پایگاه علمی دکتر نقی سنایی (عضو هیأت علمی دانشگاه)

اخلاقی: مبانی و مفاهیم اخلاق اسلامی، اخلاق کاربردی، اخلاق خانواده، اخلاق حرفه ای، فلسفه اخلاق، عرفان اسلامی

پایگاه علمی دکتر نقی سنایی (عضو هیأت علمی دانشگاه)

اخلاقی: مبانی و مفاهیم اخلاق اسلامی، اخلاق کاربردی، اخلاق خانواده، اخلاق حرفه ای، فلسفه اخلاق، عرفان اسلامی

پایگاه  علمی دکتر نقی سنایی (عضو هیأت علمی دانشگاه)

1- استفاده از مطالب سایت با ذکر آدرس سایت (drsanaei.blog.ir) و به نام دکتر نقی سنائی، نه تنها منعی ندارد، بلکه موجب افتخار و مباهات خواهد بود.
2- با التفات به تخصّصی بودن مطالب، در صورت امکان از نظرات ارزنده تان، حقیر را بهره مند فرمایید.
3- اینجانب دارای وبلاگ به آدرس http://drsanaei.blogfa.com/ می باشم که در صورت تمایل از مطالب متنوع آن بهره وری فرمایید.
4_ لطفا در کانال آیات و احادیث اخلاقی با آدرس drnaghisanaei@ در پیام رسان ایتا عضو شوید و دوستان و گروه ها را تشویق و توصیه فرمایید تا عضو شوند و از آیات و احادیث اخلاقی همراه با منابع و مأخذ بهره ببرند و بدین وسیله در تبلیغ دستورات اخلاقی دین مبین اسلام سهیم شوید.تشکر و ارادت

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین نظرات
نویسندگان

 

غایت انگاران در این خصوص که در عمل باید به دنبال خیر چه کسانی باشیم، اختلاف نظر دارند که شامل گروه های زیر هستند:
1ـ خودگروی اخلاقی (اپیکور، هابز، نیچه): این گروه به دنبال خیر خود هستند. اپیکور لذت گرا بوده و خیر و مصلحت را سعادت و سعادت را لذت تعریف کرده است. این گروه، مصلح گرا بوده و روان شناختی یکی از دلایل عمده ی آنان در این گرایش بوده و می گویند که به دنبال رفاه و سود خویش هستیم. بانکر آن را «حبّ ذات» و فروید آن را «خود» نامیده است.
2ـ همه گروی اخلاقی یا سودگروی (بنتام، جان استوارت میل): اینان به دنبال سود و خیر عمومی هستند. آنان لذت گرا نیز بوده اند، اما برخی مثل رَشدَال و جی. ئی مور، لذت گرا نیستند، بلکه «آرمانی» هستند.
3ـ نظرات بینابین: مثل حالتی که خیر را برای گروه های خاصی از جامعه می خواهند.
4ـ دیگر گرایی اخلاقی ناب: بیشترین خیر را برای دیگران (غیر از خود) ایجاد می کنند یا می خواهند.

نظرات زیر گروه های وظیفه گروانه
وظیفه گرایان نیز با توجه به نقشی که به قواعد کلی می دهند مختلف هستند.
1ـ عمل نگر افراطی: این گروه معتقد است که ما می توانیم و باید در هر موقعیت کلی و جزیی، به طور جداگانه و بدون توسل به هیچ قاعده ای و بدون توجه به غلبه ی خیر بر شر، ببینیم و تصمیم بگیریم که چه چیزی درست است و باید انجام بدهیم. ئی.اف. کریت و شاید اچ. ای. پریچارد از این دسته هستند. شاید ارسطو را هم که گفته است: «میانگین زرین چیست» بتوان جزو این گروه برشمرد. امروز، این نظر، با تأکید بر تصمیم به جای شهود و با پذیرش مشکلات و اضطراب، نظر اکثر اگزیستانسیالیست هاست.
2ـ عمل نگر کمتر افراطی: آنان ایجاد قاعده ی کلی را بر اساس قواعد جزیی مجاز می دانند و آنها را در تعیین این که در موارد بعدی چه باید کرد مفید می بینند، اما هرگز اجازه نمی دهند که قاعده ی کلی جانشین یک حکم جزیی شود.
وظیفه گروان عمل نگر معتقدند که همه ی احکام اساسی درباره ی الزام، کاملاً جزیی اند (مانند این که: در این موقعیت چه کنیم؟) و احکام کلی، مثل وفای به عهد، غیر قابل دسترس یا بی فایده اند یا حداکثر از احکام جزیی مشتق شده اند.
آنچه امروز «اخلاق وضعیت» نامیده می شود، وظیفه گروی عمل نگر است.
3ـ وظیفه گروان قاعده نگر: این گروه معتقدند که معیار صواب و خطا مشتمل بر یک یا چند قاعده یا قواعد کاملاً انضمامی است، مثل: «باید همواره راست بگوییم»، یا قواعد خیلی انتزاعی، مثل «اصل عدالت». کلارک، پرایس، راید، کانت و شاید باتلر، از این دسته اند. اما کسانی که وجدان را قاعده می دانند، وظیفه گرای قاعده نگر و یا وظیفه گرای عمل نگر نامیده می شوند، که بستگی به این دارد که معتقد باشند وجدان اولاً و بالذات قواعد کلی را در اختیار قرار می دهد، یا احکام جزیی اوضاع و احوال خاص را به ما می آموزد.
4ـ نظریه ی امر الهی: یکی از نظرات وظیفه گرای قاعده نگر با تاریخی دراز و پر اهمیت، نظریه ی حسن و قبح الهی یا نظریه ی امر الهی است. این نظریه معتقد است که معیار صواب و خطا، اراده و قانون خداست و خدا آن را امر کرده است. چون اعتقاد این گروه این است که باید بیشترین خیر را حاصل نمود، بنابراین، نظریه ی اخلاقی آنها، همانند اخلاق سودگرا، خودگرای اخلاقی و یا وظیفه گرای کثرت انگار است.
البته مهم است که بدانیم قانون خدا از نظر آنان چیست و کدام است. اگر معتقد باشند که قانون خدا مشتمل بر تعدادی قاعده است (مثل ده فرمان عهد عتیق)، آن گاه به یقین، آنان نیز مانند وظیفه گرای قاعده نگر که کثرت انگار، با مشکل تعارض میان آن قواعد مواجه خواهند بود، مگر آن که خداوند به آنان بیاموزد که چگونه عمل کنند.
هنگامی که از این گروه سوال می کنیم که چرا باید کاری کرد که خداوند فرمان داده است، ممکن است دو نوع پاسخ ارایه دهند:
الف ـ‌ اگر کاری که خدا گفته انجام دهیم، پاداش می گیریم، و در غیر این صورت، مجازات می شویم. این پاسخ وسیله ای برای تحریک و برانگیختن برای اطاعت از خداست. اگر بخواهیم این پاسخ را توجیه کنیم، خودگروی اخلاقی را مسلم فرض کرده ایم. پس از این منظر، اصل هنجاری آنها اطاعت از خدا نیست، بلکه انجام دادن کاری است که خیر آدمی را بیشتر می کند. در این صورت، آنها غایت انگار محسوب می شوند، نه وظیفه گرا.
ب ـ‌ فقط و فقط برای آن که خداوند امر و نهی کرده است آن کار را انجام می دهیم. با این جواب، ممکن است بگویند که خداوند فقط آن دسته از قوانین اخلاقی را به انسان وحی کرده که اگر نمی کرد انسان نمی توانست بفهمد چه چیزی صواب است و چه چیزی خطا. بر این اساس، نظر آنها این است که برخی قوانین اخلاقی را که انسان می فهمد، خداوند وحی نکرده و فهم آن را در اختیار انسان گذاشته است. این گروه می گویند که قوانین اخلاقی با آنچه خدا می گوید انطباق دارد، اما اصراری ندارند که اثبات کنند فقط به این دلیل این قوانین صحیح است که خداوند به آن فرمان داده است.
پس این ایراد وارد می شود که بگوییم، دیگر این نظریه، حسن و قبح الهی نیست
سوال دیگر در این نظریه آن است که بپرسیم: «چگونه می توانیم امر و نهی خداوند را بدانیم؟»
سوال دیگری که سقراط نیز مطرح کرده، آن است که: «آیا چون این کار صواب است خداوند به آن امر کرده یا چون خداوند به آن امر کرده است صواب است؟» یک پاسخ (پاسخ اثیفرون به سقراط)، آن است که بگوییم چون صواب است خداوند به آن امر کرده است. چنین پاسخی حسن و قبح الهی را باطل نمی کند، اما اشکال ایجاد می کند.
سوال دیگر (استدلال کردورث) است که می گوید: «چنانچه نظریه ی حسن و قبح الهی صحیح باشد، اگر خداوند به جنایت یا ظلم امر کرد، این امر، صواب و الزامی است؟» طرفداران این نظریه می گویند که خداوند خوب است و چنین امر نمی کند.
اگر مقصود آنها این باشد که خدا به آنچه صواب است امر می کند، در این صورت، باید از نظریه ی حسن و قبح الهی دست بردارند یا بگویند خوبی خدا این واقعیت است که او آن کاری را انجام می دهد که خودش امر یا اراده کند، بدون اهمیت به این که آن کاری که امر کرده، حتی اگر جنایت باشد،‌ درست خواهد بود.
هم چنین می توان پاسخ داد که خداوند خوب است و به جنایت امر نمی کند. که در این صورت نیز اشکالات دیگری مطرح می شود: نخست، مشکل اثباتی موجودی دارای صفات نیک و صفاتی که به خداوند نسبت داده شده؛ و دوم، مشکل انجام چنین کاری، مستقل از دانستن این که این موجود ما را به چه کاری امر کرده است.
سوال دیگری که مطرح است آن است که: «اگر عقیده داشته باشیم که طرفداران نظریه ی حسن و قبح الهی یک نظام حقوقی را به عنوان راهنمای زندگی پذیرفته باشند، چون حقوق با اخلاق اختلاف ذاتی دارد، آیا اصولاً این راهنما، اخلاقی نیز است؟» متکلمان خود گفته اند که نظام دینی آنها درباره ی زندگی فراتر از اخلاق است.
سوال دیگری که مطرح است آن است که: «آیا خداوند در امر و نهی خود دیدگاهی اخلاقی دارد؟»

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴/۰۹/۲۴
نقی سنایی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی