30- نظارت بر خود به عنوان یک روش تربیت اخلاق اسلامی
این روش کاملًا به صورت «خودتربیتى» انجام مى شود. مقصود از نظارت بر خود این است که فرد با هوشیارى و مراقبت کامل نسبت به ارزش هاى اخلاقىِ پذیرفته شده بکوشد رفتارهاى (جوارحى یا جوانحى) منافى با فضایل اخلاقى به حریم او راه نیابند و باعث سستى و زوال ملکات اخلاقى او نگردند.
در مبانى روان شناختى روش نظارت بر خود، دو مرحله قابل تفکیک است: مرحله اول در مورد به کار بستن این روش است که متربى باید از جهت انگیزش، زمینه هاى لازم را داشته باشد.[1] این مرحله باید به کمک روش هاى قبل- خصوصاً روش دعوت به ارزش ها و پرورش نیروى عقلانى- عملى گردد؛ یعنى فرد به این بینش برسد که این ارزش ها و غایات اخلاقى باید در وجود او پایدار بماند و یا رذایل اخلاقى از او محو شوند. مرحله دوم تبیین چگونگى تأثیرگذارى این روش است. واردات و صادرات سازمان روانى به صورت تدریجى شاکله وجودى ما را بنا مى کند، و به زبان روانشناسى، درون سازى و برون سازى ما را به یک تعادل جویى سوق مى دهد. بنابراین نظارت بر نوع و چگونگى واردات و صادرات- که شامل نیات و انگیزه هاى ما نیز مى شود- مى تواند در جهت دهى شاکل هاى که محصول آنها است، مؤثر بلکه تعیین کننده باشد.
در الگوى شرطى سازى کنشگر (اسکینر) این روش (به طور تقریبى) تحت عنوان فرآیند «خودگردانى» در سه مرحله بیان مى گردد:[2].
1. مشاهده خود: با دقت به ثبت و ضبط رفتارهاى خود به صورت جزیى و کمّى مى پردازد.
2. خودسنجى: رفتارهاى فعلى با الگوى ایدهآل از نظر کمیت و کیفیت مقایسه و ارزیابى مى شود.
3. خود تقویتى: به رفتارهایى که هدف را نزدیکتر مى کند و با آن سنخیت دارد، پاداش داده مى شود و رفتارهاى مقابل با تقویت منفى و احیاناً تنبیه کنترل مى شوند.
بدین ترتیب با استفاده از پیامدهاى رفتارى (پاداش و تنبیه) یک نظارت و مراقبت دائمى بر خود، به عمل مىآورد. شیوههاى دیگرى که اسکینر براى کنترل خویش و ضبط نفس در همین زمینه ارائه مىدهد، عبارتند از: تضییق و تسهیل شرایط و وسایل (مثلًا فرد ولخرج، پول کمترى در جیبش بگذارد)، محرومیت، تسلط بر شرایط عاطفى، استفاده از محرک رنجآور (مثل ساعت زنگدار) و پرداختن به کار دیگر.
الگوى رفتارگرایى مطابق نظریه اسکینر، نظارت و ارزیابى رفتار را سطحى و کم عمق مدّ نظر دارد؛ اما مىتوانیم از این الگو و تبیین، براى سطوح عمیقتر رفتار و نظارت بر خود استفاده کنیم و به کنترل نیّات، انگیزهها، اهداف و حتى ظرائف رفتار و کردار خود بپردازیم.
