|
خوف
فانی شد عیان شد آن رجا |