پایگاه علمی دکتر نقی سنایی (عضو هیأت علمی دانشگاه)

اخلاقی: مبانی و مفاهیم اخلاق اسلامی، اخلاق کاربردی، اخلاق خانواده، اخلاق حرفه ای، فلسفه اخلاق، عرفان اسلامی

پایگاه علمی دکتر نقی سنایی (عضو هیأت علمی دانشگاه)

اخلاقی: مبانی و مفاهیم اخلاق اسلامی، اخلاق کاربردی، اخلاق خانواده، اخلاق حرفه ای، فلسفه اخلاق، عرفان اسلامی

پایگاه  علمی دکتر نقی سنایی (عضو هیأت علمی دانشگاه)

1- استفاده از مطالب سایت با ذکر آدرس سایت (drsanaei.blog.ir) و به نام دکتر نقی سنائی، نه تنها منعی ندارد، بلکه موجب افتخار و مباهات خواهد بود.
2- با التفات به تخصّصی بودن مطالب، در صورت امکان از نظرات ارزنده تان، حقیر را بهره مند فرمایید.
3- اینجانب دارای وبلاگ به آدرس http://drsanaei.blogfa.com/ می باشم که در صورت تمایل از مطالب متنوع آن بهره وری فرمایید.
4_ لطفا در کانال آیات و احادیث اخلاقی با آدرس drnaghisanaei@ در پیام رسان ایتا عضو شوید و دوستان و گروه ها را تشویق و توصیه فرمایید تا عضو شوند و از آیات و احادیث اخلاقی همراه با منابع و مأخذ بهره ببرند و بدین وسیله در تبلیغ دستورات اخلاقی دین مبین اسلام سهیم شوید.تشکر و ارادت

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین نظرات
نویسندگان

59- آفات اخلاقى مناظره‏

سه شنبه, ۸ دی ۱۳۹۴، ۰۸:۴۶ ب.ظ

در حقیقت، کم‏ توجهى به آداب اخلاقى مناظره و یا عدم مراعات هر یک از آنها مى‏ تواند به روند سالم مناظره آسیب رساند و مسیر درست آن را به انحراف بکشاند. براى نمونه کسى که دلیل‏ طلبى و پیروى از دانش را محور قرار ندهد و از هواهاى نفسانى و مطامع درونى خود پیروى کند، معلوم است که اگر مورد خطاب و گفتگوى خداوند هم قرار گیرد، براى او فایده ‏اى نخواهد داشت و از فواید و ثمرات گفتگو طرفى نخواهد بست. هرگز نمى‏ توان جان و دل کسى را که به ‏رغم وجود ادله قوى در برابر دیدگاهش، همچنان لجوجانه بر آن اصرار مى‏ ورزد، با حقایق آشنا کرد. چنین کسى در حقیقت با زبان حال، خبر از حق‏ گریزى و هواپرستى خود مى‏ دهد.

عالمان بزرگ اخلاق، آفات اخلاقى بسیارى براى مناظره و گفتگوهاى علمى برشمرده‏ اند.[1] ما در این بخش، در باره دو آفت اخلاقى بزرگ که مى‏ توانند روند مناظره را به کلى مختل نماید و در آیات و روایات نیز مورد تحذیر و نکوهش قرار گرفته‏ اند، توضیحات بیشترى ارائه مى‏ دهیم:

4 1. شخصیت‏ زدگى‏

یکى از آفات و آسیب ‏هاى اخلاقى مناظره‏ ها و گفتگوهاى علمى، این است که به جاى ذکر دلیل و بیان استدلال براى نظر خود، شخصیت پیشینیان را محور قرار دهیم، و به جاى برخورد منطقى با استدلال ‏هاى طرف مقابل، به تقلید کورکورانه از گذشتگان و سنت جاهلانه آنان بپردازیم. در قرآن کریم آیات متعددى در نهى از شخصیت‏ زدگى و تقلید علمى کورکورانه آمده است. مخالفان و دشمنان پیامبران، زمانى که با منطق قوى و محکم آنان مواجه مى‏ شدند، به جاى پذیرش نتیجه مناظره و تسلیم شدن در برابر حق، شخصیت گذشتگان خود را به رخ مى‏ کشیدند و با اقتداى به آنان از پذیرش حق استنکاف مى‏ کردند. و چون به آنان گفته شود: «به سوى آنچه خدا نازل کرده و به سوى پیامبر [ش‏] بیایید»، مى‏ گویند:

