50- وظایف اخلاقى مردم در انتخاب مسئولان
1. رعایت تناسب میان فرد و مسئولیت مورد نظر
حضرت یوسف علیه السلام زمانى که خود را براى مسئولیت خزانه دارى معرفى کرد، به دو ویژگى خود که متناسب با این مسئولیت هستند، یعنى امانت دارى و آگاهى، اشاره کرد و گفت: «مرا سرپرست خزاین سرزمین (مصر) قرار ده، که نگه دارنده و آگاهم.»[1]
یکى از ملاک هاى انتخاب افراد براى پست هاى مختلف، تناسب ویژگى ها و تخصص هاى آنان با پست و مسئولیت مورد نظر است. عدم رعایت این شرط موجب هدر رفتن نیروها و ضایع شدن امکانات و یأس و ناامیدى متخصصان و دهها آفت و آسیب اجتماعى و روحى دیگر خواهد شد. فرض کنید که اگر ریاست سازمان نظام پزشکى کشور را به یک مهندس نمونه کشاورزى واگذار کنند، و یا بالعکس ریاست سازمان کشاورزى را به یک فوق تخصص قلب و عروق بسپارند، معلوم است که چه آفات و مشکلاتى پدید خواهد آمد. این افراد هرچند در حرفه خود ممکن است بسیار موفق و خدمتگذار باشند، اما تخصصها و توانمندى هاى آنان تناسبى با چنان پست هایى ندارد و به احتمال قریب به یقین، نمى توانند در آن زمینه ها مسئولان موفقى باشند. امکانات و نیروهاى متخصص در آن حوزه ها را نمى توانند به خوبى شناسایى کرده و به کار گیرند.
2. توجه به سوابق کارى (تجربه)
تجربه یکى دیگر از ویژگىهاى لازم براى انتخاب مسئولان است. به هر اندازه اى که یک فرد از تجربه بیشترى برخوردار باشد، به همان اندازه نیز بهتر مى تواند زیرمجموعه خود را کنترل و هدایت کند. امام على علیه السلام در اینباره، به مالک اشتر توصیه مى کند که اهل تجربه را به کار گیرد. و از تجارب آنان به خوبى بهره گیرد: «و توخ منهم اهل التجربة و الحیاء.»[2]
البته، همان گونه که مى بینیم امام على علیه السلام در کنار «تجربه» مسئله «حیا» را نیز یادآور مى شود؛ زیرا روشن است که افراد با تجربه اگر ناپاک باشند، به مراتب، خطرناکتر و مخربتر از دیگران خواهند بود. به قول سنایى: «چو دزدى با چراغ آید گزیدهتر برد کالا» حاکمان و مسئولان اگر در کنار تجربه از تعهد لازم برخوردار نباشند، با توجه به آگاهى به خلأهاى قانونى و پیچ و خمهاى قوانین، بهتر از هر کسى مىتوانند به ملت و اموال عمومى خیانت کنند.
3. توجه به اصالت خانوادگى
یکى دیگر از ملاک هاى انتخاب مسئولان، توجه به اصالت خانوادگى افراد است. کسى را که براى واگذارى مسئولیتى انتخاب مى کنیم، باید از هر نظر شایسته باشد. به ندرت اتفاق مى افتد افرادى که از خانواده هاى ناصالح هستند، به صلاح گرایش یابند؛ زیرا خانواده و تربیت خانوادگى یکى از مهمترین عوامل شکل دهنده شخصیت افراد است. به همین دلیل است که امام على علیه السلام در نامه خود به مالک اشتر مى فرماید:
به کسانى نزدیک شو که گوهرى نیک دارند و از خاندانى پارسایند، و از سابقتى نیکو برخوردارند.[3]
البته باید توجه داشت که به صرف اصالت خانوادگى نمى توان به کسى اعتماد کرد؛ و هرگز نباید نقش اختیار و آگاهى افراد را در زندگى نادیده گرفت. یک فرد ممکن است همچون پسر نوح، خاندان نبوت و هدایت را رها کند و به اختیار خود راه شقاوت را در پیش گیرد. همچنین به صرف اینکه کسى از خانواده اى ناصالح و بى تقواست، نمى توان گفت که او نیز حتماً راه انحراف را در پیش خواهد گرفت؛ زیرا یک فرد ممکن است همچون حَنظله باشد که پدر او ابى عامر، از منافقان و فاسقان بود، اما خودش در شب زفاف، حجله عروسى را رها کرد و به میدان جنگ شتافت و در جنگ احد، در رکاب پیامبر اکرم به شهادت رسید و به این افتخار نائل شد که ملائکه او را غسل دادند و پیامبر گرامى صلى الله علیه و آله نیز او را ملقب به «غسیل الملائکه» گرداندند.[4]
4. توجه به سوابق دینى و اخلاقى
کسى که به دین و موازین دینى و ضوابط اخلاقى پایبند نباشد، نه مىتواند به درستى به مردم خدمت کند و نه مى تواند احکام دینى را در جامعه اجرا کند و نه مى تواند گامى در جهت توسعه اخلاقى جامعه بردارد. کسى که در برابر خداوند خود را مسئول نداند، هرگز خود را در برابر مردم نیز مسئول نخواهد دانست؛ هر چند ممکن است براى ظاهرسازى و مردم فریبى چنین وانمود کند که مدافع حقوق مردم و جامعه است؛ اما اگر کوچکترین فرصتى به دست آورد، از هیچ خیانتى به مردم و جامعه فروگذار نخواهد کرد. بنابراین هر یک از ما اخلاقاً وظیفه داریم که به سهم خود از حضور چنین افراد سست ایمان و غیرمعتقدى در مسئولیت هاى جامعه اسلامى جلوگیرى کنیم. حضور چنین کسانى در جمع مسئولان کشور اسلامى، زمینه را براى فتنه انگیزى دشمنان دین فراهم خواهد کرد. قرآن کریم، در باره حضور سست ایمانان در جمع مؤمنان مى فرماید:
اگر آنان همراه شما (به سوى میدان جهاد) خارج مىشدند، جز اضطراب و تردید، چیزى بر شما نمىافزودند؛ و به سرعت در بین شما به فتنه انگیزى (و ایجاد تفرقه و نفاق) مى پرداختند؛ و در میان شما، کسانى (سست و ضعیف) هستند که به سخنان آنان کاملًا گوش فرا مى دهند؛ و خداوند ظالمان را مى شناسد.[5]
امام على علیه السلام، در نامه خود به مالک اشتر او را از به کارگیرى افراد سست ایمان و داراى سوء سابقه برحذر داشته و مى فرمایند:
بدترین وزیران تو، کسى است که پیش از تو وزیر بدکاران بوده و آنکه در گناهان آنان شرکت نموده.
پس مبادا چنین کسان محرم تو باشند که آنان یاوران گناهکاران اند، و ستمکاران را کمک کار، و تو جانشینى بهتر از ایشان خواهى یافت که در رأى و گذاردن کار چون آنان بود، و گناهان و کردار بد آنان را بر عهده ندارد. آنکه ستمکارى را در ستم یار نبوده، و گناهکارى را در گناهش مددکار. بار اینان بر تو سبکتر است، و یارى ایشان بهتر، و مهربانىشان بیشتر و دوستىشان با جز تو کمتر. پس اینان را خاص خلوت خود گیر و در مجلس هایت بپذیر.[6]
بنابراین یکى از وظایف اخلاقى ما این است که در انتخاب افراد، سوابق ایمانى و اخلاقى و انقلابى آنان را به عنوان یک شاخص مهم همواره در نظر بگیریم. کسى که همواره خداوند را حاضر و ناظر همه اعمالش مى بیند، هرگز ظلم و خیانت را روا نخواهد دانست. کسى که مرگ و قیامت و صراط را باور دارد، و مى داند که باید در برابر همه حرکات و سکناتش پاسخگو باشد، هرگز خیال سوءاستفاده از مقام و مسئولیت را به خود راه نمى دهد. کسى که خود عملًا به موازین اخلاقى و ایمانى پایبند باشد، نه تنها با گفتار بلکه با رفتار خود، زمینه توسعه اخلاق و معنویت را در جامعه فراهم مى کند. امیرمؤمنان علیه السلام، در باره علت در نظر گرفتن این ویژگى مى فرمایند: «به درستى که اخلاق آنان گرامىتر است و آبروشان محفوظ تر و طمعشان کمتر و عاقبت نگرى شان فزونتر.»[7]
5. خوددارى از انتخاب نالایقان
در نظام اسلامى، همه مناصب و مسئولیت ها امانت و ودیعه الهى به شمار مى روند؛ پس باید به شدت مراقب بود که امانت الهى را به دست چه کس یا کسانى مى سپاریم. ابنعباس از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله نقل مى کند که فرمود:
کسى که فردى را در قومى به کار گیرد که در میان آنان کسانى هستند که خداوند از آنان راضى تر است، پس به خداوند خیانت کرده است.[8]
از سوى دیگر، کسانى هم که خود را در معرض انتخاب مردم یا تصدى یک پست و مقام حکومتى قرار مى دهند، باید بدانند که آنان نیز اگر بهتر از خود را براى چنان مسئولیت هایى سراغ دارند، در آن صورت موظف اند که براىآنان تبلیغ کرده و بکوشند تا آن پست و مقام را بر عهده آنان بگذارند، وگرنه اینان نیز مشمول خیانت در امانت الهى شده و آن مقام را ظالمانه اشغال کرده اند.
