104- نظریه اصالت سیاست و تبعیت اخلاق از سیاست
2- نظریه اصالت سیاست و تبعیت اخلاق از سیاست
بر اساس این نظریه، همه رفتارهاى اخلاقى، اعم از رفتارهاى فردى و اجتماعى، همچون هنر، ادبیات، علم و امثال آن، تحت سیطره و سیادتِ سیاست است. ارزشهاى اخلاقى تابع مصالح سیاسى و ارزشهایى است که رهبران سیاسى معین مىکنند. هر کارى که در خدمت تأمین منافع سیاسى جامعه یا حزب یا گروه خاصى باشد، ارزشمند بوده و فضیلت به شمار مىآید و هر کارى که ما را از دستیابى به اهداف و اغراض سیاسى جامعه یا حزب و .... دور کند، کارى ناپسند بوده و از رذایل اخلاقى است. به تعبیر دیگر، اخلاق و ارزشهاى اخلاقى در این دیدگاه، صرفاً جنبه ابزارى دارند؛ یعنى تا آنجا ارزشمند و خوباند که ما را به اهداف سیاسىمان برسانند، وگرنه هیچ ارزشى ندارند. بر اساس این دیدگاه، اگر حیلهگرى، ظلم، شکنجه، دروغ، ریاکارى، تدلیس و امثال آن، ما را به اهداف خود نزدیکتر سازد، داراى ارزش مثبت خواهد بود و اگر بر فرض، در جایى عدالتورزى، امانتدارى، راستگویى، انصاف، مروت و امثال آن، ما را از اهدافمان دورتر کند، امورى زشت و ناپسند خواهد بود. به هر روى، بر اساس این نظریه، در هر جایى که میدان تلاقى اخلاق و سیاست باشد، ارزشهاى اخلاقى توسط ارزشها و ضوابط سیاسى معین مىشوند.(شریفی، 1384: 201)
این نظریه در عمل و حتى در نظر، مورد حمایت و تأیید بسیارى از سیاستمداران جهان واقع شده است. لنین، از رهبران مارکسیسم، مىگفت: «اخلاق ما از منافع مبارزه طبقاتى پرولتاریا به دست مىآید.»، «براى ما اخلاقى که از خارج از جامعه برآمده باشد، وجود ندارد، و یک چنین اخلاقى جز شیادى چیزى دیگر نیست.»، «هنگامى که مردم از ما درباره اخلاق سؤال مىکنند مىگوییم که براى یک کمونیست، کل اخلاق در رابطه با آن نظم و دیسیپلین آهنین و در مبارزه آگاهانه علیه استثمار معنا مى یابد.»