پایگاه علمی دکتر نقی سنایی (عضو هیأت علمی دانشگاه)

اخلاقی: مبانی و مفاهیم اخلاق اسلامی، اخلاق کاربردی، اخلاق خانواده، اخلاق حرفه ای، فلسفه اخلاق، عرفان اسلامی

پایگاه علمی دکتر نقی سنایی (عضو هیأت علمی دانشگاه)

اخلاقی: مبانی و مفاهیم اخلاق اسلامی، اخلاق کاربردی، اخلاق خانواده، اخلاق حرفه ای، فلسفه اخلاق، عرفان اسلامی

پایگاه  علمی دکتر نقی سنایی (عضو هیأت علمی دانشگاه)

1- استفاده از مطالب سایت با ذکر آدرس سایت (drsanaei.blog.ir) و به نام دکتر نقی سنائی، نه تنها منعی ندارد، بلکه موجب افتخار و مباهات خواهد بود.
2- با التفات به تخصّصی بودن مطالب، در صورت امکان از نظرات ارزنده تان، حقیر را بهره مند فرمایید.
3- اینجانب دارای وبلاگ به آدرس http://drsanaei.blogfa.com/ می باشم که در صورت تمایل از مطالب متنوع آن بهره وری فرمایید.
4_ لطفا در کانال آیات و احادیث اخلاقی با آدرس drnaghisanaei@ در پیام رسان ایتا عضو شوید و دوستان و گروه ها را تشویق و توصیه فرمایید تا عضو شوند و از آیات و احادیث اخلاقی همراه با منابع و مأخذ بهره ببرند و بدین وسیله در تبلیغ دستورات اخلاقی دین مبین اسلام سهیم شوید.تشکر و ارادت

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین نظرات
نویسندگان

95- عناصر ارزشمندى عمل اخلاقى‏

چهارشنبه, ۱۱ فروردين ۱۳۹۵، ۱۱:۴۲ ب.ظ

مراد از عمل اخلاقى در این مبحث «عمل خوب» است. در نظام اخلاقى اسلام که وجود پاداش و کیفر براى اخلاق ضرورى پنداشته مى ‏شود، عمل خوب، عملى است که پاداش و ثوابى اخروى در پى دارد؛ اعم از این‏که پاداش دنیوى هم به‏ دنبال داشته باشد یا خیر.

بنابراین هدف این مبحث، بیان شرایطى است که در آن یک عمل مى ‏تواند براى انجام‏دهنده پاداش و ثواب اخروى را به‏ دنبال بیاورد.

در یک دسته‏ بندى کلى، عناصر لازم براى یک عمل «خوب» و «ارزشمند» اخلاقى را مى‏ توان به دو دسته تقسیم کرد: عناصر فاعلى و عناصر فعلى یا عینى. مقصود از «عناصر فاعلى» شرایطى است که به‏ نوعى به فاعل بر مى ‏گردد. «عناصر فعلى و عینى»، شرایط و وضعیتى است که لازم است در «فعل» به عنوان یک امر واقعى، عینى و مستقل از اراده و وضعیت فاعل، وجود داشته باشد. مجموع این دو دسته عناصر که پایه‏ هاى اصلى فضیلت اخلاقى را تشکیل مى‏ دهند، به قرار زیر است.[1]

1. عناصر فاعلى‏

وجود دو عنصر اساسى در فاعل لازم است تا عمل او با وجود شرایط دیگر در فعل، به زیور نیکى و ارزشمندى اخلاقى آراسته گردد. این دو عنصر عبارتند از: «آزادى و اختیار فاعل» و «وجود انگیزه و نیّت خاصى» در او، از هنگام شروع تا پایان فعل.

یک. آزادى و اختیار فاعل‏

همچنان‏که از تعریف علم اخلاق بر مى‏آید، اخلاق از اعمال و رفتار اختیارى انسان و از صفات و ملکاتى که مبدأ اختیارى دارند، گفت‏وگو مى ‏کند و آنچه خارج از اراده آزاد و اختیار انسان باشد، اصولًا از قلمرو تحسین و تقبیح و داورى اخلاقى خارج است و صلاحیت و استحقاق حکم اخلاقى را ندارد.

انسان دو نوع فعل انجام مى ‏دهد: یک دسته افعال و کارهاى طبیعى و اضطرارى و گروه دیگر، افعال اختیارى و ارادى. «افعال طبیعى و اضطرارى» از طبیعت انسان صادر مى ‏شود؛ بدون این‏که علم و آگاهى در انجام آنها دخالتى داشته باشد؛ مانند نفس کشیدن. امّا «افعال ارادى و اختیارى» انسان از روى علم و آگاهى از او صادر مى ‏شود؛ یعنى انسان ابتدا آن عمل را مى شناسد و آن را از سایر رفتارها تمیز مى ‏دهد، سپس آن را مصداق کمال نفس مى ‏یابد، آنگاه مبادرت به انجام آن مى ‏نماید.[2]

البته همان‏طور که در مباحث فلسفى و کلامى به اثبات رسیده است، تردیدى وجود ندارد که آدمى نسبت به کارهایى که از روى علم و اراده انجام مى‏ دهد، اختیار تکوینى دارد. آرى، اختیار بشر مطلق نیست؛ زیرا اختیار او یکى از اجزاى سلسله علل است. اسباب و علل خارجى نیز در تحقق افعال اختیارى او دخالت دارند؛ مثلًا تغذیه انسان علاوه بر خواست و اراده او، به وجود غذا در خارج و قابلیت آن براى خوردن و در دسترس بودن، سلامتى دهان و دستگاه هاضمه و ده‏ ها و صدها علت و سبب دیگر که خارج از اختیار او است، نیاز دارد که سرسلسله آنها، خواست و اراده خداوند است که بقاى اراده آدمى نیز وابسته به خواست او است.[3] بنابراین آزادى اراده بشر حتى در حوزه افعال ارادى او نیز محدود و مشروط است؛ ولى ستایش و نکوهش اخلاقى نسبت به عمل او، محدود به قلمرو فعل اختیارى او است.

در مقابل فعل ارادى و آزادانه، فعل طبیعى و جبرى است که به‏ دلیل کاربردهاى مختلفى که واژگان اختیار و جبر در اصطلاح علوم مختلف دارند و بسیارى از این معانى در فرهنگ عمومى جامعه مورد استفاده قرار مى‏گیرد و همواره منشأ پیدایش شبهاتى در اذهان مى‏ گردد، جاى دارد انواع مهم کاربردهاى مختلف جبر و اختیار را برشماریم.

واژه جبر در موارد زیر به‏کار برده مى‏شود و آزادى و اختیار در هر مورد، معناى مقابل آن را دارد:

1. جبر فلسفى: اعمال و رفتارى است که از انسان صادر مى‏شود، ولى اختیار او هیچ مدخلیتى در پیدایش آنها ندارد؛ همانند نفس کشیدن آدمى که مقتضاى طبیعت او است. در مقابل این نوع جبر، آزادى و اختیار فلسفى وجود دارد.

2. جبر اخلاقى: اعمالى است که انسان به حکم اخلاق، ملزم به انجام یا ترک آنها است؛ مانند این‏که انسان از نظر اخلاقى موظف است نماز بخواند یا بر او حرام است که شراب بنوشد. این نوع جبر در مقابل اختیار و آزادى اخلاقى قرار دارد.

3. جبر حقوقى: قانون، انسان را ملزم مى‏دارد که در زندگى اجتماعى خود اعمال مشخصى را انجام دهد و یا افعال خاصى را ترک نماید؛ از جمله این‏که بر طبق قانون، همه مجبور هستیم به تناسب درآمد خود مالیات بپردازیم و یا به حق مالکیت و حریم زندگى خصوصى دیگران احترام بگذاریم. در صورت تخلف از این امور با مجازات‏هاى قانونى روبه‏رو هستیم. اختیار و آزادى حقوقى در مقابل این مفهوم از جبر قرار مى‏گیرد. بایدها و الزام‏هایى که در علم حقوق از آن گفت‏وگو مى‏شود، از این دسته‏اند.

4. جبر روان‏شناختى: گاهى آدمى تحت‏تأثیر وضعیت روانى و حالات درونى، ناگزیر است اعمالى را انجام دهد و یا فعلى را ترک نماید؛ مانند این‏که چون از درگذشت مادرش اندوهگین است و رقّت قلبى در او پیدا شده است، با دیگران مهربانى مى‏کند و یا همسرش را نمى‏آزارد و یا به‏دلیل این‏که از درآمد سرشار روزانه‏اش سرمست شده است و یا اشتیاق دیدار عزیزان خود را دارد، ناگزیر از کرده‏هاى بد دیگران نسبت به خود گذشت مى‏کند و دست به بذل و بخشش مى‏زند. این نوع جبر، نقطه مقابل آزادى و اختیار روان‏شناختى است. این تلقى از جبر و اختیار، در روان‏شناسى متداول‏تر است.

5. جبر جامعه‏شناختى: در مواردى وضعیت جامعه و آداب و سنن و فرهنگ اجتماعى ایجاب مى‏کند که فرد رفتار مشخصى را از خود بروز دهد و ناگزیر است که برخى اعمال را ترک نماید؛ مانند آنکه فشارهاى اجتماعى در جامعه ایرانى یک فروشنده بازارى را وادار مى‏کند که در روز عاشورا حتى اگر دلخواه او نباشد، فروشگاه خود را تعطیل کند و یا در نتیجه تحولات اجتماعى ناشى از توسعه صنعتى فرد ناگزیر است هنگام پیاده شدن از مترو تعارفات را کنار بگذارد تا بتواند در فرصت اندکى که درها براى پیاده‏شدن باز است، از قطار خارج شود. آزادى و اختیار جامعه‏شناختى در برابر این نوع جبر معنا پیدا مى‏کند. این مفهوم از جبر در علوم اجتماعى کاربرد وسیعى دارد.

پس از شرح اجمالى کاربردهاى شایع واژگان اجبار و آزادى، اکنون به آسانى مى‏توان مفهوم نوعى از اختیار و آزادى را که رُکن عمل اخلاقى است، شناخت. آنچه عملى را در قلمرو داورى علم اخلاق مى‏گنجاند، اختیارى و آزادانه بودن عمل در مفهوم فلسفى آن است. اختیار و آزادى فلسفى و تکوینى، مغایرتى با الزام‏ها و اجبارهاى اعتبارى از قبیل الزام و اجبار حقوقى و اخلاقى ندارد و وجود دستورهاى اخلاقى یا حقوقى، آزادى و اختیار تکوینى بشر را نسبت به یک فعل خاص سلب نمى‏کند؛ همچنان که وجود اکراه و اجبار و اضطرار نیز منافاتى با آزادى و اختیار تکوینى فاعل ندارد.[4]

بنابراین آنچه گاهى جبر روان‏شناختى و یا جامعه‏شناختى نامیده مى‏شود، هرگز مغایرتى با آزادى تکوینى و فلسفى انسان ندارد. آرى، همه بایدها و نبایدهاى اخلاقى یا حقوقى و عوامل روان‏شناختى و جامعه‏شناختى مى‏توانند در پیدایش اراده و تصمیم فرد نسبت به انجام یا ترک عمل تأثیر بگذارند و در بسیارى از موارد نیز چنین است؛ ولى این دخالت‏ها از مجراى اراده تکوینى و آزاد انسان مى‏گذرد و هیچ‏گاه آدمى را به واقع مجبور و مسلوب‏الاختیار نمى‏کند.

دو. انگیزه و نیّت فاعل‏

برخلاف بسیارى از مکاتب اخلاقى، مکتب اخلاقى اسلام تأکید فراوانى بر انگیزه و نیت فاعل عمل اخلاقى دارد. اصولًا از نگاه فلسفى صدور یک فعل از فاعل آزاد و مختار بدون وجود علل چهارگانه (فاعلى، مادى، صورى و غایى) امکان‏پذیر نیست. مراد از انگیزه و نیت در این‏جا همان علت‏غایى است که فاعل را وادار به عمل مى‏کند. بنابراین اصل ضرورت وجود انگیزه در تحقق عمل اختیارى، امرى غیرقابل انکار است. ولى سخن در این است که آیا وجود انگیزه‏اى خاص در فاعل هنگام انجام عمل، شرط لازم براى ارزشمندى اخلاقى عمل است؟ بسیارى از مکاتب اخلاقى به این پرسش پاسخ منفى داده‏اند.[5] در مکتب اخلاقى اسلام وجود انگیزه و نیّت در فاعل، شرط ضرورى براى ارزشمندى اخلاقى است.

باید یادآور شد که براى تحقّق نیت و انگیزه خاص، وجود دو رکن اساسى ضرورى است:

اولًا، فاعل باید نسبت به انجام فعل قصد و توجه داشته باشد. ثانیاً، هدف و انگیزه او از انجام فعل، فقط خوشایندى خداوند باشد که از آن به «اخلاص» تعبیر مى‏شود. در نتیجه، شرط یا عنصر فاعلى عمل اخلاقى، در صورتى مخدوش مى‏شود که فاعل یا کار را از روى غفلت، سهو انجام دهد، و یا این‏که انگیزه‏اى غیر از تحصیل خشنودى پروردگار داشته باشد. البته فقدان رکن اول، همواره به‏معناى فقدان رکن دوم خواهد بود؛ ولى رکن دوم در گرو رکن اول نیست.[6]

در فلسفه اخلاق اسلامى، عملْ هنگامى ارزش اخلاقى دارد و سزاوار پاداش نیکو است‏ که علاوه بر شرایط دیگر، انگیزه فاعل کسب رضایت خداوند باشد و انجام عمل را همچون ابزارى در جهت تقرّب معنوى به کمالات الهى و صفات جمال و جلال او پندارد. پس هرگاه فاعل سودایى غیر از خشنودى پروردگار در سر داشته باشد، عمل او نصاب لازم براى ارزشمندى اخلاقى را دارا نیست. علاوه بر این، باید یگانه انگیزه او نیز باشد؛ یعنى نیت فاعل باید از هر انگیزه دیگرى پیراسته و خالص باشد. گاهى از این شرط به ضرورت «حسن فاعلى» یاد مى‏شود؛ در مقابل «حسن فعلى» که در پى خواهد آمد.

تأثیر و نقش نیت را در ارزشمندى عمل اخلاقى، مى‏توان هم از منظر عقل و فلسفه و هم از زبان متون مقدس اسلامى تبیین کرد:

1. بیان عقلانى نقش انگیزه: از منظر فلسفه اخلاق اسلامى، عالى‏ترین مرتبه وجودى انسان مرتبه روحانى او است و در این مرتبه، کمال حقیقى انسان در تقرّب معنوى هرچه بیشتر انسان به صفات کمالیه خداوندى است. به سخن دیگر عالى‏ترین مرتبه روحى آدمى آن است که روح- که گوهر او است- تجلى‏گاه اسما و صفات جمال و جلال الهى گردد- این امر از پیش‏فرض‏هاى کلامى علم اخلاق و هدف و رسالت آن است- این مهم در صورتى تأمین مى‏گردد که انسان در عمل اختیارى خود که تأثیر وجودى بر صعود و نزول روح دارد، انگیزه و نیت تقرّب به خداوند را داشته باشد. این تأثیر و رابطه بین نیّت و ارزشمندى اخلاقى یک رابطه تکوینى و حقیقى است؛ نه جعلى و قراردادى.

2. بیان وحیانى نقش انگیزه‏: در متون مقدس اسلامى اعم از قرآن و سنت، تأکید آشکارى بر ضرورت وجود انگیزه الهى در عمل اخلاقى شده است. نمونه‏هایى از گویاترین آنها به قرار زیر است:

[این غنایم، نخست‏] اختصاص به بینوایان مهاجرى دارد که از دیارشان و اموالشان رانده شدند. خواستار فضل خدا و خشنودى [او] مى‏باشند و خدا و پیامبرش را یارى مى‏کنند. اینان همان مردم درست‏کردارند.[7]

و به [پاس‏] دوستى [خدا]، بینوا و یتیم و اسیر را خوراک مى‏دادند. ما براى خشنودى خدا است که به شما مى‏خورانیم و پاداش و سپاسى از شما نمى‏خواهیم.[8]

و کسانى که براى طلب خشنودى پروردگارشان شکیبایى کردند و نماز بر پا داشتند و از آنچه‏ روزیشان دادیم، نهان و آشکار انفاق کردند، و بدى را با نیکى مى‏زدایند، ایشان را است فرجام خوش [در] سراى باقى.[9]

بدیهى است که تأکید قرآن بر انگیزه الهى، اختصاصى به موارد پیش‏گفته ندارد، و ذکر اعمال خاص از باب نمونه و شاید به عنوان ذکر عمده‏ترین موارد لغزش انسان در حفظ انگیزه الهى، است. از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله نقل شده است که فرموده‏اند:

محققاً [ارزش‏] کارها به نیّت‏ها است و فقط براى انسان آنچه نیّت کرده است، [مى‏ماند].[10]