«آنچه پدران خود را بر آن یافته‏ ایم ما را بس است» آیا هر چند پدرانشان چیزى نمى‏ دانسته و هدایت نیافته بودند؟[2]

گفتند: «خواه اندرز دهى و خواه از اندرز دهندگان نباشى براى ما یکسان است. این جز شیوه پیشینیان نیست. و ما عذاب نخواهیم شد.»[3]

بلکه گفتند: «ما پدران خود را بر آیینى یافتیم و ما [هم با] پى‏گیرى از آنان، راه یافتگانیم.» و بدین‏ گونه در هیچ شهرى پیش از تو هشدار دهنده‏ا ى نفرستادیم مگر آنکه خوشگذرانان آن گفتند: «ما پدران خود را بر آیینى [و راهى‏] یافته‏ ایم و ما از پى ایشان راهسپریم.» گفت: «هرچند هدایت‏ کننده ‏تر از آنچه پدران خود را بر آن یافته‏ ایم براى شما بیاوریم؟» گفتند: «ما [نسبت‏] به آنچه بدان فرستاده شده ‏اید کافریم.»[4]

شخصى به نام حارث بن حوط[5] پیش از آغاز جنگ جمل، وقتى به رهبران دو سپاه نگاه کرد، دید که رهبرى هر کدام از آنها بر عهده شخصیت‏هاى بزرگى است: از طرفى على علیه السلام و یاران بزرگش را مى‏دید و از سوى دیگر، شخصیت‏هایى چون طلحه، زبیر و عایشه را در سپاه مقابل مشاهده مى‏کرد.

حیران و سرگردان شد، تشخیص حق برایش مشکل بود. به محضر امیرمؤمنان علیه السلام آمد و مسئله را با او در میان گذاشت و از آن‏حضرت پرسید: آیا ممکن است طلحه و زبیر که از با سابقه‏ترین مسلمانان بوده‏اند و عایشه، همسر پیامبر و ام‏المؤمنین بر باطل اجتماع کنند؟ چگونه ممکن است که چنان شخصیت‏هایى به اشتباه روند؟ این فرد، در حقیقت معیار و مقیاس تشخیص راه درست را اشخاص و سوابق آنان قرار داده بود. امام على علیه السلام در پاسخ فرمودند:

حارث! کوتاه‏بینانه نگریستى نه عمیق و زیرکانه، و سرگردان ماندى. تو نه حق را شناخته‏اى تا بدانى اهل‏حق چه کسان‏اند و نه باطل را تا بدانى پیروان آن‏چه مردمان‏اند.[6]

2. مراء یا جدالگرى‏

یکى دیگر از بدترین و مخرّب‏ترین آفت‏هاى مناظره‏ها و گفتگوهاى علمى، «جدال و مراء» است.

البته میان تعریف اصطلاحى مراء و جدال تفاوت‏هایى وجود دارد که در کتاب‏هاى اخلاقى مورد بررسى قرار گرفته است.[7] در عین‏حال، این دو در بسیارى از موارد به یک معنا به کار مى‏روند و ما نیز در اینجا آنها را به معناى واحدى. که آن عبارت است از «پیکار لفظى و ستیزه در کلام، براى چیره‏شدن بر طرف مقابل و ساکت کردن او»[8]

کسى که داراى روحیه مراء و جدال است، همواره در پى به کرسى‏نشاندن سخن خود است، هرچند باطل بودن آن براى او آشکار شود. مراء کننده، در حقیقت خبر از خودخواهى، غرور، تکبر و خودپسندى خویشتن مى‏دهد. او با رفتارش در برابر حق موضع‏گیرى کرده و خود را در زمره اهل‏باطل و حق‏ستیزان قرار داده است. مراء کننده گمان مى‏کند که اعتراف به اشتباه موجب از دست رفتن منزلت و موقعیت اجتماعى او مى‏شود؛ در حالى‏که اگر نیک بنگرد، خواهد دید که چنین نیست؛ بلکه‏ کسانى که تلاش مى‏کنند تا حرف‏هاى اشتباه خود را به هر قیمتى، توجیه نمایند و بر اشتباهاتشان سرپوش نهند، اعتماد دیگران را از خود سلب مى‏کنند و نتیجه این سلب اعتماد، این مى‏شود که سخنان درست و صحیح آنان نیز مورد توجه دیگران قرار نمى‏گیرد.

