47- موانع زهد ورزى
دو مانع اساسى در مقابل زهدورزى و پارسایى انسان وجود دارد: محبت او به دنیا و خمود و بى بهره گى افراطى از آن. سایر مفاهیم از قبیل حرص و طمع در واقع از آثار محبت دنیا هستند و به عنوان نتایج دنیا طلبى مورد بحث قرار مى گیرند.
1. محبت دنیا: هنگام توضیح مفهوم زهد و ارزش آن، تا حدّى مفهوم دنیا و ماهیت آن آشکار گردید و آیات و روایاتى در نکوهش آن بیان شد. اینک به اختصار به آثار دنیاخواهى که مانع زهدورزى است، پرداخته مى شود.
بدون شک در نظام اخلاقى اسلام دنیا همواره ناپسند و نکوهیده نیست، بلکه چهره ارزشمند و ستوده نیز دارد. دنیا شامل همه اشیایى مى شود که موجب بهره مندى انسان، رفع نیازها و تأمین اهداف او مى گردد. این لذتها و بهره مندى ها همواره بد نیستند، بلکه مى توانند کارکرد خوب نیز داشته باشند. «دنیاى ناپسند» عبارت است از بهره مندى هاى زودگذرى که نه خود عمل صالح و اخروى اند و نه ابزار و وسیله اى براى اعمال خوب و اخروى هستند. در نتیجه دنیاى نکوهیده چیزى جز خوشگذرانى و لذت جویى از راه حرام و برخوردارىِ بیشتر از مقدار لازم و ضرورى از چیزهاى حلال نیست.[1] این همان دنیایى است که خداوند در نکوهش آن مى فرماید:
دوستى خواستنى ها [ى گوناگون] از: زنان و پسران و اموالِ فراوان از زر و سیم و اسبهاى نشاندار و دامها و کشتزار [ها] براى مردم آراسته شده، [لیکن] این جمله، مایه تمتّع زندگى دنیا است.[2]
در برخى آیات، با دنیاى ناپسند تحت عنوان هواى نفس، ترغیب به مخالفت شده است.[3] قرآن در تبیین حقیقت آن مى فرماید:
بدانید که زندگى دنیا، در حقیقت، بازى و سرگرمى و آرایش و فخرفروشى شما به یکدیگر و فزونجویى در اموال و فرزندان است.[4]
و سرانجام به آنان که زندگى دنیوى خویش را با دنیا سودا کردهاند، در قیامت گفته مىشود:
[بروید] در آن گم شوید و با من سخن مگویید.[5] همین کسانند که زندگى دنیا را به [بهاى] جهاندیگر خریدند. پس نه عذاب آنان سبک گردد، و نه ایشان یارى شوند.[6]
اخلاق اسلامى (دیلمى، احمد)، ص: 121
روایات فراوانى در نکوهش این دنیا و بیان آثار ناخوشایند آن در دنیا و آخرت بیان شده و مقدار آنها چنان فراوان است که در برخى این توهّم ایجاد شده است که گویا مظاهر دنیایى همواره در اخلاق اسلامى نکوهیدهاند. در حالى که چنین نیست. ما از این روایات به آنچه در بحث زهد گفته شد، بسنده مىکنیم.
اما دنیاى پسندیده، عبارت است از برخوردارى و لذتبردن به مقدارى که ضرورى و لازمه بقا، عبودیت خداوند، انجام اعمال صالح و در واقع مقدمه تحصیل آخرت است. این نوع دنیا در اخلاق اسلامى مورد ستایش قرار گرفته است و انسانها بهبرخوردارى و تحصیل آن ترغیب و تشویق شدهاند. در روایات فراوانى خیر دنیا و آخرت به عنوان نتیجه بسیارى از اعمال نیک بیان شده است.[7] در بسیارى از دعاها همواره مطلوب اولیاى خداوند بوده است.