نیّت فرد مؤمن از عملش برتر است.[11]

مراتب نیّت: گاهى حتى افرادى که وجود خداوند را باور دارند و به روز رستاخیر و بعثت پیامبران معتقدند، در انجام اعمال خود در پى تحصیل ثواب و ورود به بهشت و برخوردارى از نعمت‏هاى بى‏پایان آن و گریز از کیفر و مجازات دوزخ و جهنم‏اند؛ نه کسب رضایت خداوند. متون مقدس اسلامى- به ویژه قرآن- با وصف زیبایى‏ها و برخوردارى‏هاى بهشت، انسان‏ها را به رقابت براى رسیدن به آن نعمت‏ها دعوت مى‏کند و با هشدارهایى که نسبت به‏شدت و قطعیت کیفرهاى اخروى مى‏دهد، به‏نوعى بر عمل به انگیزه ترس از کیفر و امید به پاداش و ثواب صحّه مى‏گذارد. پرسش این است که آیا مقبولیت و پذیرش این قبیل اعمال اخلاقى با آنچه در شرایط ارزشمندى عمل اخلاقى بیان شد، مبنى بر آنکه فاعل باید در عمل خود تنها تحصیل رضایت خداوند را در نظر داشته باشد، سازگار است؟

در پاسخ به این پرسش، گفته شده است: رضایت خداوند مراتبى دارد و انسان‏ها به طرق گوناگون در پى تحصیل آن هستند. گاهى رضایت خداوند از این جهت که منشأ پاداش و ثواب اخروى و یا منشأ نجات از کیفر و مجازات در روز رستاخیر مى‏گردد، در کانون توجه و انگیزه آدمى در انجام عمل اخلاقى قرار مى‏گیرد، و گاهى جلب رضایت خداوند، تنها محرک و انگیزه است.[12] یعنى محبوبیت عمل نزد خداوند منشأ تمایل و محبت او به انجام عمل شده‏ است و قهراً محبوبیت فاعل را نزد خداوند نیز در پى خواهد داشت؛ البته انجام این نوع عمل اخلاقى فقط از جانب دوستان خاص خداوند میسّر است. بنابراین در صورت نخست نیز انگیزه فاعل، رضایتمندى خداوند است، از این جهت که موجب پاداش و مانع کیفر است.

نسبت انگیزه و ایمان: گفته شد که در نظام اخلاقى اسلام، عمل اخلاقى هنگامى ارزشمند است که فاعل در انجام آن سوداى کسب رضایت معبود را در سر داشته باشد؛ اعم از این‏که تحصیل رضایت خداوند مطلوب بالذّات او باشد، یا این‏که خشنودى پروردگار از این جهت که مقتضى ثواب و مانع عقاب است، انگیزه او گردد. تحقق این امر به‏طور منطقى در صورتى ممکن است که فاعل، هستى خداوند و حقانیّت معاد و روز پاداش و کیفر و بعثت انبیا و تعالیم آنها را باور داشته باشد؛ البته ایمان به خداوند، باور به معاد و نبوّت را نیز در پى خواهد داشت.

از همین روى در متون دینى ما تأکید فراوانى بر ایمان- به عنوان شرط ضرورى براى ارزشمندى اخلاقى- شده است که نمونه‏هایى از آن به قرار زیر است:

هر کس- از مرد یا زن- کار شایسته کند و مؤمن باشد، قطعاً او را با زندگى پاکیزه‏اى، حیاتِ [حقیقى‏] بخشیم، و مسلماً به‏آنان بهتر از آنچه انجام مى‏دادند، پاداش خواهیم داد.[13]

نیکوکارى آن نیست که روى خود را به‏سوى مشرق و مغرب بگردانید، بلکه نیکى آن است که کسى به‏خدا و روز بازپسین و فرشتگان و کتاب [آسمانى‏] و پیامبران ایمان آورد و ...[14]

پیامبر [خدا] بدانچه از جانب پروردگارش بر او نازل شده است ایمان آورده است، و مؤمنان همگى به خدا و فرشتگان و کتاب‏ها و فرستادگانش ایمان آوردند [و گفتند:] «میان هیچ‏یک از فرستادگانش فرق نمى‏گذاریم» و گفتند: «شنیدیم و گردن نهادیم. پروردگارا، آمرزش تو را [خواستاریم‏] و فرجامْ به‏سوى تو است».[15]

در باب حقیقت ایمان و تفاوت آن با علم از یک‏سو و با اسلام از سوى دیگر، گفته شده است که ایمان امرى قلبى است و در عین حال اختیارى؛ در حالى که علم و عقیده ممکن است به‏صورت غیراختیارى نیز براى انسان حاصل گردد. بنابراین ملازمه‏اى میان علم و ایمان به یک حقیقت وجود ندارد؛ یعنى ممکن است فرد به حقیقتى عالم باشد، ولى نسبت بدان کفر ورزد.[16]

قرآن کریم در باب امکان جدایىِ علم از ایمان به یک چیز مى‏فرماید:

و با آنکه دل‏هایشان بدان یقین داشت، از روى ظلم و تکبّر آن‏را انکار کردند. پس ببین فرجام فسادگران چگونه بود.[17]

البته نباید فراموش کرد که راه عمومى ایمان از مسیر علم مى‏گذرد؛ ولى علم به تنهایى براى تحقق ایمان کافى نیست.

در باره تفاوت بین «ایمان» و «اسلام»، چون قرآن در آیه شریفه‏ إِنّ المسلمینَ و المسلمات و المؤمنینَ و المؤمنات ...[18] و برخى آیات دیگر،[19] اسلام را در مقابل «ایمان» قرار داده است، تفاوت آن دو در این است که اسلام، به‏معناى تسلیمِ عملى در مقابل دین است و تسلیم عملى با اعضا و جوارح ظاهرى بدن محقق مى‏گردد؛ ولى ایمانْ امرى قلبى، اعتقادى و باطنى است؛ به‏طورى که آثار آن در اعمال ظاهرى و بدنى نیز ظاهر مى‏گردد. بنابراین هر مؤمنى مسلمان است، ولى هر مسلمانى مؤمن نیست؛[20] مانند منافق که به دستورات دین عمل مى‏کند، ولى ایمان ندارد.

نسبت ایمان و عمل: در بسیارى از آیات قرآن، ایمان در کنارِ عملِ صالح، ارزشمند و موجب سعادت شمرده شده است؛ از آن جمله است:

و به‏زودى کسانى را که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده‏اند، در باغ‏هایى که از زیر [درختان‏] آن، نهرها روان است درآوریم، براى همیشه در آن جاودانند و ....[21]

در برخى دیگر از آیات، «ایمان» به تنهایى شرط سعادتمندى انسان و ورود او به بهشت دانسته شده است.

خداوند به مردان و زنان با ایمان، باغ‏هایى وعده داده است که از زیر [درختان‏] آن نهرها جارى است. در آن جاودانه خواهند بود، و [نیز] سراهایى پاکیزه در بهشت‏هاى جاودان‏آنان وعده داده است‏] و خشنودى خدا بزرگ‏تر است. این است همان کامیابى بزرگ.[22]

در این آیه آشکارا بسیارى از نعمت‏هاى بزرگ خداوند، از جمله رضوان او، در کنار «ایمان» بشارت داده شده و از ضرورت وجود عمل در کنار آن سخنى به میان نیامده است. آیا این قبیل آیات با آیات قبل و آنچه در پى خواهد آمد- مبنى بر ضرورت وجود عمل صالح براى تحقق ارزش اخلاقى- منافات ندارد؟ آیا در نظام اخلاقى اسلام، «ایمان» به‏تنهایى مى‏تواند منشأ ارزش اخلاقى و شایسته ستایش و پاداش باشد؟ در پاسخ به این پرسش و براى ایجاد سازگارى بین مفهوم این دو گروه آیات، گفته شده است:

با توجه به آنچه در باب حقیقت ایمان و نسبت آن با «اسلام» و «عمل» بیان شد، آیاتى که در پى ایمانْ عمل را ذکر مى‏کند، ناظر به شرایط عادى است؛ یعنى مربوط به کسانى است که شرایط عمل‏کردن بر طبق آن، همانند قدرت، فرصت و غیره برایشان فراهم است و در نتیجه عمل مى‏کنند. و آیاتى که فقط ایمان را موجب سعادتمندى مى‏داند، مربوط به شرایطى است که فرد ایمان مى‏آورد، ولى شرایط عمل‏کردن به آن از قبیل قدرت و فرصت براى او فراهم نیست.[23]

