34- نقش اخلاق در شکل گیرى جامعه مطلوب2
ب) فقرزدایى و گسترش رفاه عادلانه
یکى از اهداف انسان ها از تشکیل اجتماعات و مشارکت در زندگى گروهى دستیابى به برخوردارى هاى بیشتر بوده است. از سویى دیگر، از ملاک هاى برترى اجتماع انسانى، در اختیار گذاردن امکان بهره مندى بیشتر از رفاه و آسایش و امکانات مادى براى اعضاى خود است. بنابراین هرچه این تنعم کاستى یابد و سهم شهروندان از رفاه و آسایش کمتر شودو فقر بیشتر دامن بگسترد، «اجتماع انسانى» رفته رفته فلسفه وجودى خود را از دست مى دهد و تصویر جامعه مطلوب در ناامیدى محوتر مى گردد.
اصل رفاه و برخوردارى معقول همراه با گشایش و فزونى، مادام که در سیر حیات طیبه باشد، در اسلام بهعنوان ارزش به رسمیت شناخته شده؛ تا جایى که قرآن کریم بر کسانی که بهره مندى از این گونه مواهب را تحریم مى کنند، سخت خرده مى گیرد.[1] امام سجاد (ع) مى فرماید:
توسعه دادن زندگى و امکانات آن از اخلاق مؤمنان است.[2]
در روایتى دیگر از ایشان مى خوانیم:
بیشترین خشنودى خدا از آنِ کسى است که خانواده خود را بیشتر در رفاه و آسایش قرار مى دهد.[3]
در عرصه کشورى نیز تلاش براى پیشرفت و ارتقاى اقتصادی یکى از وظایف اجتناب ناپذیر حکومت اسلامى است؛ چراکه امروزه در شرایط بینالمللى، قدرت اقتصادی یکى از مهمترین عوامل تأمین کننده اقتدار سیاسى بهشمار مىرود. از اینرو، بى گمان لازمه عمل به قاعده «نفى سبیل»[4] حرکت به سوی کسب قدرت اقتصادى است.
اینک به آسیب شناسى اخلاقى جوامع مى پردازیم و ریشه هاى اخلاقى محرومیت جوامع از رفاه عادلانه را بر مى رسیم. اصولًا توسعه نیافتگى عادلانه رفاه مادى در سه صورت پدید مى آید:
1. تولید نشدن ثروت در جامعه
2. تثبیت نشدن دارایى هاى تولیدشده که به همینرو ناپایدار است و از بین مى رود؛
3. توزیع نشدن عادلانه دارایى ها و فرصت ها.
برخى از ریشه هاى اخلاقى- تربیتى صورت اول، یعنى تولید نشدن ثروت در جامعه بدین شرح است:
1. نبودِ بینش اخلاقى صحیح: درک نادرست از برخى آموزه هاى اخلاقى در طول تاریخ یکى از عوامل رکود فعالیت هاى تولیدى و کم شدن نشاط اقتصادى است. گاه برخى با بدفهمی از آموزه «زهد» دست از کار و فعالیت مى شویند[5] و پارهاى نیز با کج فهمی از آموزه حرکت آفرین و امیدبخش «توکل»، در خانه معتکف مى شوند و بار ارتزاق خود و خانواده شان را بر دوش دیگران مى افکنند.
2. سستى و ناشکیبایى: برخى از ملت ها در برابر سختى ها و ناملایمات چندان پایدار نیستند. برخى ملل نیز به سخت کوشى و پایدارى در برابر دشوارى ها آراسته و به کار زیاد کردن خو گرفته اند. بى قرارى و ناشکیبایى طبعاً تن آسانى و تنبلی در پى خواهد داشت. امام کاظم (ع) فرمود:
سستى و تنبلى بهره آدمى را از دنیا و آخرت از کف او مى رباید.[6]
در روایتى دیگر آمده است:
آن کس که براى امرار معاش خانوادهاش به سختى و تعب مىافتد، مانند مجاهد راه خدا نزد حق تعالى ثواب مىبرد.[7]
3. بى تدبیرى: یکى از پایههاى زندگى تدبیر براى رفع نیازمندىهاى امروز و آینده استکه در زندگى فردى از آن به «عقل معاش» و در سطح کلان جامعه نیز از آن به «برنامهریزى» یاد مىشود. بىتردید در عرصه حیات فردیو جمعى، برخوردارى از حسن تدبیر فضیلتى اخلاقى بهشمار مىرود. هر جامعه که براى تربیت کارشناسان و نخبگان یا بهکارگیرى آنان تلاش نکند و درنتیجه با برنامهریزى دقیق براى رتق و فتق امور تمهیدى نیندیشد، هیچگاهنخواهد توانست ملت خود را از چنگ فقر برهاند و برایآنان اسباب رفاه را فراهم آورد. از امامعلى (ع) درمورد اهمیت تدبیر دو سخن پر مغز نقل شده است:
حسن تدبیر، مال اندک را رشد و برگ و بار مىبخشد.[8]
هرکه را سوءتدبیر باشد، شکستش شتاب مىگیرد.[9]
اما درخصوص صورت دوم یعنى از دست رفتن ثروت و دارایى تولیدشده، بهاختصار به دو آسیب اخلاقى مىپردازیم:
1. اسراف و تبذیر: مصرف بیش از حد و استفاده ناصحیح بزرگترین آفت براى دارایى فرد و جامعه است. خداوند بهصراحت مىفرماید:
همانا او مسرفان را دوست نمىدارد.[10]
امام صادق (ع) نیز در بیانى فرمود:
بىگمان اسراف برکت را مى کاهد.[11]
امام کاظم (ع) نیز چنین فرمود:
هرکس تبذیر کند و به اسراف روى آورد، نعمت و دارایى از او زایل مىشود.[12]
2. رواج گناه و فساد: یکى از قوانینیکه نظام رازقیت برپایه آن عمل مىکند، این است کهخداپروایى درپى آورندهتنعّم است و بىتقوایینیز برابر با محرومیت؛ چنانکه خداوند مىفرماید:
و هرکس از خدا پروا کند، [خدا] براى او راه بیرونشدنى قرار مىدهدو از جاییکه حسابش را نمىکند، به او روزى مىرساند.[13]
و اگر مردم شهرها ایمان آورده و به تقوا گراییده بودند، قطعاً برکاتى از آسمان و زمین برایشان مىگشودیم.[14]
رسولخدا (ص) درهمینباره فرمود:
اگر خدا براى قومى پایدارى و توسعه و شکوفایى بخواهد، ایشان را اعتدال و پاکدامنى عطا مىفرماید.[15]
امام صادق (ع) نیز مىفرماید:
خدا نعمت و ثروتى را از فردى نمىستاند، مگر بهجهت گناهیکه مرتکب شده است.[16]
درباره صورت سوم بىعدالتیدر توزیع ثروت سخن بسیار است. در طول تاریخ، جوامعى بودهاند که با وجود برخوردارى از مواهب و ثروت هنگفت، بسیارى از مردمانشان در فقر بهسر بردهاند. انبوه رنج و درد حسرت و حرمان تودههاى مستمند و بینوا، برآمده از خصلتهاى اخلاقى زشت و حیوانى است؛ بهویژه خودخواهى[17] دیوانهواریکه گاه از پولپرستى و تکاثر ثروت سر برمىآورد و دیگربار از مقامپرستى و هر دو نیز درپى آورنده بىعدالتىاند. در صورت نخست (پولپرستى) فرد طماع ناگزیر ارضایشهوت تکاثر خود را تا سرحد محرومکردن همگان پىمىگیرد. در صورت دوم نیز بیدادگرى و اجحاف در حق دیگران روى مىدهد. فرد قدرتطلب، هم براى رسیدن به قدرت و هم برای صیانت از آن نیازمند به پول است تا عدهاى را اجیر کند، یا مرعوب نماید و یا بفریبد.
امام صادق (ع) مىفرماید:
قرار گرفتن اموال مردم در دست انسان ظالم بدکار- که حقوق عمومى را در آنها رعایت نمىکند- هم دین و هم ملت را فنا مىسازد.[18]
همچنین امام کاظم (ع) در ریشهیابى فقر و حرمان تودههاى مستضعف، ظلم را عامل اصلى بینوایی آنان مىشمارد:
اگر در میان مردمان به عدالت رفتار مى شد، بى تردید همگان مستغنى مىشدند و به رفاه مى رسیدند.[19]
اخلاق اسلامى مبانى و مفاهیم، مهدى علیزاده، ص: 102 الی 106
[1] ( 1).« قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اللهِ الَّتِی أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّیِّبَاتِ مِنْ الرِّزْقِ قُلْ هِیَ لِلَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا خَالِصَةً یَوْمَ الْقِیَامَةِ؛[ اى پیامبر!] بگو: زیورهایى را که خدا براى بندگانش پدید آورده و[ نیز] روزیهاى پاکیزه را چه کسى حرام گردانیده؟ بگو: این[ نعمتها] در زندگى دنیا برایکسانى است که ایمان آوردهاند و روز قیامت[ نیز] خاص آنان است.»( اعراف( 7): 32.)
[2] ( 2). مِنْ أَخْلَاقِ الْمُؤْمِنِ ... التَّوَسُّعُ عَلَی قَدْرِ التَّوَسُّعِ.( محمد بن یعقوب کلینى، الکافى، ج 2، ص 241.)
[3] ( 3). محمدباقر مجلسى، بحار الانوار، ج 103، ص 279.
[4] ( 1).« لَنْ یَجْعَلَ اللهُ لِلْکافِرِینَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ سَبیلًا؛ خداوند هرگز بر[ زیانِ] مؤمنان، برایکافران راه[ تسلطى] قرار نداده است.»( نساء( 4): 141.)
[5] ( 2). در سخن بزرگان مىخوانیم که دقیقترین تعریف« زهد» این آیه است:« لِکیْلَا تَأْسَوْا عَلَی مَا فَاتَکمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاکمْ؛ تا بر آنچه از دست شما رفته، اندوهگین نشوید و به[ سبب] آنچه به شما داده است، شادمانى نکنید.»( حدید( 57): 23.)
[6] ( 3). محمدباقر مجلسى، بحار الانوار، ج 66، ص 395.
[7] ( 1). ابیعبدالله( ع) فرمود:« الْکادُّ عَلَی عِیَالِهِ کالْمُجَاهِدِ فِی سَبیلِ الله.»( محمد بن یعقوب کلینى، الکافى، ج 5، ص 88.)
[8] ( 2). حسن التدبیر ینمى قلیل المال.( عبدالواحد تمیمىآمدى، غرر الحکم و درر الکلم، ح 8081.)
[9] ( 3). من ساء تدبیره تعجل تدمیره.( همان، ح 8091.)
[10] ( 4).« إِنَّهُ لَا یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ.»( اعراف( 7): 31.)
[11] ( 5). إِنَّ مَعَ الْإِسْرَافِ قِلَّةَ الْبَرَکة.( محمد بن یعقوب کلینى، الکافى، ج 4، ص 55.)
[12] ( 1). مَنْ بَذَّرَ وَ أَسْرَفَ زَالَتْ عَنْهُ النِّعْمَة.( محمدباقر مجلسى، بحار الانوار، ج 75، ص 326.)
[13] ( 2).« مَنْ یَتَّقِ اللهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا* وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ.»( طلاق( 65): 2 و 3.)
[14] ( 3).« وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَی آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَیْهمْ بَرَکاتٍ مِنْ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ.»( اعراف( 7): 96.)
[15] ( 4). جلالالدین عبدالرحمن سیوطى، الدّر المنثور فى تفسیر الماثور، ج 3، ص 270.
[16] ( 5). مَا أَنْعَمَ اللهُ عَلَی عَبْدٍ نِعْمَةً فَسَلَبَهَا إِیَّاهُ حَتَّی یُذْنِبَ ذَنْباً یَسْتَحِقُّ بذَلِک السَّلْبَ.( محمدباقر مجلسى، بحار الانوار، ج 70، ص 339.)
[17] ( 1). باندبازى، عشیرهگرایى، نژادپرستى، منطقهگرایى، جناحگرایى و مانند آن جملگى از مصادیق همان خودخواهى و خودشیفتگى هستند. در این موارد، بیشکبا منِ توسعهیافته افراد روبهروییم.
[18] ( 2). فَإنَّ مِنْ فَنَاءِ الْإِسْلَامِ وَ فَنَاءِ الْمُسْلِمِینَ أَنْ تَصِیرَ الْأَمْوَالُ فِی أَیْدِی مَنْ لَا یَعْرِفُ فِیهَا الْحَقَّ وَ لَا یَصْنَعُ فِیهَا الْمَعْرُوفَ.( محمد بن یعقوب کلینى، الکافى، ج 4، ص 32.)
[19] ( 3). لَوْ عُدِلَ فِی النَّاسِ لَاسْتَغْنَوْا.( همان، ج 1، ص 541.)