61- مفهوم شناسی عرفان
عرفان در لغت یعنی شناخت، باز شناختن،معرفت، شناختن حق تعالی، معرفت حق، همچنین به معنای شناختن و دانستن بعد از نادانی، درایت، اطلاع آمده است.
اگر بشناختی خود را به تحقیق |
|
هم از عرفان حق پای تو توفیق (ناصر خسرو) |
عرفان از نظر لغت به معنای شناسایی است و شناسایی هر چیز را عرفان آن نامند.
عرفان به مفهوم عام، وقوف به دقایق و رموز چیزی است مقابل علم سطحی، اما به مفهوم خاص، یافتن حقایق اشیاء به طریق کشف و شهود است.
دکتر یثربی به نقل از قیصری در تعریف عرفان آورده است:
« عرفان عبارت است از علم به حضرت حق سبحان از حیث اسماء و صفات و مظاهرش، و علم به احوال معاد و به حقایق عالم و چگونگی بازگشت آن حقایق به حقیقت واحدی که همان ذات احدی حق تعالی است و معرفت طریق سلوک و مجاهده برای رها ساختن نفس از تنگناهای قید و بند جزئیت و پیوستن به مبدأ خویش و اتّصاف به نعت اطلاق و کلیّت»
شفــــای درد دلهــــا گشت عرفــــان ز عرفــان روشن آمد جـــاودان جــــان (ناصر خسرو)
با توجه به تعاریف فوق:
موضوع عرفان: وجود حقّ و اسماء و صفات آن است، زیرا در جهان بینی عارفان، هستی حقیقی منحصر به حضرت حقّ و اسماء و صفات اوست[6]. به عبارت دیگر موضوع علم عرفان، ذات و اسماء و صفات الهی است.
مسائل عرفان: مربوط به تجلیّات حضرت حقّ، و پیدایش مظاهر اسماء و صفات او و چگونگی بازگشت این جلوهها و مظاهر به اصل و مبدأ آنها است. بنابراین مسائل عرفان به اموری اطلاق میشود که چگونگی ارتباط انسان و جهان هستی را با خدا و کیفیت رجوع و وصول به لقاء الله را تبیین میکند.
روش عرفان: روش عرفان. شهودی و کشفی است.
هدف عرفان: سخن گفتن و نوشتن و تشکیل حلقه و محفل، واداشتن دیگران به سیر و سلوک و ریاضت و مجاهدت میباشد.
اهل عرفان هرگاه با عنوان فرهنگی یاد شوند «عرفاء» و هر گاه با عنوان اجتماعی و فرقهایشان یاد شوند غالباً «متصوفه» یاد میشوند.
مباحث عرفان: علم عرفان به عنوان یک نظام فکری و فرهنگی به دو بخش تقسیم میشود:
عرفان نظری، عرفان عملی.