33- نقش اخلاق در شکل گیرى جامعه مطلوب 1
در این مبحث به سرمایه ها یا نقاط قوت جامعه مطلوب اخلاقی خواهیم پرداخت و از سویى برآنیم تا دریابیم جامعه فضیلتمند در مقایسه با جامعه غیراخلاقى چه مزیتهایى دارد. در آغاز مى باید به ترسیم جامعه مطلوب بپردازیم تا بدانیم این جامعه از چه ویژگى هایى برخوردار است.
اساساً انگیزه انسانها از زندگى جمعى و تشکیل اجتماعات، بهره مندشدن از منافع حیات اجتماعى است. انسان تنها و دور از جامعه، زندگى پرمشقت یدارد. هزاران سال پیش انسان دریافت که خداوند وى را به گونه اى آفریده که هم برخلاف سایر موجودات از احتیاجات و نیازهاى بسیارى برخوردار است که هرگز قادر نیست تمامى آنها را مرتفع کند و هم داراى استعدادهاى خاص فراحیوانى و ظرفیتهاى فکرى- فرهنگی است.
بى شک کشف بزرگ نیاکان ما، درک اصل «تقسیم کار اجتماعى» است. پدران ما به تجربه دریافتند که اگر قرار باشد همه افراد جملگى کار بیاموزند و آن را عملى کنند، تولید و پیشرفت جامعه کمتر از صورتى است که هریک از آنها به شکل تخصصى در فنی خاص به مهارت لازم دست یابند. بدینسان آرام آرام در اجتماعات بزرگتر اصناف و صاحبان حرفه شکل گرفتند و با همیارى و استفاده از مهارت و تجربه و فرآورده هاى یکدیگر، با آسانى بیشتر و صرف زمان کمتر به خدمات و کالاهاى بهترى دست یافتند. انسانها در پناه جامعه درپى چند گمشده مطلوب بودند:
1. مخاطرات و تهدیدات کمتر
2. اختیار، آسودگى و برخوردارى بیشتر
3. رسیدن به تعالى و خودشکوفایى افزونتر
از هریک از این محورهاى سه گانه، شاخص هایى براى جامعه مطلوب انسانى به دست مى آید: از محور یکم دو شاخص امنیت اجتماعى و صلح و همبستگى پایدار، از محور دوم سه شاخصتسلط بر سرنوشت خویش، رفاه نسبى و عادلانه و نیز سلامت انسان و محیط و از محور سوم نیز دو شاخصتوسعه دانایى و شکوفایى علمى و همچنین معنویتجویى وتعالىطلبى.
اکنون نقش کلیدی نهاد اخلاق را در تأمین این شاخصها برمىرسیم، ولى بهجهت گستردگى مباحث و مجال اندک، از هر محور یک شاخص را برمىگزینیم و تحلیل چهار شاخص دیگر را براى هماندیشى گروهی یا تحقیق کلاسى، به دانشجویان عزیز وامىنهیم. روش ما براى تبیین نقش اخلاق در تأمین شاخصهاى پیشگفته، رهیافتى آسیبشناسانه است؛ بدینترتیب که به مجموعه عواملی که موجب از بین رفتن هر شاخص و جایگزینى ضد آن مىشود، مىپردازیم و نقش بىمبالاتىهاى اخلاقى را در ظهور و تداوم این علل آشکار مىکنیم.
الف) امنیت اجتماعى
امنیت اجتماعی خود بر سه بخش است که بدانها روى مىکنیم.
1. امنیت جانى
امنیت جانییکى از حمایتهاى اولیهاى است که هر جامعه در برابر شهروندان، متعهد به تأمین آن است. عوامل تهدیدگر این شاخص عبارت است از: ستیزهجویى و منازعه تند، انتقامجویى و تشفّى خاطر، رقابتهاى شدید و ناسالم، کارشکنى و ماجراجویى. در ریشهیابیاین دست پدیدهها به ناهنجارىهاى اخلاقى متعدد و اثرگذارى برمىخوریم؛ مانند خشم و تندخویى، کینهتوزى، تنفر و تعصب، سنگدلى، حسادت و سعایت، بدزبانى و بىحرمتى. بسیارى از قتلهاى ناگهانى با یک بىحرمتى و بدزبانى آغاز مىشود و بسیارى از انتقامجویىها بهدلیل کینهتوزى و لجاجت و تعصب روى مىدهد و جنایتهاى سنجیده و با برنامه نیز معمولًا از سر سنگدلى و تنفر عمیق به وقوع مىپیوندد.