امام صادق علیه السلام در اینباره، مى فرماید:
کسى که مردم را به سوى خود بخواند، در حالى که داناتر از او در میان مردم باشد، بدعت گذار و گمراه است.[9]
امام على علیه السلام در باره پرهیز از انتخاب افراد نالایق، مى فرماید:
سزاوار نیست بخیل، بر ناموس و جان و غنیمت ها و احکام مسلمانان، ولایت یابد و امامت آنان را عهده دار شود تا در مال هاى آنها حریص گردد. و نه نادان تا به نادانى خویش مسلمانان را به گمراهى برد؛ و نه ستمکار تا به ستم عطاى آنان را بِبُرد؛ و نه بى عدالت در تقسیم مال، تا به مردمى ببخشد و مردمى را محروم سازد؛ و نه آنکه به خاطر حکم کردن رشوت ستاند تا حقوق را پایمال کند، و آن را چنان که باید نرساند؛ و نه آنکه سنت را ضایع سازد، و امت را به هلاکت دراندازد.[10]
3- 6. مشورت و رایزنى
از آنجا که همه از تخصص و آگاهى لازم براى شناخت مدیران و مسئولان لایق و مناسب براى مناصب حکومتى برخوردار نیستند، عاقلانه ترین راه این است که با صاحب نظران و آگاهان و دلسوزان مشورت کنند و از راهنمایى ها و هدایت هاى آنان بهره مند شوند. تکتک آراى ما در سرنوشت کشورمان تأثیر دارد و از طرفى در روز قیامت نیز باید پاسخگوى آراى خود باشیم. بنابراین عقل و دین حکم مىکند که ناآگاهانه و سطحى با انتخابات برخورد نکنیم. اگر خودمان کاندیداها را نمى شناسیم و از توانمندى ها و قابلیت هاى آنان آگاهى نداریم، لازم است با دیگران به مشورت پرداخته و بهترین ها را برگزینیم. مشورت با دیگران هرچند صد در صد حقیقت و واقعیت را براى ما نشان ندهد، اما اولًا، ضریب خطا را به شدت کاهش مى دهد و ثانیاً، در صورت مشورت با نیکخواهان و افراد با صلاحیت، در پیشگاه خداوند معذور خواهیم بود. روشن است که طرف مشورت باید شرایط لازم را داشته باشد. امام على علیه السلام در نامه خود به مالک اشتر، برخى از شرایط افراد مورد مشورت را چنین بیان نموده اند: «و بخیل را در راىزنى خود در میاور که تو را از نیکوکارى باز گرداند و از درویشى مى ترساند؛ و نه ترسو را تا در کارها سست نماید، و نه آزمند را تا حرص ستم را برایت بیاراید ....»[11]
آیین زندگى (اخلاق کاربردى)، دکتر احمدحسین شریفی، صص205 الی 209
[1] ( 1). اجعلنى على خزائن الارض انى حفیظٌ علیمٌ.( یوسف( 12): 55)
[2] ( 2). نهجالبلاغه، نامه 53، ص 332
[3] ( 1). ثم الصق بذوى الاحساب و اهلِ البیوتاتِ الصالحة و السوابقِ الحسنةِ.( همان، ص 330)
[4] ( 2). بنگرید به: جعفر مرتضى العاملى، الصحیح فى سیرة النبى الاعظم، ج 4، ص 264
[5] ( 1). لَوْ خَرَجُوا فیکُمْ ما زادُوکُم إلا خَبالًا وَ لأَوْضَعُوا خِلالَکُمْ یَبْغُونَکُمُ الْفِتْنَةَ وَ فیکُمْ سَمّاعُونَ لَهُمْ وَ اللَّهُ عَلیمٌ بِالظّالِمینَ.( توبه( 9): 47)
[6] ( 2). نهج البلاغه، نامه 53، ص 328
[7] ( 3). فانَّهم اکرَمُ اخلاقاً و اصحُّ اعراضاً و اقلُّ فى المَطامِعِ اشراقاً و ابلَغُ فى عواقبِ الامورِ نظراً.( همان، نامه 53، ص 332)
[8] ( 1). مَن استَعْمَلَ غلاماً فى عِصابةٍ فیها مَن هو ارضى للَّهِ منه فقد خانَ اللَّه.( محمدباقرمجلسى، بحارالانوار، ج 23، ص 75. باب 3، حدیث 24)
[9] ( 2). مَن دعا الناسَ الى نفسِهِ و فیهم مَن هو اعلم منه فهو مبتدعٌ ضالٌّ.( همان، ج 78، ص 259، باب 23، حدیث 108)
[10] ( 3). نهج البلاغه، ترجمه سیدجعفر شهیدى، خطبه 131، ص 129 و 130
[11] ( 1). همان، ص 328