به هر روى، طرفین بحث همواره باید مواظب باشند که بحث و گفتگوى آنان به مراء و جدال بى‏حاصل کشیده نشود. در روایات فراوانى از مراء و جدال به شدت نهى شده است. اولیاى دین تأکید کرده‏اند که مراء و جدال، حتى در جاهایى که حق به جانب جدال‏کننده باشد، با ایمان واقعى در تعارض و تضاد است. پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله در این‏باره مى‏فرماید:

هیچ کسى به کمال حقیقت ایمان نمى‏رسد مگر اینکه از مراء خوددارى کند، حتى اگر حق با او باشد.[9]

امام على علیه السلام در نکوهش مراء و ستیزه‏جویى علمى مى‏فرماید:

از مراء و دشمنى در گفتار بپرهیزید؛ چراکه این‏دو، دل‏ها را نسبت به برادران بیمار مى‏کند و دورویى و نفاق بر روى آنها مى‏روید.[10]

امام صادق علیه السلام مى‏فرماید:[11] مراء از چهار حالت بیرون نیست: یا در باره موضوعى است که هر دو طرف حقیقت آن را مى‏دانند، که در این‏صورت کار آنان جز رسوایى طرفین و ضایع شدن آن موضوع، پیامدى نخواهد داشت؛ و یا در باره موضوعى است که هیچ یک از طرفین حقیقت آن را نمى‏داند؛ روشن است که در این صورت جهل و نادانى خود را آشکار کرده و از حماقت خویش خبر داده‏اند؛ و یا آنکه در باره موضوعى است که فقط یک طرف حقیقت آن را مى‏داند که در این‏صورت، کسى که حقیقت موضوع را مى‏داند و در عین‏حال، به مراء با کسى که نسبت به موضوع جاهل است مى‏پردازد. با برملاکردن خطاهاى علمى و اخلاقى طرف مقابل به او ظلم کرده است؛ و کسى که به‏رغم جهلش نسبت به حقیقت موضوع به مراء با عالم به آن موضوع مى‏پردازد، خبر از حق‏ناشناسى و حرمت‏شکنى خود نسبت به علم و عالم داده است.

آیین زندگى (اخلاق کاربردى)، دکتر احمدحسین شریفی، صص 239 الی 243



[1] ( 3). بنگرید به: محسن فیض کاشانى، محجة البیضاء فى تهذیب الاحیاء، ج 1، ص 108- 102

[2] ( 1). وَ إذا قیلَ لَهُمْ تَعالَوْا إلى‏ ما أنْزَلَ اللَّهُ وَ إلَى الرَّسُولِ قالُوا حَسْبُنا ما وَجَدْنا عَلَیْهِ آباءَنا أ وَ لَوْ کانَ آباؤُهُمْ لا یَعْلَمُونَ شَیْئاً وَ لا یَهْتَدُونَ.( مائده( 5): 104)؛ همچنین، بنگرید به: بقره( 2): 170

[3] ( 2). قالُوا سَواءٌ عَلَیْنا أوَعَظْتَ أمْ لَمْ تَکُنْ مِنَ الْواعِظینَ إنْ هذا إلّا خُلُقُ اْلأَوَّلینَ وَ ما نَحْنُ بِمُعَذَّبینَ.( شعراء( 26): 138- 136)

[4] ( 3). بَلْ قَالُوا إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءَنَا عَلَى أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَى آثَارِهِمْ مُهْتَدُونَ* وَکَذَلِکَ مَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِکَ فِی قَرْیَةٍ مِنْ نَذِیرٍ إلّا قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءَنَا عَلَى أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَى آثَارِهِمْ مُقْتَدُونَ* قَالَ أَوَلَوْ جِئْتُکُمْ بِأَهْدَى مِمَّا وَجَدْتُمْ عَلَیْهِ آبَاءَکُمْ قَالُوا إِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُمْ بِهِ کَافِرُونَ.( زخرف( 43): 24- 22)

[5] ( 4). در برخى دیگر از نسخه‏ها نام این شخص حارث بن حوت ضبط شده است

[6] ( 1). یا حارثُ انَّک نَظَرْتَ تَحتَک و لم تَنْظُر فوقَک فحِرتَ انَّک لَم تَعرِفِ الحقَّ فَتَعْرِفَ اهلَه و لم تَعْرِف الباطلَ فَتَعْرِفَ مَن اتاه.( نهج البلاغه، ترجمه سیدجعفر شهیدى، کلمات قصار، شماره 262، ص 409)؛ گفتنى است این گفتگو در منابع مختلف به صورت‏هاى دیگرى نیز نقل شده است؛ اما همه آنها حاوى همین حقیقت هستند که نباید اشخاص و شخصیت‏ها را معیار حق و باطل قرار داد. براى نمونه، در بحار الانوار( ج 22، باب 37، ص 105، حدیث 64)، این روایت چنین نقل شده است: یا حارُ انِکَ نَظَرْتَ تحتَک و لم تَنْظر فوقَک جِزْتَ عن الحق، انِ الحقَ و الباطلَ لایُعرفان بالناس و لکن اعْرِف الحقُّ باتباع من اتبعه و الباطل باجتناب من اجتنبه؛ و شهید مطهرى این روایت را از روضة الواعظین، ص 31، به این صورت نقل مى‏کند: انکَ لمَلبُوسٌ علیک، انَّ الحقَ و الباطلَ لایُعرفان باقدارِ الرجالِ اعْرِف الحقَ تَعْرفْ اهلَه و اعرِفِ الباطلَ تَعْرِف اهله.( مجموعه آثار، ج 16، جاذبه و دافعه على علیه السلام)

[7] ( 2).« مراء» در مقایسه با« جدال» معنایى گسترده‏تر دارد. مراء در معناى پیکار کلامى و رد و بدل کردن سخن به‏کار مى‏رود؛ ولى فقط به امور اعتقادى و دینى محدود نمى‏شود؛ بلکه تمام امور را در بر مى‏گیرد. همچنین در مراء، شخص سخنى را گفته و طرف مقابل به خرده‏گیرى و اعتراض لب مى‏گشاید؛ ولى‏در جدال نیازى به این نیست که شخص جدال شونده سخن آغاز کند؛ بلکه چه بسا دانستن عقاید او موجب آغاز جدال شود. نکته دیگر اینکه در مراء شخص، قصد خودنمایى و انگیزه کوچک‏کردن طرف مقابل را دارد؛ ازاین‏رو، تا طرف مقابل سخن نگوید او نمى‏تواند وارد مراء شود؛ اما در جدال، شخص قصد دارد فساد مطلب علمى طرف مقابل را به او بفهماند؛ بنابراین، نیازى نیست که شخص مقابل، سخن بگوید.( مجتبى تهرانى، اخلاق الاهى، آفات زبان، بخش یکم، ص 182)

[8] ( 3). همان

[9] ( 1). لایَستَکْمِلُ عبدٌ حقیقةَ الایمانِ حَتَّى یَدَعَ المِراءَ و ان کان مُحِقاً.( محمدباقر مجلسى، بحار الانوار، ج 2، باب 17، ص 138، حدیث 53)

[10] ( 2). ایّاکم و المراءُ و خصومة فانَّهما یَمْرُضانِ القلوبَ على الاخوان و یُنْبِتُ علیهما النفاقُ.( محمد بن یعقوب کلینى، اصول الکافى، ج 2، ص 330، روایت 1)

[11] ( 3). امام صادق علیه السلام: المراءُ لایَخْلُو من اربعةِ اوجُه: امّا ان تَتَمارى انت و صاحبُک فیما تعلمان، فقد تَرَکْتما بذلک النصیحةَ و طَلَبْتماالفَضیحةَ و اضَعْتُما ذلک العلمَ او تَجهلانه فأَظْهَرْتُما جَهلًا و خاصَمْتُما جهلًا و اما تَعْلَمه انت فَظَلَمْتَ صاحِبَک بِطَلَبِ عَثرَتِهِ او یَعْلَمُه صاحِبُک فَتَرَکْتَ حُرمَتَه و لم‏تَنْزِله منزِلَتَه و هذا کلُّه محالٌ، فَمَنْ انصَفَ و قَبِل الحقَّ و تَرَکَ المماراةَ فقد اوْثَقَ ایمانَه واحْسَنَ صُحْبَةَ دینهِ وصان عقلَه.( محمدباقر مجلسى، بحار الانوار، ج 2، باب 17، ص 135، حدیث 32)

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۱۰/۰۸
نقی سنایی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی