پایگاه علمی دکتر نقی سنایی (عضو هیأت علمی دانشگاه)

اخلاقی: مبانی و مفاهیم اخلاق اسلامی، اخلاق کاربردی، اخلاق خانواده، اخلاق حرفه ای، فلسفه اخلاق، عرفان اسلامی

پایگاه علمی دکتر نقی سنایی (عضو هیأت علمی دانشگاه)

اخلاقی: مبانی و مفاهیم اخلاق اسلامی، اخلاق کاربردی، اخلاق خانواده، اخلاق حرفه ای، فلسفه اخلاق، عرفان اسلامی

پایگاه  علمی دکتر نقی سنایی (عضو هیأت علمی دانشگاه)

1- استفاده از مطالب سایت با ذکر آدرس سایت (drsanaei.blog.ir) و به نام دکتر نقی سنائی، نه تنها منعی ندارد، بلکه موجب افتخار و مباهات خواهد بود.
2- با التفات به تخصّصی بودن مطالب، در صورت امکان از نظرات ارزنده تان، حقیر را بهره مند فرمایید.
3- اینجانب دارای وبلاگ به آدرس http://drsanaei.blogfa.com/ می باشم که در صورت تمایل از مطالب متنوع آن بهره وری فرمایید.
4_ لطفا در کانال آیات و احادیث اخلاقی با آدرس drnaghisanaei@ در پیام رسان ایتا عضو شوید و دوستان و گروه ها را تشویق و توصیه فرمایید تا عضو شوند و از آیات و احادیث اخلاقی همراه با منابع و مأخذ بهره ببرند و بدین وسیله در تبلیغ دستورات اخلاقی دین مبین اسلام سهیم شوید.تشکر و ارادت

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین نظرات
نویسندگان

53- لغزشگاه‏ هاى اخلاقى مدیران‏

شنبه, ۲۸ آذر ۱۳۹۴، ۰۸:۴۳ ب.ظ

 حضرت امام خمینى قدس سره در باره مرحوم مدرّس مى‏ گوید:

شما ملاحظه کرده ‏اید، تاریخ مرحوم مدرس را دیده ‏اید که یک سید خشکیده لاغرِ- عرض مى ‏کنم- لباس کرباسى (که یکى از فحش‏ هایى که آن شاعر به او داده بود، همین بود که تنبان کرباسى پوشیده) یک همچو آدمى، در مقابل آن قلدرى که هر کس آن وقت را ادراک کرده، مى‏داند که زمان رضا شاه، غیر زمان محمدرضا شاه بود، آن وقت یک قلدرى بود که شاید تاریخ ما کم مطلع بود، در مقابل او همچو ایستاد. در مجلس ... یک وقت گفته بود سید، چه از جان من مى‏خواهى؟ گفته بود که مى‏خواهم که تو نباشى. مى‏خواهم تو نباشى. این آدم ... مى‏آمد در مدرسه سپهسالار درس مى‏گفت. من یک روز رفتم درس ایشان، مثل اینکه هیچ کارى ندارد، فقط طلبه‏اى است، دارد درس مى‏دهد. این طور قدرت روحى داشت ... آن وقت هم که مى‏رفت مجلس، یک نفرى بود که همه از او حساب مى‏بردند ... کانّه مجلس منتظر بود که مدرس بیاید. با اینکه با او بد بودند؛ ولى مجلس کانّه احساس نقص مى‏کرد وقتى مدرس نبود. وقتى مدرس مى‏آمد، مثل اینکه یک چیز تازه‏اى واقع شده. این براى چه بود؟ براى اینکه یک آدمى بود که نه به مقام اعتنا مى‏کرد و نه به دارایى و امثال ذلک. هیچ اعتنا نمى‏کرد، نه مقامى او را جذبش مى‏کرد .... این چه بود؟ براى اینکه وارسته بود، وابسته به هواهاى نفس نبود ...

از هیچ کس هم نمى‏ترسید ... براى این بود که از هواهاى نفسانى آزاد بود، وارسته بود، وابسته نبود.[1]

1. ریاست طلبى‏

یکى از بدترین و زیانبارترین آفات حکومت و سیاست، «ریاست‏طلبى» است. اصولًا، ریاست و فرمانروایى، استعداد و زمینه بسیارى براى جذب افراد و به انحراف کشاندن آنان دارد. مدیران و حاکمان اسلامى، باید همواره مواظب باشند که این آفت در جان آنان نفوذ نکند؛ چرا که موجب هلاکت و نابودى دین و دنیاى آنان خواهد شد. پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله مى‏فرماید:

کسى که دوست دارد مردم را در مقابل خود ایستاده ببیند، جایگاه او آتش جهنم است.[2]

امام على علیه السلام مى‏فرماید: من چیزى زیانبارتر براى حال قلب از صداى کفش در پشت سر انسان ندیدم.[3]

2. تکبر

یکى دیگر از صفات ناپسند اخلاقى که احتمال نفوذ آن در مسئولان و حاکمان بسیار است، «تکبر و غرور» است. به تعبیر زیباى على علیه السلام «آفت ریاست، فخر است»[4] آن حضرت در کلام دیگرى، فخر و تکبر را از بدترین حالات و صفات حاکمان و والیان دانسته، مى‏فرماید:

در دیده مردم پارسا، زشت‏ترین خوى والیان این است که خواهند مردم آنان را دوستدار بزرگمنشى شمارند ... و خوش ندارم که در خاطر شما بگذرد که من دوستدار ستودنم، و خواهان ستایش شنیدن ....[5]

انسان‏ هاى شریف و با ظرفیت، هرگز فریفته پست و مقام دنیوى نشده و به سبب آن مبتلا به آفت تکبر و خودخواهى نخواهند شد. به تعبیر امام على علیه السلام:[6] افراد با شرف اگر به منزلتى هرچند بزرگ برسند از شادى تکبر نمى ‏ورزند؛ مانند کوهى که بر اثر بادها نمى ‏جنبد، و افراد پست با کمترین مقام از شدت شادى به غرور مبتلا مى‏شوند؛ مانند گیاهى که گذر نسیمى او را به حرکت در مى‏ آورد.

به هر روى، راه مبارزه با این آفت خطرناک این است که:

اولًا، عظمت و کبریایى خداوند را در نظر داشته باشیم و بدانیم که در محضر خداى بزرگ، جایى براى بزرگى کردن بنده‏اى ناچیز و بى‏ مقدار که حتى‏ اختیار تنفس خود را نیز ندارد، نیست؛ على علیه السلام، در نامه خود به مالک اشتر چنین مى ‏فرماید:

و اگر قدرتى که از آن برخوردارى، نخوتى در تو پدید آرد و خود را بزرگ بشمارى، بزرگى حکومت پروردگار را که برتر از توست بنگر، که چیست، و قدرتى را که بر تو دارد و تو را بر خود آن قدرت نیست، که چنین نگریستن، سرکشى تو را مى‏ خواباند و تیزى تو را فرو مى‏ نشاند و خِرد رفته‏ ات را به جاى باز مى‏ گرداند.[7]

ثانیاً، توجه داشته باشیم که حکومت و ریاست، عروسى است که «با هیچ کس شبى به محبت به سر نبرد» و همانطور که مى ‏آید، یک روز نیز مى‏ رود.[8] همچنین، به عاقبت کار متکبران بیندیشیم که چگونه در همین دنیا، خوار و ذلیل مى ‏شوند. امام على علیه السلام، در این‏ باره به مالک اشتر چنین توصیه مى‏ کند:

بپرهیز که در بزرگى فروختن، خدا را همنبرد خوانى و در کبریا و عظمت، خود را همانند او دانى که خدا هر سرکشى را خوار مى‏سازد و هر خودبینى را بى ‏مقدار.[9]

ثالثاً، توجه داشته باشیم با رسیدن به یک مقام دنیوى و گرفتن حکم ریاست و حکومت بر یک بخش یا شهر یا استان و کشور چیزى بر ارزش‏ هاى فردى انسان افزوده نمى‏ شود، بلکه فقط بار مسئولیت انسان سنگین‏تر مى ‏گردد. کسى که به سبب رسیدن به یک مقام دنیوى، با دیگران برخوردى متکبرانه داشته باشد، حماقت و نادانى خود را آشکار کرده است.[10]

رابعاً، باید به کمبودها و ناتوانى‏ هاى خود، بیشتر توجه کرد. اگر انسان درکى واقع‏ بینانه از خود داشته باشد، هرگز دچار کبر و غرور نخواهد شد. به تعبیر زیباى امیر مؤمنان علیه السلام:

پسر آدم را با ناز چه کار که آغازش نطفه بوده است و پایانش مردار. نه روزى خود دادن تواند و نه تواند مرگش را باز راند![11]

3. خودرأیى و استبداد در تصمیم‏گیرى‏

یکى دیگر از لغزشگاه‏ هاى مدیران و حاکمان، «استبداد در تصمیم‏ گیرى» است. استبداد در رأى و پرهیز از مشورت با دیگران از سوى اولیاى ‏دین، به شدت نکوهیده و عامل تباهى انسان معرفى ‏شده است.[12] براى در امان‏ ماندن از این لغزشگاه، توصیه‏ هاى فراوانى به مشورت و رایزنى با دیگران شده است. امام على علیه السلام مشورت با دیگران را به منزله مشارکت در عقول و اندیشه‏ هاى آنان مى داند.[13]

مشورت ادراک و هوشیارى دهد


عقل ها مر عقل را یارى دهد[14]




 آن‏ حضرت علیه السلام در نامه به مالک اشتر به او توصیه مى‏ کند که در امور کشور خود: «با دانشمندان فراوان گفتگو کن و با حکیمان فراوان سخن در میان نه.»[15]

مشورت و رایزنى با دیگران از چنان اهمیتى برخوردار است که خداوند، پیامبر اکرم ص را که عقل کل و معصومِ از هر گونه خطا و لغرشى است، امر به مشورت و نظرخواهى از مردم کرده، مى ‏فرماید:

به (برکت) رحمت الهى، در برابر آنان [مردم‏] نرم شدى؛ و اگر خشن و سنگدل بودى، از اطراف تو پراکنده مى‏ شدند. پس آنان را ببخش و براى آنان آمرزش بطلب؛ و در کارها با آنان مشورت کن؛ اما هنگامى که تصمیم گرفتى، (قاطع باش و) بر خدا توکل کن؛ زیرا خداوند متوکلان را دوست دارد.[16]

این آیه، حاوى نکات بسیار ارزشمندى است که به برخى از آنها که مربوط به موضوع بحث ماست اشاره مى‏ کنیم:[17]

این نکته روان‏ شناسانه را مى‏ توان به خوبى از این آیه استفاده کرد که افرادى که با دیگران به مشورت مى ‏پردازند، نرم خو و قابل‏ انعطاف هستند و کسانى که از مشورت با دیگران سرباز زده و خود را از رأى و نظر دیگران بى ‏نیاز مى ‏بینند، تندخو و سنگدل هستند.

نکته دیگر اینکه طرف مشورت ما لزوماً نباید برتر از خود ما باشد؛ بلکه در مواردى لازم است انسان با افراد پایین‏ تر از خود نیز به مشورت و رایزنى بپردازد. در این آیه، خداوند به پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله دستور مى‏ دهد که با کسانى مشورت کند که باید آنان را مورد عفو و گذشت قرار دهد و براى بخشش‏ آنان طلب مغفرت نماید: «فَاعْفُ عَنهم و استَغْفِرْ لهم و شاوِرْهم فى الامر

بالاخره، از این آیه به خوبى اهمیت و جایگاه ویژه مشورت استفاده مى‏ شود؛ زیرا زمانى که پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله، با آن عظمت و عصمت و عقلانیت، مأمور به مشورت و نظرخواهى از مردمى باشد که همه هستى و دانش و آگاهى خود را از وجود پربرکت او دارند، پیروان او و افراد عادى به طریق اولى باید به این موضوع اهمیت دهند.

البته، هدف و فلسفه مشورت صرفاً استفاده از دانش و راهنمایى دیگران نیست؛ بلکه منافع و سودمندى ‏هاى دیگرى نیز در پى دارد که گاه تنها براى تأمین آن اهداف لازم است که مدیران و حاکمان جامعه با مردم به مشورت بپردازند. مشورت با مردم موجب شخصیت دادن به آنان، تقویت روحیه همکارى و همیارى اجتماعى، ایجاد انگیزه فعالیت و مشارکت عمومى و تقسیم قدرت و مسئولیت با مردم مى ‏شود.[18]

آیین زندگى (اخلاق کاربردى)، صص 219 الی 223



[1] ( 2). سید روح‏الله خمینى( امام)، صحیفه امام، ج 16، ص 453- 451

[2] ( 3). من احَبَّ ان یَتَمَثَّلَ له الرجالُ قِیاماً فَلْیُتَبَوأْ مَقعَدُه مِن النّارِ.( محمدباقر مجلسى، بحار الانوار، ج 74، باب 4، ص 90، حدیث 3)

[3] ( 1). ما ارى شیئاً اضَرُّ بقلوبِ الرجالِ مِنْ خَفْقِ النِعالِ وَراءَ ظُهُورِهم.( محمد محمدى‏رى‏شهرى، میزان الحکمه، ج 5، ص 206)

[4] ( 2). آفةُ الرئاسةِ الفَخُر.( عبدالواحد الآمدى، غرر الحکم و درر الکلم، ج 1، فصل 16، ص 273، حدیث 33)

[5] ( 3). نهج البلاغه، ترجمه سیدجعفر شهیدى، خطبه 216، ص 250- 249

[6] ( 4). عبدالواحد الآمدى، غرر الحکم و درر الکلم، ج 1، فصل 32، ص 365، حدیث 36

[7] ( 1). نهج البلاغه، ترجمه سیدجعفر شهیدى، نامه 53، ص 326

[8] ( 2). الدولةَ کما تُقْبِلُ تُدبِر.( عبدالواحد الآمدى، غرر الحکم و درر الکلم، ج 1، فصل 1، ص 59، حدیث 1272)

[9] ( 3). ایّاک و مساواتِ اللَّهِ فى عظمتِهِ و التَشَبُّهِ به فی جبروتِهِ، فانَّ اللَّهَ یذِلُّ کلَّ جَبّارٍ و یَهِینُ کلَّ مُختالٍ.( نهج البلاغه، ترجمه سیدجعفر شهیدى، نامه 53، ص 326 و 327)

[10] ( 4). مَن اختالَ فى ولایتِهِ ابانَ عَن حِماقَتِهِ.( عبدالواحد الآمدى، غرر الحکم و درر الکلم، ج 2، فصل 77، ص 209، حدیث 1064)

[11] ( 5). ما لِابنِ آدمَ و الفَخرُ اوَّلُهُ نطفة و آخِرُهُ جِیفة و لایَرزق نفسَهُ و لایَدفَع حَتْفَه.( نهج البلاغه، ترجمه سیدجعفر شهیدى، حکمت 454، ص 441)

[12] ( 6). بنگرید به: محمدباقر مجلسى، بحار الانوار، ج 1، ص 160، حدیث 50

[13] ( 1). نهج البلاغه، حکمت 161، ص 391

[14] ( 2). جلال‏الدین محمدبلخى، مثنوى معنوى، دفتر اول، بیت 1043.

[15] ( 3). نهج البلاغه، ترجمه سیدجعفر شهیدى، نامه 53، ص 329

[16] ( 4). فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظّاً غَلیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فى اْلأَمْرِ فَإذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ إنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلینَ.( آل‏عمران( 3): 159)

[17] ( 5). براى توضیح بیشتر، بنگرید به: محمد اسفندیارى، بعد اجتماعى اسلام، ص 127- 115

[18] ( 1). بنگرید به: همان، ص 127

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۹/۲۸
نقی سنایی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی