132- حدود مهربانى از منظر اسلام
در هرکارى میانه روى پسندیده و افراط و تفریط ناپسند است، پس تأکید بر ارزش و اهمّیّت مهربانى، به معناى تجویز افراط در آن نیست، زیرا از یک سو ابراز محبّت بیش از حد به یک فرد به او شخصیّتى کاذب، خودخواه، پر توقّع و ازخودراضى مى دهد، به طورى که همه بدى هاى خود را زیبا مى بیند و از همگان انتظار ستایش دارد. وقتى چنین ستایشى را از آنان ندید و انتظارش از سوى دیگران عملى نشد، مأیوس، منزوى و سرخورده مى شود، دچار عقده روانى مى گردد و در صدد انتقام بر مى آید. حضرت على علیه السلام درباره چنین انسانى فرمود:
«مَنْ رَضِىَ عَنْ نَفْسِهِ کَثُرَ السَّاخِطُ عَلَیْهِ»[1]
آن که از خود خشنود شد، خشم گیرنده بر او بسیار شود.
از سوى دیگر مهربانى بیش از حد به کسى که ظرفیّت و شایستگى آن را
ندارد، موجب مى شود تا او براى احترام کننده، ارزش و احترام متقابل در نظر نگیرد و در نتیجه حرمت و ابهّت فرد مهربان بشکند و شخصیّت و جایگاه اجتماعى او خدشه دار شود. این آفت، دامنه اى وسیع دارد و تا حدودى همه بخش هاى جامعه را شامل مىشود، به خصوص کسانى را که سرپرستى و مدیریّت یک مجموعه را بر عهده دارند، مثل پدر و مادر در خانواده، مدیر و معلم در مدرسه و کلاس، فرمانده در مرکز نظامى، کارفرما در کارخانه، رئیس در سازمان و اداره تحت امر خود و ... چنین افرادى در این جهت باید بیشتر دقّت کنند؛ زیرا صلابت و موقعیّت آنان باید محترم باشد تا رده هاى پائینتر به انجام وظایف خود پاى بند شده، نظام جامعه محکم و پابرجا باقى بماند.
نرمى ز حدّ مبر که چو دندان مار ریخت |
هر طفلِ نى سوار، کند تازیانه اش |
|
پس مهرورزى به دیگران باید متناسب با میزان نیاز، شایستگى و ظرفیّت آنان باشد، با همه مردم اعمّ از کودک و بزرگسال، نادان و دانشمند، بدکار و نیکوکار به طور یکسان مهربانبودن به معناى نادیده گرفتن ارزش ها و ضایعساختن گوهر محبّت است.
کودکى که احساس کند، چه درس بخواند و چه نخواند، لطف و مهر پدر، مادر و استاد نسبت به او تغییر نمى کند، انگیزه درسخواندن را از دست مى دهد، جوانى که مرتکب عملى خلاف شده، اگر پى ببرد که دیگران تخلّف او را نادیده مىگیرند و همچون گذشته به او ابراز علاقه مىکنند، بر انجام تخلّفات بعدى جرأت و جسارت مى یابد، سربازى که پست نگهبانى خود را ترک نگفته و نخوابیده، اگر رفتار فرمانده را با خود و فرد دیگرى که در انجام وظیفه قصور ورزیده، یکسان ببیند، به تدریج عشق به انجام وظیفه اش جاى خود را به تمرّد و تخلّف خواهد داد.
به همین دلیل، اسلام از سویى عواطف را تحت نظارت عقل قرار داده تا انسان آن را با موازین شرعى و مقتضیات عقلى محدود سازد و از افراط و تفریط جلوگیرى کند و از سوى دیگر در دستورات متین خود، پیروانش را به تقدیر و رعایت اندازه در ابراز محبّت نسبت به قشرهاى مختلف، دعوت کرده است، گروهى را شایسته هیچ محبّتى ندانسته و از نشان دادن نرمش و ملایمت به آنان نهى کرده و فرموده است:
«مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ، وَ الَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ»[2]
محمد فرستاده خدا و آنان که با اویند بر کافران سختگیر و میان خود مهربانند.
همچنین گروهى را شایسته محبّت بیشتر دانسته، در مورد آنان به طور ویژه سفارش کرده است، مانند ناتوانان، زیردستان، کودکان (به ویژه کودکان یتیم)، تهیدستان، پدر و مادر، عزیزى که خوار شده و دانشمندى که در بین جاهلان گرفتار آمده است.
امام محمّد باقر علیه السلام فرمود: کسى که چهار خصلت زیر در او باشد، خداوند برایش خانه اى در بهشت بنا مى کند:
«مَنْ أوَى الْیَتیمَ وَ رَحِمَ الْضَعیفَ وَ أَشْفَقَ عَلى والِدَیْهِ وَ رَفِقَ مَمْلُوکِهِ»[3]
کسى که یتیمان را پناه دهد، به ناتوانان مهربانى کند، با پدر و مادرش به نرمى برخورد نماید و با زیردستانش مدارا کند.
امام صادق علیه السلام فرمود: من با سه کس مهربانى مىکنم و سزاوار است که دیگران نیز به آنان مهر بورزند:
«عَزیزٌ أَصابَتْهُ مَذَلَّةٌ بَعْدَ الْعِزِّ وَ غَنِىٌّ أَصابَتْهُ الْحاجَةُ بَعْدَ الْغِنى وَ عالِمٌ یَسْتَخِفُّ بِهِ أَهْلُهُ وَ الْجَهَلَةُ»[4]
عزیزى که پس از سپرىشدن دوران عزّتش خوار شود و ثروتمندى که پس از بىنیازى، نیازمند گردد و دانشمندى که کسانش و نادانان او را کوچک شمرند.