در کتب اخلاقى، این روش بسیار مورد توجه بوده و کتب مستقلى نیز بدان پرداختهاند.[3] در این کتب، تحت عناوین مراقبه و محاسبه یا مرابطه (مرزبانى) این مبحث آمده است.[4] ابوحامد غزالى مىگوید:
... فقط صاحبان بصیرت از میان بندگان مىدانند که خداوند مراقب ایشان است و در محاسبه دقت مىکند و از ایشان نسبت به امور بسیار جزئى نیز پرسوجو مىکند. پس ایشان مىیابند که راه نجات از این امور چیزى جز لزوم محاسبه و مراقبه درست نیست و اینکه نفس را نسبت به حرکات و لحظاتش مورد بررسى قرار دهند. پس کسى که نفس خود را قبل از حسابرسى روز قیامت، مورد محاسبه قرار دهد، در آن روز حسابش آسان و هنگام سؤال پاسخهایش آماده است و سرانجامش نیکو خواهد بود. و کسى که به محاسبه نفس خود نپردازد، حسرت او دائمى و توقفش در مواقف قیامت طولانى مىگردد و پلیدىهایش او را به ذلت و خوارى رهنمون مىسازد. پس دانسته شد که راهى جز طاعت خداوند نیست و همو فرمان به صبر و مرزبانى داده است: یا أَیّها الّذین امنوا اصْبِروا و صابِروا و رابِطوا ....[5] پس از خودتان مرزبانى کنید: اولًا با مشارطه، بعد با مراقبه، سپس با محاسبه و آنگاه با معاقبه (مجازات کردن) و آنگاه با مجاهده و معاتبه ....[6]
بنابراین از جهت دیگر نیز لزوم نظارت بر اعمال خود معلوم مىگردد. با توجه به قطعیت محاسبه اعمال و قرار دادن موازین قسط براى توزین کردار در روز حساب و ثبت و ضبط بر جزئیات آنها در کتاب اعمال ما که هر کس بالعیان مىبیند، تردیدى در لزوم محاسبه و نظارت بر اعمال باقى نمىماند و خداوند کریمتر از آن است که دوبار از بندگانش حساب بخواهد.
آیات قرآن در این زمینه بسیار گویا است:
و ترازوهاى عدل و داد را در روز رستاخیز مىنهیم، پس هیچکس [در] چیزى ستم نمىبیند، و اگر [عملْ] هموزن دانه خردلى باشد آن را مىآوریم و کافى است که ما حسابرس باشیم.[7]
و کارنامه [عمل شما در میان] نهاده مىشود، آنگاه بزهکاران را از آنچه در آن است بیمناک مىبینى، و مىگویند: «اى واى بر ما، این چه کارنامهاى است که هیچ [کار] کوچک و بزرگى را فرونگذاشته، جز اینکه همه را به حساب آورده است». و آنچه را انجام دادهاند حاضر یابند، و پروردگار تو به هیچکس ستم روا نمىدارد.[8]
شیوههاى نظارت بر خود به ترتیب عبارتند از:
الف. توبه (نوسازى خویشتن): در روش نظارت بر خود، هر گاه انسان به خود نظر مىافکند، معمولًا صحیفه اعمال خود را آلوده و مشوب به رذایل اخلاقى مىبیند. در این حال اگر راهى و روزنهاى براى پالایش و جداشدن از بدىها نباشد، انسان در سراشیبى سیهروزى و شقاوت کامل قرار مىگیرد و به سمت نومیدى و غرقه شدن در مرداب رذایل فرو مىرود.
افزون بر این، از جنبه روحى و روانى گناه و خطا در انسان حالتى پدید مىآورد که اگر زایل نشود، آمادگى بیشترى براى ارتکاب خلاف در فرصتهاى آینده خواهد داشت. از اینرو توجه به ریشههاى ناخودآگاه اعمال از جهت بعد انگیزشى و انتخابهاى بعدى ضرورت دارد. چنانکه پیامبراکرم صلى الله علیه و آله مىفرماید:
هنگامىکه از فردْ گناهى سر مىزند، در قلب او نقطه سیاهى ایجاد مىشود؛ پس اگر توبه کرد محو مىگردد و اگر ادامه داد، سیاهى تمام قلب او را فرا مىگیرد و راه رستگارى مسدود مىگردد.[9]
نکته دیگر این است که «گناه» یک مفهوم چند وجهى است: احساس نافرمانى و بىوفایى، صدمه زدن به خویشتن و خراشیدن روح، و مستحق مجازات بودن. اگر این احساس گناه بر روح انسان غالب شود و تداوم یابد، زمینهساز افسردگى روانى خواهد بود و انسان را از هرگونه بازسازى معنوى خویش و حرکت بهسوى کسب فضایل اخلاقى باز مىدارد.
بنابراین توبه به معناى بازگشت دوباره براى نوسازى خویشتن است و شخصیتى نو، مصمم، متحول و امیدوار به رحمت خدا با صحیفهاى صاف و روشن براى تجدید اعمال بنا مىکند و این توبه در حقیقت همان لطف و رحمت خداوند است. به فرموده امامصادق علیه السلام: «توبه ریسمان الهى و عنایت ربوبى است. پس بندگان بر مداومت توبه بکوشند و هر گروهى را توبه خاص است ....»[10]
توبه در حقیقت پیششرط و مقدمه نظارت بر خود است. امام على علیه السلام مىفرمایند: «به جهاد با نفس خود اقدام کن و توبه را مقدم دار تا به مقام طاعت پروردگارت نایل شوى.»[11]
مقصود از توبه در اینجا بازگشت از راه خطا و عمل خلاف، همراه با حسرت و ندامت است. آتش حسرت و ندامت است که پاکسازى از رذایل اخلاقى را ممکن مىسازد و سوز و گداز است که طعم مغفرت را در کام انسان شیرین مىکند و احساس طهارت و طراوت را در کام انسان پدید مىآورد. براى هر شروعى و هر گامى در تربیت خود توبه لازم است، تا آن احساس عزّت و کرامت انسانى بازگردد؛ «خودپنداره» ارزشمند خویشتن را مشاهده نماید و آماده تربیت اخلاقى گردد.
اشجار گناهان را در مقابل دل و دیده خویش قرار مىدهند و با آب ندامت آبیاریش مىکنند؛ پس میوه سلامت و رضا و کرامت را دریافت مىنمایند.[12]
امام صادق علیه السلام مىفرماید:
هنگامىکه بندهاى توبه واقعى (نصوح) مىکند، محبوب خدا مىشود. پس خداوند در دنیا و آخرت گناه او را مىپوشاند ... دو فرشتهاى را که نامه اعمالش را ثبت مىکنند به فراموشى مىاندازد و به اعضا و جوارحش فرمان مىدهد گناهانش را مخفى بدارید و به قسمتهاى مختلف زمین مىگوید آن گناهانى که بر روى تو انجام گرفته نادیده بگیر. پس ملاقات مىکند خداوند را در حالىکه هیچ چیزى وجود ندارد که بر گناهان او شهادت دهد.[13]
امام على علیه السلام بیان مىکند که «توبه دلها را پاک مىکند و گناهان را مىشوید.»[14] امام خمینى (ره) نیز در مورد توبه بیان مىدارد:
توبه عبارت است از رجوع از طبیعت بهسوى روحانیت نفس، بعد از آنکه بهواسطه معاصى و کدورت نافرمانى نور فطرت و روحانیتْ محجوب به ظلمت طبیعت شده و تفصیل این اجمال این است که نفس در بدو فطرت خالى از هر نحو کمال و جمال و نور و بهجت است؛ چنانکه خالى از مقابلات آنها نیز هست. گویى صفحهاى است خالى از مطلق نقوش، نه داراى کمالات روحانى و نه متصف به اضداد آن است. ولى نورِ استعداد و لیاقت براى حصول هر مقامى در او ودیعه گذاشته شده است و فطرت او بر استقامت و خمیره او مخمّر به انوار ذاتیه است و چون ارتکاب معاصى کند به واسطه آن در دل او کدورتى حاصل شود و هر چه معاصى بیشتر شود، کدورت و ظلمت افزون گردد، تا آنکه یکسره قلبْ تاریک و ظلمانى شود و نور فطرت خاموش گردد و به شقاوت ابدى رسد. اگر در بین این حالات، قبل از فراگرفتن ظلمت تمام صفحه قلب را، از خواب غفلت بیدار شود و پس از منزل یقظه بهمنزل توبه وارد شود و حظوظ این منزل را با شرایطى که ذکر مىشود استیفا کرد، از حالات ظلمانیه و کدورات طبیعیه برگشت مىنماید به حال نور فطرت اصلى و روحانیت ذاتیه خود. گویى صفحهاى مىشود باز خالى از کمالات و اضداد آن. چنانکه در حدیث شریف مشهود است:
التائب من الذنب کمن لا ذنب له ....[15]
براى اینکه انسان اقدام به توبه کند و نومیدى بر او غلبه نکند، باید آیات دعوت به توبه را پىدرپى بخواند و بداند که دامنه رحمت و مغفرت خداوند بسیار وسیع و گسترده است:
و توبوا الى اللّه جمیعاً ایّها المؤمنون لعلّکم تفلحون.[16]
قل یا عبادى الّذین أَسرفوا على أَنفسِهم لا تقنطوا من رح مة الله، ان الله یغفر الذنوب جمیعاً، إِنّه هو الغفور الرحیم.[17]
یا أَیّها الذین امنوا توبوا إِلى الله توبةً نصوحاً عسى ربُّکم أَن یکفّر عنکم سیّئاتکم.[18]
به این سخنان هم گوشِ جان دهیم:
... جبران معاصى در آن عالم، فرضاً که اهل نجات و عاقبت امرش سعادت باشد، کار سهلى نیست. فشارها و زحمتها و سوختنهایى در دنبال است تا انسان لایق شفاعت شود و مورد رحمت ارحمالراحمین گردد. پس اى عزیز! هر چه زودتر دامن همت به کمر زن و عزم را محکم واراده را قوى کن و از گناهان، تا در سنّ جوانى هستى یا در حیات دنیایى مىباشى، توبه کن و مگذار فرصت خداداد از دست برود و به تسویلات شیطانى و مکاید نفس امّاره اعتنا نکن.[19]
سحره فرعون با یک اقدام شجاعانه توبه کردند و به مقام مقربان درگاه الهى دست یافتند.
ابراهیم ادهم، فضیل عیاض، حربن یزید ریاحى، جابر جعفى و بودا نمونههاى بارز متحولان واقعى هستند.
پس از انجام توبه، براى استحکام آن و بازنگشتن به رفتار گذشته، باید یادآورىهاى زیر را هماره در یاد داشته باشیم:
- پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله: «توبه از گناه آن است که دیگر به آن بازگشت نکند.»[20]
- «توبه، نزد خداوند، تنها براى کسانى است که از روى نادانى و جهالت مرتکب گناه مىشوند؛ سپس بهزودى توبه مىکنند؛ اینانند که خدا توبهشان را مىپذیرد، و خداوند داناى حکیم است.»[21]
- «آنان که چون کار زشتى کنند، یا بر خود ستم روا دارند، خدا را به یاد مىآورند و براى گناهانشان آمرزش مىخواهند- و چه کسى جز خدا گناهان را مىآمرزد؟ و بر آنچه مرتکب شدهاند، با آنکه مىدانند [گناه است]، پافشارى نمىکنند.»[22]
- اصلاح و تغییر در همه زمینههاى مربوط: «... مگر کسانى که توبه کردند و [عمل خود را] اصلاح نمودند و به خدا تمسک جستند و دین خود را براى خدا خالص گردانیدند که در نتیجه، آنان با مؤمنان خواهند بود و بهزودى خدا مؤمنان را پاداشى بزرگ خواهد بخشید.»[23]
- خود را در محضر خداوند ببینند و بدانند که عمل آنان را مىبیند:
مردى حبشى نزد پیامبر صلى الله علیه و آله آمد و گفت اى رسولخدا، من عمل ناپسندى را مرتکب شدهام، آیا توبهاى براى من هست؟ فرمود: «بلى». پس رفت و اندکى بعد بازگشت و گفت: اى رسولخدا، آیا در آن هنگام خداوند مرا دیده است؟ فرمود: «بلى». پس آن مرد حبشى چنان صیحهاى زد که روح از بدنش خارج شد.[24]
نکته آخر: پس از توبه، براى شروع نظارت و خودگردانى، باید با خود عهد بندد و مشارطه کند:
مشارطه آن است که در اول روز مثلًا با خود شرط کند که امروز بر خلاف فرموده خداوند تبارک و تعالى رفتار نکند و این مطلب را تصمیم بگیرد و معلوم است که یک روز خلاف نکردن، امرى است خیلى سهل و انسان مىتواند به آسانى از عهده برآید. تو عازم شو و شرط کن و تجربه نما و ببین چقدر سهل است. ممکن است شیطان و جنود آن ملعون بر تو این امر را بزرگ نمایش دهند، ولى این از تلبیسات آن ملعون است. او را از روى واقع و قلب لعن کن و اوهام باطله را از قلب بیرون کن و یک روز تجربه کن، آنوقت تصدیق خواهى کرد.[25]
این مشارطه و معاهده مىتواند به صورت کلى با اعضاى هفت گانه (چشم، گوش، زبان، شکم، دامن، دست و پا) باشد. یا اینکه در باره یک صفت یا رفتار خاص اخلاقى که انسان به آن مبتلا است، باشد. بهتر است این مشارطه در اول روز انجام گیرد. ملا مهدى نراقى تمثیل زیبایى در این زمینه دارد:
بدان که عقل به مانند تاجرى است در مسیر آخرت که سرمایهاش عمر است و با کمک نفس آن را بهکار مىگیرد. بنابراین نفس بهمانند شریک عقل است که در مال او به تجارت مىپردازد و سود این تجارت بهدست آوردن اخلاق فاضله و اعمال صالح است که انسان را بهسوى سعادت و نعمت ابدى رهنمون شود. ضرر آن در صورتى است که گناهان و خطاها از او سر زند که منتهى به عذاب دردناک دوزخ گردد ... و مدت این تجارت، طول عمر است.
همانطورى که تاجر با شریکش در ابتدا مشارطه و معاهده مىبندد و بعد مراقب او خواهد بود و در آخر هم به محاسبه با او مىپردازد و اگر با خیانت و ضرر و تضییعِ سرمایه مواجه شود، به مؤاخذه و معاقبه او مىپردازد و چه بسا از او غرامت مىطلبد، همچنین عقل در مشارکت خود با نفس باید این امور را رعایت کند.[26]
ب. مراقبه: امام خمینى (ره) در توضیح آن مىفرماید:
... چنان است که در تمام مدت شرط، متوجه عمل به آن باشى و خود را ملزم به عمل کردن به آن بدانى و اگر خدایى نخواسته در دلت افتاد که امرى را مرتکب شوى که خلاف فرموده خدا است بدان که این از شیطان و جنود او است که مىخواهند تو را از شرطى که کردى باز دارند. به آنها لعنت کن و از شرّ آنان به خداوند پناه ببر و آن خیال باطل را از دل بیرون نما و بهشیطان بگو که من یک امروز با خود شرط کردم که خلاف فرمان خداوند تعالى نکنم. ولى نعمتهاى من، سالهاى دراز است بهمن نعمت دادهاند، صحت و سلامت و امنیت مرحمت فرموده و لطفهایى کرده که اگر تا ابد خدمت او کنم، از عهده یکى از آنها برنمىآیم؛ سزاوار نیست یک شرط جزئى را وفا نکنم ... این مراقبه با هیچیک از کارهاى تو از قبیل کسب و سفر و تحصیل و غیر آنها منافات ندارد و به همین حال باش تا شب که موقع محاسبه است ....[27]
امام على علیه السلام: «شایسته است انسان، حاکم بر نفس خود، مراقب قلب و نگهدارنده زبانش باشد.»[28]
امام حسین علیه السلام فرمود:
سه چیز اگر در هر مؤمن باشد، در پناه خداوند است ... [سوم آنکه] از نفس خود حساب کشد و دست و پایش حرکت نکند مگر آنکه بداند در مسیر اطاعت خداوند گام نهاده یا در طریق عصیان او است و اینکه برادرش را بر عیبى ملامت نکند، مگر آنکه خودش تارک آن باشد.[29]
امام صادق علیه السلام بیان مىدارد:
آفرین بر بندهاى که به مجاهده با نفس خود بهپا خیزد. کسى که سربازان هواى نفس را مغلوب سازد، به رضاى خداوند راه یافته است و کسى که عقلش با تلاش بر نفس اماره غلبه کند و با خضوع و خاکسارى به خدمت نایل شود، به رستگارى عظیم دست یافته است. هیچ حجابى میان بنده و خداى متعال تاریکتر و وحشتناکتر از نفس و هواى نفس نیست و هیچ سلاحى براى مقابله با آن، برّندهتر از نیاز به درگاه خداوند و خشوع براى او و گرسنگى و تشنگى در روز، و شب زندهدارى نیست. پس اگر در راه مجاهده بمیرد، به شهادت نایل مىگردد و اگر زندگى کند و استقامت ورزد، سرانجام به «رضوان اکبر» مىرسد، خداوند عزّ و جلّ مىفرماید: «و الّذین جاهدوا فینا لنهْدینّهم سُبلنا، و إِنّ الله لمع المحسنین».[30]
بنابراین مراقبه بهمعناى حضور فعّال شخص، هنگام عمل هر یک از اعضاى هفتگانه است: قبل از عمل با فکر و تأمل نسبت به انگیزه و نیت خود مراقبت داشته باشد؛ هنگام عمل مراقبت کند مبادا خلاف ارزشهاى اخلاقى و تعالیم الهى، عملى از او سر زند و پس از عمل نیز مراقبت کند که با پیامدهاى خاصى- مانند ریا، منّت، اذیت و غیر آن- عمل صادر شده را ضایع نکند. در اینجا اگر صفت اخلاقى خاصى مورد نظر او است مىتواند مراقبه را بر همان صفت و اعمال مناسب با آن متمرکز کند. از اینرو مرحله اساسى در نظارت بر خود، همین مراقبه است.
نکته مهم در مراقبه این است که در ابتداى امر نباید خیلى بر خود سخت بگیرد و به جزئیات و ظرایف عمل نیز بپردازد. این رویه موجب مىگردد که صعوبت آن وى را از این مجاهده بزرگ باز دارد. در ابتداى کار باید تنها به حلال و حرام از خود حساسیت نشان دهد و یا نسبت به یک رذیله اخلاقى، خود را محاسبه کند؛ تا در مراحل بعد به خلوص نیت و مراتب بالاتر مراقبه نیز بپردازد.
باید توجه داشت که مراقبه بدون پشتوانه ایمان به خداوند، بسیار دشوار و مشکل است.
باور و اعتقاد به حضور ناظر بصیر است که مراقبه را آسان مىکند و این امر با پرورش ایمان حاصل مىگردد.
ج. محاسبه: یعنى زمانى را در نظر بگیرد (بهتر است پیش از خواب باشد) و به ارزیابى و حسابرسى اعمال روز بپردازد. اگر این محاسبه انجام نگیرد، مراقبه و نظارت بر خود در روزهاى آینده عملًا ممکن نخواهد بود.
اى کسانى که ایمان آوردهاید، از خدا پروا دارید؛ و هر کسى باید بنگرد که براى فردا [ى خود] از پیش چه فرستاده است.[31]
اگر آنچه در دلهاى خود دارید، آشکار یا پنهان کنید، خداوند شما را بدان محاسبه مىکند.[32]
در صحف ابراهیم چنین آمده است که انسان عاقل تا زمانى که عقل بر او حاکم است باید چهار وقت براى خودش قرار دهد ... و ساعتى را هم براى محاسبه نفس خود قرار دهد.[33]
نفس خودتان را با محاسبه مهار کنید و با مخالفت با او مالک آن شوید.[34]
نفس خود را محاسبه کنید، قبل از آنکه به حسابرسى برسید و خود را سبک و سنگین کنید قبل از آنکه به وزن آن رسیدگى کنند و براى عرضه اعمال خود آماده گردید.[35]
