245- تزاحم ارزشها و معیار ترجیح
یکى از مشکلات اخلاقى بشر برخورد و تزاحم ارزشهاى اخلاقى در مقام عمل است. به این معنا که انسان دائماً در زندگى فردى و اجتماعى خود با دو یا چند تکلیف اخلاقى در زمان واحد مواجه است؛ بهطورى که نمىتواند به همه آنها در آن زمان پایبند باشد و امکان انجام برخى از این وظایف در زمانى دیگر نیز وجود ندارد. بنابراین چارهاى جز این باقى نمىماند که انسان از میان آنها یکى را برگزیند. معیار ترجیح در این گزینش اجتناب ناپذیر، چیست؟
آیا در نظام اخلاقى اسلام معیار و ملاکى براى این قبیل انتخابها اندیشیده شده است؟ یکى از انتظارات موجّه از یک نظام اخلاقى کارآمد، پیشنهاد معیارى معقول، قابل درک و کاربردى براى حل این قبیل مشکلات است. بر همین اساس این امر در برخى منابع فلسفه اخلاق مورد توجه قرار گرفته است.[1]
در حوزه علوم اسلامى، مسئله تزاحم و برخورد میان وظایف- اعم از اخلاقى و حقوقى- مورد توجه جدّى عالمان اصول بوده و در مبحث «تزاحم» مورد گفت وگو قرار گرفته است.
آنان علاوه بر بیان اقسام تزاحم و برخورد ارزشها در مقام عمل، ملاکهایى را نیز براى ترجیح یکى بر دیگرى پیش نهاده اند.[2] مهمترین و قابل فهمترین آنها بدین قرارند:
اساسى ترین ملاک عقلى و شرعى ترجیح در تزاحمهاى اخلاقى و حقوقى، میزان اهمیت هر یک از وظایف است؛ یعنى هنگامى که ناگزیریم بین دو یا چند تکلیف اخلاقى، اطاعت و پایبندى به یکى را برگزینیم، باید مهمترین آنها را برگزید و بدان عمل کرد. اما چگونه مى توان تکلیف مهمتر را شناسایى کرد؟ آیا معیارى براى تشخیص مهمترین، وجود دارد؟ عقل آدمى در بسیارى از موارد قادر به شناسایى تکلیف مهمتر است. هنگامى که ناگزیریم که از میان نجات جان انسان بیمار از خطر مرگ با استفاده بدون اجازه از اتومبیل دیگرى و پایبندى به لزوم احترام به اموال دیگران، یکى را برگزینیم، عقلًا نجات جان بیمار مهمتر است و عقل، زیر پا گذاشتن حق مالکیت فرد را در این قبیل موارد موجّه مىداند. در موارد بسیارى هم تزاحم عقل و دریافتهاى درونى و وجدانى انسان راه به جایى نمى برد؛ ولى شریعت با بیان اصول کلى و یا آنچه در مقام ارزیابى و طبقه بندى فضایل و رذایل اخلاقى و با شیوه هاى خاص خود بیان داشته است، وظیفه مهمتر را مى نمایاند. مثلًا در نظام اخلاقى اسلام، هرگاه تکالیفى که انسان در مقابل خداوند دارد با وظایفى که در برابر مردم بر عهده دارد، تزاحمى پیش آید، تکالیف مربوط به مردم مهمترند. به همین دلیل در متون مقدس دینى، جان و مال و آبروى مردم از امور مهم محسوب شده است که نباید مورد تعرض قرار گیرد. از میان آن سه نیز، حفظ جان و موجودیت افراد بر دو مورد دیگر مقدم است. بنابراین اهمیت مفاهیم اخلاقى را باید با توجه به نوع نگاه و تعبیرى که در کتاب و سنت نسبت به آنها وجود دارد، کشف کرد.
گاهى ممکن است موازین عقلى و وجدانى و تعابیر متون دینى، تعیین کننده برترى و اهمیت یک وظیفه نسبت به دیگرى نباشند؛ در چنین مواردى انسان مى تواند یکى را به دلخواه برگزیند. بنابراین نظام اخلاقى اسلام در باب شناسایى مصادیق و جزئیات نیکىها و پلیدى هاى اخلاقى که یکى از ارکان کارآمدى نظام اخلاقى است، تدابیر لازم را اندیشیده است و در این قسمت نیز موقعیت بى مانندى دارد.[3]