رحم و دلسوزى، بخشش، خویشتندارى، صبر و بردبارى، دورى از تعصب و نفرت، رعایت حرمت افراد و رعایت ادب کلام و فضایلى از این دست بزرگترین تضمینهایىاند که امنیت جانیافراد جامعه را به بهترین شکل تأمین خواهد کرد.
2. امنیت مالى
امنیت اقتصادى از شرایط اصلى استمرار حیات اجتماعى و سلامت و پویایى جامعه است. از آسیبهاى تهدیدکننده این شاخص مىتوان بدین موارد اشاره کرد: دزدى، ارتشا، کلاهبردارى و تقلب، رباخوارى، پولشویى، احتکار، کمفروشى و گرانفروشى.در واکاوى ریشههاى اخلاقی این پدیدهها با ناهنجارىهایى اخلاقیروبهرو مىشویم؛ ازقبیل مالپرستى، حرص، دنیادوستى، بىتقوایى، ضعف توکل، ناشکرى، خودخواهى، نبودِ احساس مسئولیت در برابر دیگران و آرزوهاى دراز.
هیچگاه انسان مؤمن و خودساخته اسیر حب مال و پولپرستى نمىشود. کاسبانیکه ایمان محکمیدارند و از توکلیسترگ برخوردارند، همواره در آرامش خاطرند و مىدانندکه خداى مهربان نیازهاى ایشان را نادیده نمىگیرد. اینان با اعتقاد به برکت کسب و کار- که عاملى معنوى است- هرگز کمفروشى، گرانفروشى و احتکار نمىکنند و از سویى نیز معتقدند چهره باطنى و حقیقت خوردن مال یتیم، چیزى جز آتش فروبردن نیست.[1] و رباخوارى اعلام جنگ به خدا و رسول است[2] و رشوهگیرنده و رشوهدهندهنیز هر دو ملعوناند.[3] فردیکه از بُن جان هشدار قرآن را پذیرفته که جمعکردن اموال و تکاثر، عمر جاودان به وى نمىبخشد[4] و اصولًا مال و دارایییکى از اسباب مهم امتحان و سنت ابتلاست،[5] هرگز با مالاندوزى و ثروتافزایى- حتى از راه حلال- حاضر نمىشود در میان همسایگان یا خویشاوندانش فقیرى یافت شود که اگر به چنین چیزى رضا دهد، از مسلمانى خارج شده است.[6]
3. امنیت حیثیتى
براى ورزشکار، مهارتهاى ورزشى او اعتبار اجتماعى است و براییک هنرمند، هنرورزىاش و براى پزشک، حذاقتش و براى همسر نیز عفاف و وفادارىاش پشتوانه و اعتبار را تأمین مىکند. اما پشتوانهاى عمومى و فراگیر نیز وجود دارد که همه بدان نیازمندند و آن میزان «مقبولیت عمومى» یا «اعتمادپذیرى» ماست که عرفاً بدان آبرویا حیثیت گفته مىشود. با این وصف بدیهى است که صیانت از آبروى اعضاى جامعه براى ادامه زندگیاجتماعى اهمیت بسزایى دارد؛ تا بدان پایه که امام على (ع) مىفرماید:
بافضیلتترین اعمال، صیانت از عِرض است.[7]
رسول خدا (ص) نیز فرمود:
هر کس از آبروى برادر مسلمانش دفاع کند، حتماً از اهل بهشت نوشته مىشود.[8]
عواملیکه بىاعتمادى گستردهاى در جامعه پدید مىآورد و آبروى اشخاص، اصناف و قشرهاى اجتماع را در معرض تهدید قرار مىدهد، از این قرار است: سخنچینى، سعایت، بهتان و افترا، تجسس و هتک حریم خصوصى، افشاى سرّ، خبرسازى، بزرگنمایى و غلو، صحنهسازى، شهادت دروغ، قضاوت بىمدرک و شایعه پراکنى.
هریک از این موارد در خوش بینانه ترین فرض، برآمده از شخصیتیبیمار است. در این حال فرد به خودشیفتگى تهاجمى، سوءظن شدید و توهم توطئه مبتلاست و مىکوشد با راهکارهاى جبرانى به خودکمبینیخود فایق آید. در رفتارهایى از این دست، نقش اختیار و اراده آگاهانه فرد کمرنگ است و یا در حالتى نگرانکنندهتر، منش نکوهیده اختیارى و یا عادت اکتسابى است که قبح افزونترى دارد؛ مانند حسادت، کینهتوزى، خشم و نفرت، جاهطلبى، خودخواهى و حرص و پولپرستى.
از رسول خدا (ص) نقل است که از مصارف مهم دارایى، مصونیتبخشى به آبروى خود از گزند زبان مردم است.[9] در روایتى مىخوانیم:
حرمت مؤمن همچون خون اوست.[10]
این روایت، ریختن آبروى مؤمن را با ریختن خون او برابر مىشمرد. قرآن کریم مىفرماید:
هر کس فردى را- جز به قصاص قتل یا [به کیفر] فسادى در زمین- بکشد، چنان است که گویى همه مردم را کشته باشد.[11]
اخلاق اسلامى مبانى و مفاهیم، مهدى علیزاده، صص95 الی 102
[1] ( 1).« إِنَّ الَّذِینَ یَأْکلُونَ أَمْوَالَ الْیَتَامَی ظُلْمًا إِنَّمَا یَأْکلُونَ فِی بُطُونِهمْ نَاراً؛ در حقیقتکسانیکه اموال یتیمان را به ستم میخورند، جز این نیست که آتشی در شکم خود فرومیبرند.»( نساء( 4): 10.)
[2] ( 2).« یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ وَذَرُوا مَا بَقِیَ مِنْ الرِّبَا إِنْ کنتُمْ مُؤْمِنِینَ* فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بحَرْبٍ مِنْ اللهِ وَرَسُولِهِ؛ ایکسانیکه ایمان آوردهاید! از خدا پروا کنید و اگر مؤمنید، آنچه از ربا باقى مانده است، واگذارید و اگر[ چنین] نکردید، بدانید به جنگ با خدا و فرستاده وى برخاستهاید.»( بقره( 2): 278 و 279.)
[3] ( 3). الراشى و المرتشى و الماشى بینهما ملعونون.( محمد بن محمد شعیرى، جامع الاخبار، ص 156.)
[4] ( 4).« وَیْلٌ لِکلِ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ* الَّذِی جَمَعَ مَالًا وَعَدَّدَهُ* یَحْسَبُ أَنَّ مَالَهُ أَخْلَدَهُ؛ وای بر هر بدگوی عیبجوییکه مالی گردآورد و برشمردش! پندارد که مالش او را جاوید کرده.»( همزه( 104): 3- 1.)
[5] ( 5).« إِنَّمَا أَمْوَالُکمْ وَأَوْلَادُکمْ فِتْنَةٌ؛ اموال شما و فرزندانتان صرفاً[ وسیله] آزمایشى[ براى شما] یند.»( تغابن( 64): 15.)
[6] ( 6). ابیعبدالله( ع) فرمود:« مَنْ لَمْ یَهْتَمَّ بأُمُورِ الْمُسْلِمِینَ فَلَیْسَ بمُسْلِم.»( محمد بن یعقوب کلینى، الکافى، ج 2، ص 164.)
[7] ( 7). إِنَّ أَفْضَلَ الْفِعَالِ صِیَانَةُ الْعِرْضِ بالْمَال.( همان، ج 4، ص 49.)
[8] ( 1). من رد عن عرض أخیه المسلم کتب من أهل الجنة البتة.( محمد بن حسن طوسى، الامالى، ص 233.)
[9] ( 2). امام عسکرى( ع)، تفسیر امام عسکرى( ع)، ص 80.
[10] ( 3). سباب المؤمن فسوق و قتاله کفر و اکل لحمه معصیه و حرمه ماله کحرمه دمه.( محمد بن یعقوب کلینى، الکافى، ج 2، ص 359.)
[11] ( 4).« مَن قَتَلَ نَفْسَا بغَیرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فیِ الْأَرْضِ فَکأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعًا.»( مائده( 5): 32.)