سزاوار است انسانِ عاقل، بدىهایش را از جهت دین، اعتقاد، اخلاق و ادب نزد خودش حساب کند، پس آنها را در سینه یا در کاغذى جمع کند و نگه دارد و به اصلاح آنها بپردازد.[36]
شیوه محاسبه به این صورت است که از ابتداى روز شروع مىکند و با بررسى اعمالى که از او سرزده به ارزیابى آنها مىپردازد: آیا مطابق معیارهاى اخلاقى و ارزشى بودهاند؟ آیا رضایت خداوند در آنها وجود داشته است؟ و .... از امیرمؤمنان علیه السلام سؤال شد: چگونه فرد نفس خود را محاسبه کند؟ فرمود:
هنگامى که صبح برمىخیزد تا هنگام عصر، به خود رجوع کند و بگوید: اى نفس! امروز، روزى بود که بر تو گذشت و هیچگاه باز نمىگردد و خداوند در مورد آن از تو بازخواست مىکند که چگونه آن را صرف کردى و چه عملى در آن انجام دادى. آیا مشغول یاد خدا و سپاس او بودى؟ آیا حق برادر مؤمنت را ادا کردى؟ آیا گرفتارى او را رفع کردى؟ آیا در غیاب او خانوادهاش را سرپرستى کردى؟ آیا پس از مرگ نسبت به بازماندگانش مهربان بودى؟ آیا با استفاده از موقعیت خود از غیبت برادر مؤمن ممانعت کردى؟ و آیا مسلمانى را یارى کردى؟ در این روز چه کردى؟ پس بهخاطر آورد آنچه از او سرزده است: اگر کارهاى خیر و خوب بوده، حمد و سپاس خداوند بهجاى آورد و او را بر این توفیق، بزرگ شمارد. اگر گناه و کوتاهى از او سرزده، از خداوند طلب آمرزش کند و عزم بر ترک و بازگشت کند ....[37]
محاسبه نفس آثار و ثمرات بسیارى در تربیت اخلاقى دارد که وقوف بر عیوب و صفات ناپسند خویشتن و سبکبار شدن از گناهان و فراهم شدن زمینه اصلاح و سعادت شمارى از آنها است.
همچنین نباید از یاد برد که محاسبه اگر کمى سخت به نظر آید، باید با مجاهده بر آن غلبه کنیم و به ثمرات آن بیندیشیم. پس از مدت اندکى به صورت خودکار در طول روز این مراقبه و محاسبه انجام مىگیرد و براى شب کار چندانى نمىماند. امام موسىبنجعفر علیه السلام فرمودهاند:
از ما نیست کسى که هر روز به محاسبه خود نپردازد. پس اگر کار خوبى کرده از خدا طلب زیادت کند و او را حمد نماید و اگر کار ناپسندى کرده، از خداوند آمرزش طلب کند و به سوى او توبه نماید.[38]
د. معاقبه: پس از محاسبه، مطابق قانون تقویت (شرطىسازى کنشگر) در مواردى که اعمال انجام شده با معیارهاى اخلاقى موافق بوده باید یک پاداشى براى آن در نظر بگیرد (مثلًا تفریح و گردش مناسب، غذاى خوب و ...) و اگر خلاف آن بوده باید مجازاتى مناسب و متوازن در نظر بگیرد؛ مثل اینکه در ابتدا به سرزنش و ملامت خود بپردازد و در مراتب بعد اعمال مشقتآمیزى را بر خود تحمیل کند؛ مثلًا روزه بگیرد یا خود را موقتاً از بعضى مواهب و لذایذ محروم نماید. در این موارد مىتوان تشابه با عمل خلاف را هم لحاظ کرد؛ مثلًا در مورد عدم مراعات نسبت به غذاى حرام، به خود گرسنگى دهد، در مورد نگاه به نامحرم چشم خود را از دیدن بعضى امور محبوب و دوستداشتنىاش (مثلًا دیدن یک فیلم جذاب) محروم کند، اگر مربوط به زبان باشد آن را با سکوت مجازات کند و اگر کسى را رنجانده است، نزد او برود و با عذرخواهى نفس خود را خوار کند و ....
باید مجازات و معاقبه را که جهاد اکبر است جدّى بگیریم و الّا براى انسان اعمال خلاف و رذایل اخلاقى سهل مىگردد و با آنها مأنوس مىشود؛ در حدّى که ترک آنها صعب و دشوار گردد. امام على علیه السلام فرمود:
بالاترین جهاد، مبارزه با هواى نفسانى و بازداشتن آن از لذایذ دنیا است.[39]
بدانید که جهاد اکبر، مبارزه با هواهاى نفسانى است. پس به این جهاد اشتغال ورزید تا به فوز سعادت برسید.[40]
تذکر دو نکته در آخر لازم است: نخست آنکه در بحث نظارت بر خود، بین آداب و رسوم (عادات عرفى) و اصول و افعال اخلاقى باید تفاوت گذاشت: اولى کلیت نداشته مراعات آن همیشه لازم نیست؛ برخلاف دیگرى. دوم آنکه استفاده از شیوههاى تقویت اراده (مشروع) در موفقیت نظارت بر خود بسیار مؤثر است[41]
اخلاق اسلامى (دیلمى، احمد) ؛ صص 223 الی 234
[1] ( 1). معادل مقام« یقظه»( بیدارى) در کتب اخلاقى
[2] ( 2). 1.. 301، 401
[3] ( 1). از جمله محاسبة النفس از سید بن طاووس و محاسبة النفس از کفعمى
[4] ( 2). در شیوه تربیت اخلاقى، عرفاى شیعه در 200 ساله اخیر( مانند ملاحسینقلى همدانى، میرزا على آقا قاضى، مرحومبهارى همدانى، حاج میرزا جواد تبریزى، تا مرحوم علامه طباطبایى و امام خمینى) بر روش نظارت بر خود( مراقبه و محاسبه) بسیار تأکید داشته و اساس سلوک خود قرار دادهاند
[5] ( 1). سوره آلعمران، آیه 200
[6] ( 2). احیاءالعلوم، ج 4، ص 417 و 418
[7] ( 3). سوره انبیاء، آیه 47
[8] ( 4). سوره کهف، آیه 49
[9] ( 1). اذا اذنب الرجل خرج فى قلبه نکتة سوداء فان تاب انمحت و ان زاد زادت حتى تغلب على قلبه فلا یفلح بعدها ابداً.( کافى، ج 2، ص 271)
[10] ( 2). مصباح الشریعه، ص 97
[11] ( 3). غررالحکم
[12] ( 4). بحار، ج 78، ص 72
[13] ( 1). کافى، ج 2، ص 423
[14] ( 2). التوبه تطهّر القلوب و یغسل الذنوب.( غررالحکم، فصل 5، ص 195)
[15] ( 3). چهل حدیث، ص 231 و 232
[16] ( 4). سوره نور، آیه 31
[17] ( 1). سوره زمر، آیه 53
[18] ( 2). سوره تحریم، آیه 8
[19] ( 3). چهل حدیث، ص 233 و 234
[20] ( 4). نهجالفصاحه، ح 1211
[21] ( 5). سوره نساء، آیه 17
[22] ( 6). سوره آل عمران، آیه 135
[23] ( 1). سوره نساء، آیه 146
[24] ( 2). ر. ک: ابوحامد غزالى: احیاءالعلوم، ج 4، ص 15
[25] ( 3). چهل حدیث، ص 8
[26] ( 1). جامع السعادات، ج 3، ص 93
[27] ( 2). چهل حدیث، ص 8 و 9
[28] ( 3). غررالحکم
[29] ( 1). بحار، ج 78، ص 141
[30] ( 2).( سوره عنکبوت، آیه 69). رک: محجة البیضاء، ج 8، ص 170
[31] ( 1). سوره حشر، آیه 18
[32] ( 2). سوره بقره، آیه 284
[33] ( 3). بحار، ج 77، ص 71
[34] ( 4). غررالحکم
[35] ( 5). بحار، ج 70، ص 73
[36] ( 6). همان، ج 78، ص 6
[37] ( 1). همان، ج 70، ص 70
[38] ( 2). همان، ص 72
[39] ( 1). غررالحکم، فصل 1، ص 142
[40] ( 2). همان، فصل 7، ص 226
[41] دیلمى، احمد، اخلاق اسلامى (دیلمى، احمد)، 1جلد، دفتر نشر معارف - قم، چاپ: دوم، 1380.