اعمال نیک کافران: پرسش نهایى که در مبحث انگیزه و نیّت در خور پاسخگویى است، این است که: آیا کافران و افراد غیرمؤمن که ایمان به مبدأ و معاد و نبوّت ندارند و قهراً در انجام اعمال خود- اگرچه آن عمل ذاتاً پسندیده باشد- انگیزه و نیت کسب رضایت خداوند را ندارند، در دستگاه اخلاقى اسلام شایسته هیچ ستایش و پاداشى نیستند؟ و اعمال نیک آنان هیچ ارزش اخلاقى نداشته از جانب پروردگار جبران نخواهد شد؟

در پاسخ به این پرسش، گفته مى‏شود:

کارهایى که ویژگى مذکور را ندارد، ولى با قالب‏هایى که شارع تعیین کرده نیز مخالف نیست و انگیزه منفى هم ندارد- یعنى با انگیزه دشمنى با دین حق و دوستداران آن نیست و فاعل در انجام آن انگیزه‏اى برتر از تأمین نیازهاى مادى و حیوانى دارد- یعنى عمل او از احساسات و عواطف انسانى سرچشمه مى‏گیرد- مانند این‏که از خود، گذشت و سخاوتمندى نشان مى‏دهد- این قبیل اعمال اگرچه شرایط و نصاب لازم را براى تعالى و تکامل نفس انسانى ندارد، لکن زمینه آن را فراهم مى‏کند؛ یعنى روح و جان آدمى را مهیاى سفر معنوى مى‏گرداند. حتى بر اساس برخى روایات، موجب تخفیف یا رفع مجازات اخروى فرد مى‏گردد و اگرچه به‏دلیل فقدان نصاب لازم باعث ورود به بهشت و تأمین سعادت ابدى براى فرد نمى‏شود، ولى به‏طور مطلق فاقد ارزش نیز نمى‏باشد.[24]

2. عنصر فعلى و عینى‏

عمل اخلاقى علاوه بر شرایطى که به لحاظ صدور آن از فاعل باید دارا باشد، لازم است فى نفسه و ذاتاً نیز عملى پسندیده و نیکو شمرده شود. به تعبیر رایج در حوزه علوم اسلامى از آن به «حُسن فِعلى» یاد مى‏شود، در مقابل «حُسن فاعلى» که در این نوشتار از آن تحت عنوان «عنصر فاعلى» سخن مى‏رود.

سخن از این‏که آیا عمل فى نفسه داراى نیکى و شایستگى است یا خیر، پیش از این به اجمال بیان شد و تحقیق بیشتر در این باب را باید در منابع مربوط جست‏وجو کرد.[25] اما توجه به این نکته ضرورى است که ملاک، آثار آن عمل بر روى انسان است و بر اساس همین آثار است که موصوف به نیکى و ناپسندى مى‏گردد، و ثواب و عقاب را در پى مى‏آورد و مبناى محاسبه و ارزیابى انسان نزد خداوند قرار مى‏گیرد. در حالى که اگر عمل خارجى با قطع نظر از آثارش مورد ملاحظه قرار گیرد، چیزى جز یک حرکت فیزیکى، مانند سایر حرکات نیست، و خوبى و بدى نسبت به آن معنا ندارد.[26]

در تبیین عقلایى ضرورت «حسن فعلى» براى عمل اخلاقى مى‏توان گفت که انگیزه فعلى ارادى و آزادانه انسان از نفس او سرچشمه مى‏گیرد و از جهت کمى و کیفى، شکل، ویژگى‏هاى زمانى و مکانى و غیره تابع انگیزه فاعل مى‏باشد؛ یعنى در واقع انگیزه فاعل شکل‏دهنده و روح عمل او است. بنابراین هرکارى را به هر انگیزه‏اى نمى‏توان انجام داد و هر انگیزه‏اى با نوع خاصى از عمل سنخیّت و تناسب دارد. با خوابیدن نمى‏توان در آزمون علمى توفیق یافت. با نشستن در خانه، زیارت کعبه دست نمى‏دهد و با تجاوز به حرمت و اموال دیگران، نمى‏توان خشنودى پروردگار را جلب کرد.[27]

بدین ترتیب در فلسفه اخلاق اسلامى، هم وضعیت نفسانى و انگیزه فاعل مورد توجه قرار مى‏گیرد و هم ماهیّت عینى و آثار واقعى عمل؛ برخلاف مکاتب طرفدار «اصالت فاعل» که فقط بر جنبه‏هاى نفسانى فاعل در انجام عمل اخلاقى اصرار مى‏ورزند، و برخلاف مکاتب «اصالت عین» که تنها طبیعت عمل خارجى و آثار عینى و مادى آن را مبناى خوبى و بدى اخلاقى مى‏دانند. به‏علاوه شرایطى که در اخلاق اسلامى براى انگیزه فاعل که عنصر معنوى عمل است و همچنین براى عنصر مادى و کالبد عمل اخلاقى، ضرورى پنداشته مى‏شود، با آنچه در دیگر مکاتب اخلاقى بیان مى‏گردد، تفاوت اساسى دارد.[28]

 

 



[1] ( 1). باید توجه داشت که شرایط و پیش‏فرض‏هاى کلامى اخلاق اسلامى از قبیل باور به مبدأ و معاد و رسالت انبیا که مبنا و پیش‏شرط تحقق برخى عناصر دیگر مى‏باشند، در این‏جا مورد بحث قرار نمى‏گیرد؛ بلکه به عنوان مبادى و پیش‏فرض‏هاى کلامى علم اخلاق، مسلّم پنداشته مى‏شوند، با این تصور که در مباحث کلامى و در درس معارف اسلامى مورد تحقیق و قبول واقع شده‏اند

[2] ( 1). ر. ک: علامه طباطبایى( ره): المیزان، ج 1، ص 106- 107

[3] ( 2). همان، ج 16، ص 67

[4] ( 1). ر. ک: علامه طباطبایى( ره): المیزان، ج 1، ص 107

[5] ( 2). به جز کانت، که معتقد است عمل اخلاقى علاوه بر این‏که باید مصداق انجام وظیفه باشد،« نیت انجام وظیفه» نیزشرط لازم براى عمل اخلاقى است.( ر. ک: ایمانوئل کانت: بنیاد ما بعد الطبیعه اخلاق، ترجمه حمید عنایت و على قیصرى، ص 23- 24)

[6] ( 3). ر. ک: مطهرى، مرتضى: تعلیم و تربیت در اسلام، ص 195- 196

[7] ( 1). سوره حشر، آیه 8

[8] ( 2). سوره انسان، آیه 8 و 9

[9] ( 1). سوره رعد، آیه 22. همچنین ر. ک: سوره مائده، آیات 15- 16، سوره بقره، آیه 207، 225، 264، 272 و 284؛ سوره ممتحنه، آیه 1؛ سوره نساء، آیه 38 و سوره روم، آیه 38 و 39

[10] ( 2). مجلسى، محمدباقر: بحارالانوار، ج 70، ص 212، ح 38

[11] ( 3). کلینى: کافى، ج 2، ص 84

[12] ( 4). ر. ک: مصباح یزدى، محمدتقى: اخلاق در قرآن، ص 96

[13] ( 1) سوره نحل آیه 97

[14] ( 2) سوره بقره آیه 177

[15] ( 3) سوره بقره آیه 285

[16] ( 4). ر. ک: علامه طباطبایى( ره): المیزان، ج 18، ص 259

[17] ( 1). سوره نمل، آیه 14

[18] ( 2). سوره احزاب، آیه 35

[19] ( 3). مانند آیات 14 و 15 سوره حجرات

[20] ( 4). ر. ک: علامه طباطبایى( ره): المیزان، ج 16، ص 313- 314

[21] ( 5). سوره نساء، آیه 57 و 122 و ر. ک: سوره بقره، آیه 103، سوره نساء، آیه 124 و سوره کهف، آیه 30

[22] ( 6). سوره توبه، آیه 72

[23] ( 1). ر. ک: مصباح یزدى، محمدتقى: همان، ص 112 و 113

[24] ( 1). همان، ص 171- 172

[25] ( 2). از جمله ر. ک: سبحانى، جعفر: حسن و قبح عقلى، پایه‏هاى جاودان اخلاق

[26] ( 3). علامه طباطبایى( ره): المیزان، ج 16، ص 82

[27] ( 4). ر. ک: مصباح یزدى، محمدتقى: دروس فلسفه اخلاق، ص 167- 168

[28] دیلمى، احمد، اخلاق اسلامى (دیلمى، احمد)، 1جلد، دفتر نشر معارف - قم، چاپ: دوم، 1380. صص 36 الی 46

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۱/۱۱
نقی سنایی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی