26- پرورش نیروی عقلانی به عنوان یک روش تربیت اخلاق اسلامی
پرورش نیروى عقلانى
برخلاف روش قبل (دعوت به ارزش ها و موعظه) که عمدتاً بر بعد عاطفى انسان تأکید داشت، در این روش تأکید اصلى بر بعد شناختى انسان است. همانطور که انگیزش عاطفى از مبادى رفتار است، تصور و تصدیق به فایده نیز از مبادى شناختى است که این روش عهده دار تأمین آن است.
قرآن کریم و تعالیم معصومین بر این روش تأکید دارند و به حدود و ثغور و موانع و عرصه هاى آن پرداختهاند. قرآن واژه هاى تعقل، تفکر، تفقه، تدبر، لبّ، حجر، نهیه، حکمت، علم و فهم (با توجه به تفاوت هاى ظریفى که میان آنها وجود دارد) را براى استفاده از این روش به کار برده است. آیات قرآن با استفهامِ تقریرى یا تأکیدى،[1] نهى از تقلید و پیروى کورکورانه از گذشتگان یا اکثریت،[2] نکوهش کسانى که تعقل نمىکنند،[3] مذمت کسانى که بدون دلیل چیزى را مىپذیرند،[4] دعوت به ژرفنگرى،[5] مقایسه و تنظیر،[6] ترغیب و بشارت بر انتخاب احسن[7] و ... به پرورش نیروى عقلانى و شناخت مخاطبان خود مى پردازد.
روایات- به ویژه کتاب عقل و جهل در کافى و منابع روایى دیگر- نیز عقل و تعقل را در جایگاهى برجسته نشانده و نقش آن را در مورد تربیت اخلاقى انسان بهطور خاص مورد توجه قرار داده است.[8] در شیوه تربیتىِ علماى اخلاق نیز بخش قابل توجهى از تدابیر و رهنمودهاى اصلاحى آنان، مربوط به بعد شناختى انسان است؛ از جمله ایجاد یا تصحیح تصورات ذهنى فرد از خود عمل یا صفت اخلاقى، ترسیم نتایج و عواقب دنیوى یا اخروى اعمال، لوازم و ملزومات نیک یا بد امور اخلاقى. در نظریه اخلاقى آنان نیز، غلبه قوه عقلانى بر دو قوه غضب و شهوت موجب نجات انسان از رذایل اخلاقى و حرکت بهسوى فضایل اخلاقى است؛ زیرا با غلبه قوه عقل، اعتدال در میان قوا برقرار مىگردد و معیار فضیلت نیز اعتدال است.
عرصه هاى تفکر و تعقّل که مى تواند در تربیت اخلاقى هم مؤثر باشد، در آیات و روایات معرفى شده است:
1. طبیعت: چه بسیار نشانهها در آسمانها و زمین است که بر آنها مىگذرند در حالىکه از آنها روى بر مى گردانند.»[9]
2. تاریخ: امام على علیه السلام مى فرماید:
از حال فرزندان اسماعیل، فرزندان اسحاق و فرزندان یعقوب، عبرت گیرید. چقدر حالات ملتها با هم مشابه و صفات و افعالشان شبیه یکدیگر است. در تشتت و تفرق آنان دقت کنید، زمانى که کسراها و قیصرها مالک آنها بودند ...[10] فرزندم! درست است که من به اندازه همه کسانى که پیش از من زیسته اند، عمر نکرده ام، اما در کردار آنها نظر افکندم و در اخبارشان تفکر نمودم و در آثار آنها به سیر و سیاحت پرداختم تا بدانجا که همانند یکى از آنها شدم، بلکه گویا در اثر آنچه از تاریخ آنان به من رسیده با همه آنها از اول تا آخر بوده ام.[11]
3. قرآن: «آیا به آیات قرآن نمىاندیشند؟ یا [مگر] بر دلهایشان قفلهایى نهاده شده است.»[12]
4. انسان: فقرات اول دعاى عرفه امام حسین علیه السلام و توحید مفضّل[13] نکات سودمندى را در این باره گوشزد مىکنند.
تثبیت و درونسازى قواعد اخلاقى غالباً بدون پرورش نیروى عقلانى ممکن نیست. این روش مىتواند از راه خودْتربیتى و دیگرْتربیتى صورت بندد. روانشناسان شناختى، خصوصاً پیاژه بر این روش بسیار تأکید مىورزند. وى رسیدن به الگوهاى اخلاقى را «بناشدنى» و با روش فعّال و خود رهبرى فرد مىداند و نیز معتقد است تحول اخلاقى بدون تحول و رشد شناختى ممکن نیست:
... در اینجا مطابق یک نوع همگامى حیرتآورى که میان پرورش اخلاقى و پرورش عقلانى فرد وجود دارد، مسئله به این صورت مطرح مىشود که آیا آنچه تربیت از خارج به فرد مىدهد تا قریحه فردى یا اکتسابى او را غنى و تکمیل سازد، مىتواند محدود و منحصر به انتقال ساده قواعد و معارف حاضر و آماده و جویده شده باشد؟ و در این صورت آیا مقصود این نیست که پارهاى از تکالیف و یک نوع حس اطاعت (فقط) به فرد تحمیل گردد ... یا آنکه حق بهرهمندى از تربیت اخلاقى همانند حق برخوردارى از پرورش عقلى، این است که انسان حق داشته باشد عقل و اخلاق را واقعاً در خود بسازد یا لااقل در تهیه و ساختمان آنها شریک و سهیم باشد، تا در نتیجه این مشارکت تمام افرادى که با یکدیگر همکارى کردهاند مجبور به بناکردن آنها گردند. پس در زمینه تربیت اخلاقى، مسئله «خود رهبرى» به موازات خودسازى عقلى در میان افرادى که جویاى آن هستند مطرح مىشود.[14]
شیوههایى که مىتوان براى تحقق این روش بهکار گرفت، بدین قرارند:
الف. اعطاى بینش و اصلاحنگرش: رفتارهاى اخلاقى برآمده از دو دسته بینش است:
دسته نخست، باورهاى کلى انسان است نسبت به هستى، انسان، دنیا، نظام عالم، مبدأ و معاد که از آنها به جهانبینى و فلسفه حیات یاد مىشود. بدیهى است که نگاه انسان به جهان اطراف خود، در رفتارهاى اخلاقى او مؤثر است. باورهایى مانند احاطه و حضور خداوند، انسجام توحیدى عالم یا نظام تقدیر، توکل بر خداوند یا تفویض امور به او، تسلیم و رضا و ...
همگى در رفتارهاى اخلاقى ما نمود دارند.
امروزه روانشناسانِ سلامت به این نکته توجه دادهاند که جهانبینى و حس انسجام نسبت به عالم، یک منبع عمومى مقاومت براى انسان فراهم مىکند که در حفظ سلامت و متانت اخلاقى در مقابل حوادث فشارزاى عالم تأثیرگذار است.
حس انسجام یک منبع مقاومت است. حس انسجام یک نوع جهانبینى است که عبارت است از احساس اطمینان با دوام و پویا نسبت به این امور:
1. محرکهایى که در طول زندگى از محیط درونى و بیرونى فرد برمىخیزند، سازمان یافته، قابل پیشبینى و توجیهپذیرند؛
2. فرد براى مواجهه با نیازهایى که این محرکها بهوجود آوردهاند منابعى دارد؛
3. این نیازها چالشهایى درخور سرمایهگذارى و صرف وقت هستند. این افراد جهان را قابل درک و مهارشدنى مىدانند و رویدادهاى زندگى را معنادار احساس مىکنند.[15].
دسته دوم، بینشهایى است که مربوط به درستى عمل مىباشد و اینکه این رفتار خاص همسو با هدف عملکننده است، و در حقیقت مربوط به نحوه پردازش اطلاعات است. آلبرت الیس از روانشناسان شناختى است که در شیوه درمانى خود از درمان عقلى- عاطفى استفاده مىکند. وى با ترسیم الگوهاى تفکر غیرمنطقى، راه درمان را پردازش جدید و جایگزین کردن باورها و بینشهاى جدید بهجاى آنها مىداند. گاهى رفتارهاى غیراخلاقى یا صفات نامطلوب در اثر بینشهاى ناصوابى است که بهتدریج الگوهاى فکرى فرد گردیدهاند و تغییر این بینشها براى تربیت اخلاقى اجتنابناپذیر است. برخى الگوهاى تفکر غیرمنطقى مىتوانند مانع هرگونه تغییر رفتار اخلاقى شوند. الیس، این موارد را اینگونه گزارش مىکند:
1. فرد چنین فرض کند که باید از سوى افرادى که با او مرتبطاند و برایش مهماند، مورد تأیید و محبت و احترام واقع شود.
2. هرگاه اشتباهى از فرد سر بزند، براى او فقط این مهم است که به دنبال مقصّر بگردد و او را مجازات کند.
3. اگر مسایل بر وفق مراد او نباشد، فاجعهآمیز خواهد بود.
4. آسانتر این است که انسان از مشکلات و مسئولیتها فرار کند، نه اینکه با آنها روبهرو شود.
ب. استدلال اخلاقى: پیاژه و کلبرگ از این شیوه استفاده کردهاند. به این صورت که داستانهایى مطابق طراز تحول شناختى کودکان مطرح مىکردند که در ضمن آنها، قهرمان داستان سرِ دوراهى اخلاقى قرار مىگرفت و در اینجا مخاطب داستان باید با استدلالهایى که بیان مىکند، قضاوت اخلاقى خود را استخراج نماید. مربى با دخالتهاى جزئى این بحران اخلاقى را به بحث مىگذارد- البته نباید جلوتر از آنان گامى بردارد یا استدلالى را پیش کشد- و تنها هدایتگر غیرمستقیم و شفّافکننده استدلالهاى متربیان مىباشد. این استدلالها در صفحه ذهن متربى نقش مىبندد و او را بهصورت ناخودآگاه در رفتارهاى اخلاقىاش هدایت مىکند.
استدلالهاى اخلاقى مىتواند بهصورت مستقیم و ناظر به خود عمل نیز باشد؛ یعنى رویارو کردن فرد با نتایج اعمالش. در روش علماى اخلاق نیز چنین فرآیندهایى صورت مىگیرد: پیامدهاى عمل با شیوه استدلالى و بهطور واضح براى فرد مجسم مىشود و مخاطب تصدیق و باور مىکند که این عمل داراى چنین پیامدهایى است. در حقیقت ما موقعیت را براى او توصیف مىکنیم- بدون آنکه امر یا نهى در کار باشد- و این خود فرد است که با درک این نتایج، دست به انتخاب مىزند و به انجام یا ترک عمل تصمیم مىگیرد. آیات قرآن، گاه با تجسم چهره ملکوتى عمل، از همین شیوه استفاده مىکنند:
اى کسانىکه ایمان آوردهاید ... برخى از شما غیبت بعضى نکند؛ آیا کسى از شما دوست دارد که گوشت برادر مردهاش را بخورد؟ از آن کراهت دارید. [پس] از خدا بترسید، که خدا توبهپذیر مهربان است.[16]
گاهى نیز با ترسیم نتایج دنیوى یا اخروى اعمال، افراد را با عواقب رفتارشان آشنا مىسازد:
از یکدیگر در باره مجرمان مىپرسند: «چه چیز شما را در آتش [سَقَر] درآورد؟» گویند: «از نمازگزاران نبودیم، و بینوایان را غذا نمىدادیم و ...».[17]
ج. مطالعه و تصحیح اطلاعات: مطالعه، در فرهنگهاى لغت بدین معانى آمده است:
بهدقت نگریستن در چیزى براى وقوف بدان؛ خواندن کتاب یا نوشتهاى و فهمیدن آن ....
رویکرد پردازش اطلاعات در سالهاى اخیر توجه بسیارى از روانشناسان را به خود جلب کرده است؛[18] زیرا اطّلاعاتى که به سیستم ذهنى انسان وارد مىشود، نقش مهم و تعیینکنندهاى در جهتگیرى رفتارى انسان دارد. البته نوع پردازش نیز مهم است که در شیوه اعطاى بینش به آن اشاره شد. بِک[19] از جمله روانشناسانى است که با همین رویکرد به درمان بیمارىهاى افسردگى مىپردازد. در درمان بیمارىهاى اخلاقى و یا بهطور کلى تربیت اخلاقى صحیح و پیداکردن مسیر فضایل اخلاقى نیز مىتوانیم از این شیوه کمک بگیریم. یعنى با مطالعه کتب اخلاقى مناسب و دستیابى به اطلاعات جدید در مورد مشکلات اخلاقى، به شناخت فرد از مبادى رفتار خود و تغییر یا اصلاح آنها مىانجامد و بهصورت غیرمستقیم موجب تربیت اخلاقى مىشود. گاهى نیز اطلاعاتِ متعارض با اطلاعات پیشین او را به تفکر و تصمیمگیرى و تجدیدنظر وا مىدارد.
د. مشورت و مشاوره: مقصود یک رابطه تعاملى میان مربى یا والدین و متربى یا فرزندان است که با کمک و مساعدت یکدیگر به تجزیه و تحلیل مسئله بپردازند و به راهحل مشترکى در مسایل اخلاقى نایل گردند. این شیوه علاوه بر آنکه به تکریم شخصیت متربى مىانجامد، رشد عقلانى را در جهت تربیت اخلاقى، موجب مىگردد:
من شاور ذوى العقول استضاء بانوار العقول.[20]
هر کس با صاحبان خرد مشورت کند، از نور عقل و خردمندى آنان استفاده مىبرد.
روایات اسلامى، مشورت را زمینه رشد و هدایت دانسته نسبت به مشاوره با افراد شایسته تأکید بسیارى دارد:
مشورت با دیگران چشمه هدایت است و آنکه خود را از شَور با دیگران بىنیاز بداند، خویشتن را به مخاطره افکنده است.[21]
در این شیوه، هدفْ دست یافتن متربى به نیروى عقلانى و تصمیمگیرى صحیح در مسایل اخلاقى است؛ یعنى با مشاوره او را مهیا سازیم که به شیوه «خودرهبرى» و «فعال» سکّان هدایت خود را در مسیر تربیت اخلاقى بهدست گیرد و بتواند مشکلات اخلاقىاش را حل کند. در مشاوره گام اول را مُراجع برنمىدارد؛ بلکه مربى باید به او نزدیک شود و با ایجاد رابطه و گاهى راهحل خواستن از او در مسایل، او را به مشورت با خود ترغیب کند.[22][23]
اخلاق اسلامى (دیلمى، احمد) ؛ صص 193الی 198
[1] ( 1). سوره بقره، آیه 44 و سوره قیامت، آیه 2
[2] ( 2). سوره زخرف، آیه 22، 23 و 24 و سوره انعام، آیه 116
[3] ( 3). سوره انفال، آیه 22
[4] ( 4). سوره انعام، آیه 116 و سوره زخرف، آیه 20
[5] ( 5). سوره یوسف، آیه 105
[6] ( 6). سوره زمر، آیه 9؛ سوره رعد، آیه 16 و سوره نحل، آیه 76
[7] ( 7). سوره زمر، آیه 18
[8] ( 1). ر. ک: اصول کافى، ج 1، باب جنود عقل و جنود جهل
[9] ( 2). سوره یوسف، آیه 105
[10] ( 3). نهجالبلاغه، خطبه قاصعه( 192)
[11] ( 4). نهجالبلاغه، نامه 31
[12] ( 5). أفلا یتدبّرون القرآن أَم على قلوبٍ أقفالُها.( سوره محمد علیه السلام، آیه 24)
[13] ( 6). بحار، ج 3
[14] ( 1). پیاژه: تربیت ره به کجا مىسپرد، ص 53
[15] ( 1). 1./. 723
[16] ( 1). سوره حجرات، آیه 12
[17] ( 2). سوره مدّثّر، آیات 40- 44
[18] ( 3). ر. ک: روانشناسى رشد با نگرش به منابع اسلامى، ج 2، ص 626
[19] ( 4).1 .Beck
[20] ( 1). ر. ک: غررالحکم و دررالکلم، ج 5، ص 336.( ش 8634)
[21] ( 2). الاستشارة عین الهدایة و قد خاطر من استغنى برأیه.( نهجالبلاغه، ابن ابى الحدید، ج 19، ص 31)
[22] ( 3). تعالیم اسلامى از ابعاد مختلفى به مسئله مشاوره توجه دارد؛ جهت اطلاعات بیشتر ر. ک: سیدمهدى حسینى، مشاوره و راهنمایى در تعلیم و تربیت اسلامى
[23] دیلمى، احمد، اخلاق اسلامى (دیلمى، احمد)، 1جلد، دفتر نشر معارف - قم، چاپ: دوم، 1380.