از جمله خداوند در قرآن کریم مىفرماید: از درخواستهاى اصلى مؤمنان این است که مىگویند: «پروردگارا! در این دنیا به ما نیکى و در آخرت [نیز] نیکى عطا کن.»[8]
تردیدى نیست که مراد از خیر دنیا همان دنیاى پسندیده است و مصداقهاى فراوانى دارد که در برخى روایات به آنها اشاره شده است. امام على علیه السلام در ستایش دنیاى پسندیده مىفرماید:
دنیا مرکب مؤمن است که با آن به سوى پروردگارش سفر مىکند، پس مرکبهایتان را آماده [اصلاح] سازید، تا شما را به پروردگارتان رسانند.[9]
در روایات متعددى آمده است که «کسى که براى اصلاح معیشت و دنیاى خانوادهاش از راه حلال تلاش کند، به مثابه مجاهد در راه خدا است».[10]
آثار محبت دنیا: از مهمترین آثار محبت دنیا که به عنوان مانعى در مقابل زهدورزى انسان قرار دارند، حرص و طمع است که بهاختصار از آن دو یاد مىکنیم.
الف) حرصورزى به دنیا: در فرهنگ عرب «حرص» بهمفهوم خواست و اراده شدید در طلب شى مطلوب و محبوب است.[11] حرصورزیدن در تحصیل نیکىها امرى پسندیده
اخلاق اسلامى (دیلمى، احمد)، ص: 122
است؛ چنانکه پیامبراکرم صلى الله علیه و آله یکى از ویژگىهاى توبهکاران واقعى را حرصورزیدن بر خیرات دانستهاند.[12] در روایات متعدد حریصبودن در علمآموزى[13] و فقاهت،[14] انجام اعمال نیک و پسندیده،[15] جهاد در راه خداوند،[16] تحصیل مقامات و درجات اخروى[17] و امثال اینها، مورد ستایش و تشویق قرار گرفته است.
حرصورزیدن به دنیا یکى از صفات ناپسند و از موانع زهدورزى است. بر همین اساس در آیات و روایات بهشدت مورد نکوهش قرار گرفته و آثار زیانبارى در ابعاد مختلف براى آن بیان شده است. مهمترین ویژگى انسان حریص سیرىناپذیرى او است. زشتترین چهره حرصورزى از منظر روایات معصومان علیهم السلام آزمندى عالمان و حکیمان و حریصبودن نسبت به انجام محرمات است. مهمترین عوامل آزمندى نیز فراموشکردن مرگ و محبت دنیا است. ذلت و خوارى و ترک جوانمردى و حیا، فرورفتن در گناهان و تباه کردن سرانجام و عاقبت، بارزترین آثار آزمندى نسبت به دنیا است. از توکل و قناعت پیشگى و ذکر و یاد مرگ مىتوان به عنوان شاخصترین ابزارهاى درمان حرصورزى به دنیا، یاد کرد.
ب) طمعورزى: طمع در لغت عرب به مفهوم اشتیاق از روى شهوت و خواهش نفس نسبت به شیئى است.[18] در فرهنگ عالمان اخلاق، طمع عبارت است از توقع و چشمداشت به اموال مردم.[19] امام صادق علیه السلام مىفرماید: «چه زشت است براى مؤمن که میل و رغبتى در او باشد که او را خوار نماید.»[20] امام سجاد علیه السلام در ترغیب و تشویق به قطع طمع انسان از آنچه در دست
اخلاق اسلامى (دیلمى، احمد)، ص: 123
دیگران است فرموده است: «من همه خیر را گرد آمده در قطع طمع از آنچه دیگران دارند، مىبینم.»[21] از اینرو طمع، منشأ بسیارى از رذایل اخلاقى از قبیل خوارى، پستى، حسادت، کینهتوزى، بدگویى و امثال آن مىشود.
یکى دیگر از آثار محبت دنیا حالت افسوس و حسرت است که در نتیجه عدم دستیابى به دنیا در آدمى پدید مىآید.
