9- معناشناسی مسئولیت اخلاقی
یکی
از مفاهیم شایع در فلسفه اخلاق، مفهوم مسئولیت است که در مباحث اخلاقی،
کاربرد فراوانی دارد، و آن واژهای است عربی، به معنای آنچه که انسان
عهدهدار و مسئول آن باشد از وظایف و اعمال و افعال[1]،
و با واژه «سؤال» هم ریشه است و این معنی را تداعی میکند که شخص در
موقعیتی قرار دارد که میتوان او را مورد بازخواست قرار داد و دربارة انجام
کاری از او سؤال کرد، البته نه سؤال برای استفهام، بلکه سؤال از انجام
وظیفهای که به عهده دارد تا در صورت انجام آن، مورد ستایش و تشویق و پاداش
قرار گیرد و در صورت سرپیچی مورد نکوهش و توبیخ و تنبیه واقع شود.
بنابراین مسئولیت به معنای «در معرض بازخواست بودن» است و با وظیفه و تکلیف
تلازم دارد.
یکی از مفاهیم شایع در فلسفه اخلاق، مفهوم مسئولیت است که در مباحث اخلاقی، کاربرد فراوانی دارد، و آن واژهای است عربی، به معنای آنچه که انسان عهدهدار و مسئول آن باشد از وظایف و اعمال و افعال[1]، و با واژه «سؤال» هم ریشه است و این معنی را تداعی میکند که شخص در موقعیتی قرار دارد که میتوان او را مورد بازخواست قرار داد و دربارة انجام کاری از او سؤال کرد، البته نه سؤال برای استفهام، بلکه سؤال از انجام وظیفهای که به عهده دارد تا در صورت انجام آن، مورد ستایش و تشویق و پاداش قرار گیرد و در صورت سرپیچی مورد نکوهش و توبیخ و تنبیه واقع شود. بنابراین مسئولیت به معنای «در معرض بازخواست بودن» است و با وظیفه و تکلیف تلازم دارد.
واژههای وظیفه، تکلیف و مسئولیت، اختصاص به گزارههای اخلاقی ندارند و در گزارههای غیراخلاقی نیز بکار میروند مثلاً میتوان گفت: «وظیفه، تکلیف یا مسئولیت شخص الف در اداره، حسابرسی است»، دقت در موارد استعمال این واژهها در غیر گزارههای اخلاقی روشن میسازد که وقتی میتوان کسی را موظف و مکلف به انجام یا ترک کاری دانسته و او را مسئول نامید که انجام یا ترک آن کار از وی خواسته شده و بدان الزام شده باشد. بنابراین چنان چه الزام و دستور و درخواستی از جانب کسی وجود نداشته باشد، نمیتوان دیگران را حقیقتاً موظف و مکلف و مسئول دانست، پس مفاهیم وظیفه، تکلیف و مسئولیت را هنگامی میتوان در معنای حقیقی خود بکار برد که دستور و الزامی از جانب کسی صادر شده باشد. در نتیجه مفاهیم سهگانه مزبور در اخلاق به معنای مجازی بکار میروند و منظور از آنها، تنها بیان دستور و الزامی فرضی نه حقیقی، مبتنی بر رابطة فعل و هدف مورد انتظار در اخلاق است و گویا عقل یا وجدان آدمی همچون فرمانروایی، دستور به انجام کار اخلاقی میدهد.[2]
1-1- مسئولیت در نظر قائلین به انشائی بودن گزارههای اخلاقی:
بر اساس نظریه کسانی که گزارههای اخلاقی را انشائی و متضمن امر والزام میدانند، این بازخواست از طرف کسی است که امر اخلاقی را صادر میکند و دیگران را به انجام آن الزام مینماید و به همان دلیلی که آنان مورد تکلیف واقع میشوند، در معرض سؤال و بازخواست هم خواهند بود. بنابراین واژة مسئولیت در بیانات طرفداران این نظریه، جایگاه ویژهای داشته، کاربرد آن توجیه روشنی خواهد داشت.
2-1- مسئولیت در نظر قائلین به اخباری بودن گزارههای اخلاقی:
بر اساس نظریه اخباری بودن گزارههای اخلاقی و حکایت آنها از روابط واقعی کاربرد این واژه توأم با نوعی تجوّز و تسامح خواهد بود و نمیتوان آن را از واژههای بنیادی و کلیدی در فلسفه اخلاق به شمار آورد.[3]
شاید اولین کسی که راجع به مسئولیت به عنوان عنصری از نظریه اخلاقی بحث کرده یا در ضمن بحثهایش اشاره نموده است ایمانوئل کانت (1724-1804 م) فیلسوف معروف آلمانی باشد چون نظریه کانت در فلسفه اخلاق این است که عقل امر میکند و الزام میکند به انجام دادن فعل اخلاقی، چون الزام میکند پس دیگران مسئولند و موظفند که این حکم عقل را اطاعت کنند.[4]
هم وبلاگت هم مطالبت مثل همیشه عالی بود
موفقیتت رو از درگاه حضرت دوست ارزومندم وامیدوارم در مراحل بالاتر دست یابی
وامیدوارم قطار زندگیت روی ریل موفقیت وخوشبختی همیشه وهمیشه به حرکت باشه
دلبندم