66- چهارمین حال از احوالات عارفان راستین: خوف
أَلَا إِنَّ أَوْلِیاءَ اللهِ لا خَوْفٌ عَلَیْهِم وَ لا هُم یَحْزَنُونَ.
آگاه باشید دوستان و اولیای خدا، نه ترسی دارند و نه غمگین میشوند.
چهارمین حال از حالات تصوّف، خوف است و آن بیمی است که بنده همواره از خدای در دل دارد. خوف، شلّاق الهی است برای به راه آوردن کسانی که از درگاه او رمیدهاند و علامت خوف، حزن دائم است.
مرحله خوف یکی از مراحل سیر سالکان کوی حق و وظایف آنهاست و آن گاهی در مقابل حزن، گاهی در برابر رجاء و گاهی در مقابل امن مطرح میشود با این توضیح:
خوف در مقابل حزن: خوف نسبت به آینده وحزن نسبت به گذشته است.
خوف در مقابل رجاء: انسان از یک طرف خائف، و از طرف دیگر امیدوار است یعنی خوف به گونهای نباشد که زمینه یأس را فراهم کند. گفتهاند خوف سالک الی الله نباید خوف صرف باشد، بلکه باید امیدوار هم باشد.
خوف در مقابل امن: خوف در مقابل امن بسیار خوب است ولی امن در مقابل خوف بسیار بد است. کسی که خائف است در صدد جبران و تدارک گذشته است اما کسی که اهل نظر و فکر نیست و قلبش قسّی و لاهی و سرگرم است خود را درمان میپندارد.
بنابراین خوف یعنی دل نگرانی و ترس سالک از افتادن در ورطه زشتی و گناه. خوف از ایمان به غیب متولّد میشود و بر دو گونه است:
الف) خوف عقوبت: این خوف از عذاب آخرت است و از آنِ عوام مؤمنان است که اگر چه اهل ایمان هستند. اما اهل محبت نیستند و خوف آنها از عقوبت به خاطر علاقه به خودشان است نه به خاطر محبت خدا.
ب) خوف مکر: این خوف از آنِ محبّان صفات جمال (مانند رأفت، رحمت و لطف الهی) است که از صفات جلال (مانند عقوبت، قهر و خشم خدا) دوری میکنند و اگر لطف آشکار الهی شامل آنها شده باشد از قهر پنهان او در خوف هستند و همواره از فرجام امور میترسند که مبادا گرفتار صفات جلالی گردند.