2. خمود: خمود عبارت است از سستى و تفریط در کسب معاش ضرورى زندگى و سستى و بىرغبتى در بهرهمندى از لذتهاى جنسى و سایر لذتها.[22] همچنان که محبت و دلبستگى به دنیا مانعى در راه زهدورزى محسوب مىگردد، بىاعتنایى افراطى و سستى ورزیدن در تأمین مقدار لازم از ضروریات زندگى و استفاده از مواهب دنیوى مانعى است در راه جهتگیرى صحیح نسبت به دنیا. آیات و روایاتى که در باره ستایش دنیاى پسندیده بیان شده است، همگى دلیلى بر نکوهش خمود و سستى در کسب نیازهاى ضرورى زندگى است.
و. جهتگیرى نفسانى نسبت به دیگران
به نظر مىرسد که جهتگیرى مطلوب نفسانى انسان را نسبت به دیگران مىتوان بر محور دوستى و دشمنى براى خدا سامان داد. «حبّ فى اللّه» و «بغض فى اللّه» مفاهیمى هستند که در متون اخلاقى اسلام بهشدت مورد تأکید قرار گرفتهاند و در واقع جهتگیرى دراز مدت و راهبردى ما را نسبت به دیگران رقم مىزنند. بههمین دلیل مطالب این قسمت تحت همین دو عنوان بیان مىگردد و سایر مفاهیمى که بیانگر نوعى جهت گیرى نفسانى در رابطه با دیگران است، به عنوان توابع این دو مورد توجه قرار مىگیرند.
اخلاق اسلامى احمد دیلمى، ص: 120 الی 123
[1] ( 1). ر. ک: نراقى، محمدمهدى: جامعالسّعادات، ج 2، ص 17- 35
[2] ( 2). سوره آلعمران، آیه 14. همچنین ر. ک: منافقون، 9، انفال، 28 و کهف، 47
[3] ( 3). ر. ک: سوره نازعات، آیه 40
[4] ( 4). سوره حدید، آیه 20
[5] ( 5). سوره مؤمنون، آیه 108
[6] ( 6). سوره بقره، آیه 86
[7] ( 1). از جمله ر. ک: کلینى: کافى، ج 2، ص 499، ح 1 و ص 71، ح 2 و ج 5، ص 327، ح 2؛ صدوق: خصال، ص 42، ح 34
[8] ( 2). سوره بقره، آیه 201
[9] ( 3). ابن ابىالحدید: شرح نهجالبلاغه، ج 20، ص 317، ح 640
[10] ( 4). ر. ک: کلینى: کافى، ج 5، ص 93، ح 3 و ص 88، ح 2؛ حرّانى: تحفالعقول، ص 445
[11] ( 5). ر. ک: ابنمنظور: لسان العرب، ج 7، ص 11؛ راغب اصفهانى: مفردات الفاظ القرآن، ص 227- 228
[12] ( 1). ر. ک: حرّانى: تحف العقول، ص 22
[13] ( 2). ر. ک: نهجالبلاغه: خطبه 193؛ حرّانى: تحف العقول، ص 160
[14] ( 3). کلینى: کافى، ج 2، ص 231، ح 4
[15] ( 4). شیخ صدوق: خصال، ص 515، ح 1
[16] ( 5). کلینى: کافى، ح 2، ص 231، ح 4
[17] ( 6). حرّانى: تحف العقول، ص 286
[18] ( 7). راغب اصفهانى: مفردات الفاظ القرآن، ص 316
[19] ( 8). ر. ک: نراقى، محمدمهدى: جامع السّعادات، ج 2، ص 106
[20] ( 9). کلینى: کافى، ج 2، ص 320، ح 1
[21] ( 1). همان، ج 2، ص 320، ح 3
[22] ( 2). ر. ک: نراقى، محمدمهدى: جامع السّعادات، ج 2، ص 13- 15