پایگاه علمی دکتر نقی سنایی (عضو هیأت علمی دانشگاه)

اخلاقی: مبانی و مفاهیم اخلاق اسلامی، اخلاق کاربردی، اخلاق خانواده، اخلاق حرفه ای، فلسفه اخلاق، عرفان اسلامی

پایگاه علمی دکتر نقی سنایی (عضو هیأت علمی دانشگاه)

اخلاقی: مبانی و مفاهیم اخلاق اسلامی، اخلاق کاربردی، اخلاق خانواده، اخلاق حرفه ای، فلسفه اخلاق، عرفان اسلامی

پایگاه  علمی دکتر نقی سنایی (عضو هیأت علمی دانشگاه)

1- استفاده از مطالب سایت با ذکر آدرس سایت (drsanaei.blog.ir) و به نام دکتر نقی سنائی، نه تنها منعی ندارد، بلکه موجب افتخار و مباهات خواهد بود.
2- با التفات به تخصّصی بودن مطالب، در صورت امکان از نظرات ارزنده تان، حقیر را بهره مند فرمایید.
3- اینجانب دارای وبلاگ به آدرس http://drsanaei.blogfa.com/ می باشم که در صورت تمایل از مطالب متنوع آن بهره وری فرمایید.
4_ لطفا در کانال آیات و احادیث اخلاقی با آدرس drnaghisanaei@ در پیام رسان ایتا عضو شوید و دوستان و گروه ها را تشویق و توصیه فرمایید تا عضو شوند و از آیات و احادیث اخلاقی همراه با منابع و مأخذ بهره ببرند و بدین وسیله در تبلیغ دستورات اخلاقی دین مبین اسلام سهیم شوید.تشکر و ارادت

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین نظرات
نویسندگان


«تشویق» در لغت به معناى آرزومند کردن، به شوق افکندن و راغب ساختن است.[1] در این‏جا مراد از تشویق، استفاده از امور مطلوب و مورد درخواست فرد، پس از انجام عمل براى افزایش یا تثبیت عمل است. «تنبیه» نیز در لغت به معانى آگاه کردن، بیدار کردن، ادب کردن و مجازات کردن است.[2] در این‏جا مراد از تنبیه استفاده از محرک‏ هاى آزارنده براى فرد، پس از انجام عمل براى کاهش یا حذف رفتار است.

بنابراین مى ‏توان تشویق و تنبیه را یک سیستم کنترل رفتارى به وسیله خود شخص یا دیگرى دانست که پس از عمل مطلوب یا نامطلوب براى افزایش یا کاهش آن رفتار اعمال مى‏ گردد.

مبناى روان‏شناختى تشویق و تنبیه، مطابق نظریه شرطى ‏سازى کنشگر، بر آزموده‏ هاى زیر استوار است:

1. هر پاسخى که با یک محرک تقویت‏ کننده دنبال گردد، تکرار مى ‏شود.

2. محرک تقویت‏ کننده چیزى است که احتمال وقوع پاسخ را افزایش مى ‏دهد.

3. تقویت‏ کننده‏ هایى را که ذاتاً خاصیت تقویت‏ کنندگى دارند، تقویت‏ کننده نخستین یا غیرشرطى مى ‏نامند. تقویت‏ کننده‏ هاى نخستین مثبت، نیازهاى فیزیولوژیکى جاندار را برآورده مى‏سازد؛ مانند آب، غذا، هوا و مانند آن. تقویت‏ کننده‏ هاى نخستین منفى، ذاتاً خاصیت آزاردهى دارند؛ مانند ضرب و شتم، حرارت زیاد، نور زیاد و ....

4. تقویت‏کننده‏هاى ثانوى یا شرطى آنهایى هستند که مطابق اصول شرطى‏سازى کلاسیک (تداعى و همراهى با تقویت‏کننده‏هاى نخستین) خاصیت تقویت کنندگى پیدا کرده‏اند؛ مثل پول، جایزه، نمره و ....

5. اگر رفتارى را که با تقویتى افزایش یافته براى مدتى تقویت نکنیم، به‏تدریج متوقف مى‏شود که به آن «خاموشى» نیز مى‏گویند.

6. تنبیه به معناى وارد کردن محرک آزارنده براى حذف یک رفتار نامطلوب است.

7. تقویت متناوب از تقویت پیوسته مؤثرتر است. بنابراین اگر مربى هر بار پس از بروز رفتار مطلوب پاداش دهد، ناخواسته میزان احتمال وقوع آن، رو به کاهش مى‏رود؛ اما اگر متربى به‏طور متناوب و نسبى پس از چند بار انجام دادن رفتار، پاداش بیابد، احتمال وقوع افزایش خواهد یافت. مؤثرتر آن است که در ابتداى یادگیرى پیوسته باشد و پس از رسیدن به سطح رضایت‏بخش متناوب گردد.

8. در ابتدا تقویت‏کننده‏هاى اجتماعى (ستایش، تأیید، لبخند و ...) با تقویت‏کننده‏هاى ملموس به کار گرفته شوند و سپس تقویت‏کننده ملموس حذف گردد. در آیات و روایات بر نقش تربیتى تشویق و تنبیه تأکید شده است. امیرمؤمنان خطاب به مالک اشتر مى‏فرماید:

نیکوکار و بدکار نزد تو یکسان نباشند؛ زیرا این امر (یکسان‏انگارى) موجب ترک نیکوکارى خوبان و تداوم بدکارى نااهلان خواهد شد. پس براى رعایت ادب، با هر کدام مطابق با احوال خودش برخورد کن.[3]

اصلاح نیکان با اکرام آنان و اصلاح بدکاران با تأدیب آنان میسّر مى‏گردد.[4]

هر چه در آسمان‏ها و هرچه در زمین است، از آن خدا است؛ تا کسانى را که بد کرده‏اند، به سزاى آنچه انجام داده‏اند کیفر دهد و آنان را که نیکى کرده‏اند، به نیکى پاداش دهد.[5]

خداى سبحان پاداش را بر طاعت و کیفر را بر معصیت خود قرار داده است، تا بندگانش را از عذاب خویش باز دارد و به سوى بهشت روانه سازد.[6]

قانون ثواب و عقاب را در ادیان الهى و اسلام نیز از دو منظر مى‏توان نگریست: نخست این‏که اعلام آنها جنبه انذار و تبشیر دارد. دوم واقعیت عینى ثواب و عقاب است که بخشى از آن را در دنیا- مثل احساس آرامش و اطمینان، آسایش و بهبود زندگى و ...- مى‏بیند و مى‏یابد.

از این‏رو تطبیق آن دو بر تشویق و تنبیه دور از واقع نیست. بخش اخروى آن- مثل حور و قصور و ...- نیز به اقتضاى بینش ایمانى (باور فرد به جهان دیگر و قطعى بودن وعده‏هاى الهى‏ و این‏که فرد با عمل خود، آن ثواب یا عقاب را هم اکنون تجسم عینى مى‏بخشد) حاضر و موجود است و مى‏توان آنها را نیز از مصادیق تشویق و تنبیه برشماریم. بنابراین، با این بینش همه آیات بهشت و دوزخ و همه وعد و وعیدهاى الهى، به نوعى در جهت تشویق و تنبیه بندگان براى تغییر رفتار و حرکت در مسیر فلاح و رستگارى و تخلق به فضایل اخلاقى است. البته براى کسانى‏که باورهاى ایمانى آنان ضعیف است، در حد همان انذار و تبشیر خواهد بود.

نکته دیگرى که باید تأکید کنیم، این است که تشویق در این‏جا غیر از تحریض و ترغیب است، تشویق مربوط به پس از انجام عمل است؛ ولى تحریض و ترغیب و مانند آن، مربوط به پیش از عمل است.

شیوه‏ها و فنونِ روش تشویق و تنبیه که مى‏توان نوعى ترتیب منطقى در اجراى آنها لحاظ کرد، عبارتند از:

الف. توجه عاطفى: نگاه محبت‏آمیز، لبخند زدن و هرگونه احساس تأیید و مهر و ملاطفت از طرف مربى، متربى را در احساس عمیق عزت نفس و کرامت فرو مى‏برد؛ زیرا هر انسانى بر اثر حبّ ذات، به دریافت توجه و محبت دیگران، نیازمند است.[7] آیات زیر در این باره قابل تأمل است:

و اخفِض جَناحَک لمن اتّبعک من المؤمنینَ.[8]

و اصْبر نفسَک مع الّذین یدعون ربّهم بالغداة و العشىِّ یُریدون وجهَه ولاتَعْدُ عیناک عنهم ....[9]

در این آیات، خداوند از حبیب مهربانش مى‏خواهد که براى مؤمنان بال‏هاى لطف و رحمت را بگشاید؛ چشم محبت از آنان بر ندارد و با ایشان همراهى و شکیبایى کند. در آیه دیگر در اوجى تماشایى رسولش را به داشتن این صفات و این‏گونه تعامل با مؤمنان مى‏ستاید و مباهات مى‏کند:

هر آینه پیامبرى از میان خودتان آمده است که رنج‏هاى شما بر او به غایت ناگوار است. به هدایت شما حریص و بر مؤمنان دلسوز مهربان است.[10]

آرى، نگاه معنادارى که از سر عشق و علاقه به انسان‏ها برمى‏خیزد، کافى است انسانى را به حرکت در آورد و در صف بلال و سلمان نشاند.

ب. تشویق زبانى: تعریف و تمجید، دعا و تشکر و قدردانى زبانى نیز از وسایل و ابزار ساده‏اى است که مى‏تواند براى دسترسى به مقاصد بلند و گسترش رفتارهاى اخلاقى ارزشمند استفاده شوند. خداوند از پیامبرش مى‏خواهد پس از گرفتن زکات، مؤمنان را دعا کند.[11]

امیرمؤمنان علیه السلام نیز خطاب به مالک‏اشتر، او را به این نکته متذکر مى‏شوند:

... پى‏درپى آنها را تشویق کن و کارهاى مهمى که انجام داده‏اند برشمار. زیرا یادآورى کارهاى نیک آنها شجاعانشان را به حرکت بیشتر وادار مى‏کند، و آنان که در کار کندى مى‏ورزند، به کار تشویق مى‏شوند. انشاءالله.[12]

نکته مهم در تشویق زبانى این است که باید به اندازه و به‏جا استفاده شود و حالت زیاده‏روى یا چاپلوسى پیدا نکند. امام على علیه السلام فرمود:

هنگامى که به ثناگویى مى‏پردازى، به اختصار کفایت کن.[13]

بالاترین بى‏خردى، زیاده‏روى در ستایش یا مذمت است.[14]

ستایش بیش از استحقاق، چاپلوسى است و کمتراز آن، نشانه حسد یا درماندگى است.[15]

چه بسا افرادى که با تعریف و تمجید از آنان، مغرور مى‏گردند.[16]

ج. تشویق عملى: دادن جایزه، هدیه و مانند آن، اضافه کردن نمره یا حقوق و دستمزد، به گردش و تفریح بردن، اجازه بازى دادن یا بیرون رفتن با دوستان و غیر اینها، همگى از موارد تشویق عملى است که به تناسب موقعیت مى‏توان آنها را به کار بست.

موارد متعددى در سیره پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و ائمه‏اطهار علیهم السلام وجود دارد که پس از مشاهده عمل نیک از یک نفر، به او صله و هدیه عطا مى‏کردند و حتى گاهى لباس خود را به وى مى‏دادند؛ مانند داستان کمیت‏بن زیاد اسدى که خدمت امام سجاد علیه السلام رسید و گفت: شعرى در ثناى شما گفته‏ام و مى‏خواهم وسیله تقرّبى نزد پیامبر صلى الله علیه و آله باشد. آنگاه قصیده معروف خود را تا آخر خواند. وقتى قصیده به پایان رسید، امام فرمود: «ما پاداش تو را نتوانیم داد؛ امید است خداوند به تو پاداش دهد.» سپس برخى از لباس‏هایش را به او داد و در حق او چنین دعا کرد:

خدایا، کمیت نسبت به خاندان پیامبرت، در حالى نیک انجام وظیفه کرد که اغلب مردم از این کار بخل ورزیدند و شانه خالى کردند. آنچه از حق، دیگران پوشیده داشتند او آشکار کرد. خدایا، به او زندگى سعادتمندانه بپبخش و شهیدش بمیران و جزاى نیکش ده که ما از پاداش او ناتوانیم».

کمیت بعدها گفت: «پیوسته از برکت این دعا بهره‏مند بودم». حضرت از این راه روحیه شجاعت و حق‏گویى کمیت را تأیید و تشویق کرد. مشابه آن در مورد امام‏رضا علیه السلام نسبت به دعبلِ خزایى است. پس از آنکه قصیده‏اش را خواند، حضرت 10000 درهم که نام مبارک خودشان بر آن حک شده بود، به او عطا فرمود و دعبل هر درهم آن را نزد قومش به ده درهم فروخت.[17]

رعایت نکات زیر بر تأثیر تشویق مى‏افزاید:

1. تشویق وسیله‏اى براى برانگیختن و تقویت است و نباید خودش به صورت هدف درآید و تمام ذهن و فکر متربى را به خود مشغول کند. تناوب در تشویق، بالا بردن آن از سطح فیزیکى به اجتماعى و معنوى، و مستحق تشویق بودن (حالت رشوه نداشتن) تا حدى اشکال پیش‏گفته را برطرف مى‏کند.

2. علّت تشویق کردن باید براى متربى کاملًا معلوم باشد.

3. تشویق به‏موقع و متناسب باشد، تا تأثیر و کارآیى داشته باشد.

4. در موقع تشویق نباید او را با دیگران مقایسه کرد؛ زیرا جنبه بدآموزى مى‏یابد.

5. تشویق و تحسین در حضور جمع تأثیر بیشترى دارد؛ زیرا دیگران را هم برمى‏انگیزد.

د. محرومیت از پاداش و پاداش به نیکوکار: از این مرحله وارد شیوه‏هاى تنبیه مى‏شویم.

مربى مى‏تواند جهت فرونشاندن رفتار ناشایست متربى، وى را از بعضى پاداش‏ها و مواهب مورد انتظار محروم سازد و یا این‏که با پاداش دادن به نیکوکار او را متوجه محرومیت خود سازد و به اشتباهش واقف گرداند. این سخن زیبا از حضرت على علیه السلام است که فرمود: «بدکار را با پاداش دادن به نیکوکار، از عمل بد بازدار.»[18]

أَفمن کان مؤمناً کمن کان فاسقاً، لایستوون.[19]

لا یستوى اصحاب النار و اصحاب الجنة ....[20]

و ما یستوى الاعمى و البصیرُ و الّذین آمنوا و عملوا الصالحات و لا المُسى‏ء، قلیلًا ما تتذکّرون.[21]

مقصود خداوند از این‏که در این آیات به صراحت عدم تساوى نیکوکاران و بدکاران را اعلام و ابراز مى‏کند، آن است که همگان بدانند براى خوبان پاداش‏هایى است و براى دارندگان اعمال ناشایست، جز محرومیت نصیبى نیست.

ه. جریمه و جبران: جریمه به صورت‏هاى کسر نمره، پرداخت پول، خریدن شیرینى براى دوستان و ... مى‏باشد. جبران، مانند عذرخواهى از کسى که نسبت به او اهانت کرده، است، یا محلى را که آسیب رسانده تعمیر و ترمیم کند. در مورد جریمه باید توجه داشت که توان پرداخت یا انجام کار را داشته باشد و حالت سرخوردگى و درماندگى پیدا نکند. شرط استفاده از شیوه جریمه آن است که فرد مدتى تقویت شده باشد تا بعد بتوان مقدارى از پاداش‏هایى را که قبلًا دریافت کرده است، از او پس گرفت.

قانون دیات در اسلام علاوه بر بعد حقوقى آن، از جنبه تربیتى نیز نوعى جریمه محسوب مى‏شود.

و. توبیخ و تنبیه بدنى: توبیخ کردن از نگاه سرد و خشم‏آلود شروع مى‏شود و تا توبیخ علنى پیش مى‏رود.[22]

امام على علیه السلام: «کیفر خردمندان به صورت کنایى و تلویحى است و کیفر نادانان به صورت صریح و آشکار است.»[23] «تعریض (توبیخ کنایى) براى فرد عاقل سخت‏تر از توبیخ آشکار است».[24]

امام صادق علیه السلام با تذکر غیرمستقیم در خلوت به «شقرانى» که از دوستان آن حضرت بود، او را متوجه عمل ناپسندش (شرابخوارى) مى‏نماید و مى‏فرماید:

کار خوب براى هر کسى خوب است و براى تو بهتر است؛ به جهت انتسابى که به ما (اهل بیت پیغمبر) دارى. و کار ناپسند از هر کسى زشت و ناپسند است و از تو ناپسندتر، به جهت انتسابى که به ما دارى.[25]

تنبیه بدنى آخرین مرحله است که در صورت عدم موفقیت در مراحل قبل، با وجود شرایط خاصى از آن استفاده مى‏شود. شیوه‏هاى تنبیهى به‏طور کلى و تنبیه بدنى به‏طور خاص، محل اختلاف صاحب‏نظران است. برخى مثل سعدى و مولوى طرفدار تنبیه بدنى بوده، استفاده از آن را تجویز مى‏کنند. برخى دیگر چون غزالى، بوعلى و ابن‏خلدون، مربى را از تنبیه بدنى بیش از سه بار یا در مواقع خشم بازداشته‏اند.[26] در میان روان‏شناسان نیز برخى همچون رین و هولز با وجود شرایط خاصى استفاده از تنبیه را در امر تغییر رفتار مفید مى‏دانند.[27] با وجود این اغلب روان‏شناسان مخالف استفاده از تنبیه براى یادگیرى یا تغییر رفتار هستند.

اسکینر با جدیت بیشترى، استفاده از تنبیه را به‏طور کلى خطرناک و نامطلوب و بى‏تأثیر مى‏شمارد و دلایل چندى را براى مدعاى خود ذکر مى‏کند:[28]

1. تنبیه آثار جانبى نامطلوبى به‏بار مى‏آورد؛ مانند ترسِ تعمیم‏یافته.

2. تنبیه به ارگانیسم نشان مى‏دهد، چه کار نکند نه این‏که چه کار بکند.

3. تنبیه صدمه زدن به دیگران را توجیه مى‏کند.

4. متربى اگر در موقعیت مشابه قرار گیرد و تنبیهى نباشد، ممکن است وادار به انجام همان کار شود.

5. نسبت به عامل تنبیه‏کننده و دیگران پرخاشگرى ایجاد مى‏کند.

6. تنبیه اغلب یک پاسخ نامطلوب را جانشین پاسخ نامطلوب دیگر مى‏سازد؛ مانند گریه به‏جاى بى‏انضباطى.

اسکینر پس از آن، جانشین‏هایى براى تنبیه ذکر مى‏کند- از جمله: تغییر مقتضیاتى که منجر به رفتار نامطلوب شده‏اند و تقویت رفتار ناهم‏ساز با رفتار نامطلوب- در آخر نتیجه مى‏گیرد بهترین راه از بین بردن عادات نامطلوب، نادیده گرفتن یا خاموشى (مشابه همان تغافل) است.

در دیدگاه اسلام‏[29] اگر تربیت با شیوه‏ها و مراتب پایین‏تر میسّر باشد، استفاده از تنبیه بدنى جایز نیست و در غیر این صورت تأدیب و تنبیه بدنى- مشروط بر این‏که در حدّى نباشد که دیه لازم شود- جایز است. در غیر ولىّ فرد نیز باید با اجازه باشد. مقدار آن نیز محدود است.

(حداکثر بین 3 تا 10 ضربه)، فتاواى فقها نیز چنین است.[30]

در مورد اشکالات اسکینر بر نفى تنبیه به‏طور کلى مى‏توان گفت: اولًا برخى روان‏شناسان مانند رین و هولز تحت شرایط خاصى- مثل این‏که تنبیه بلافاصله بعد از عمل نامطلوب باشد، در حدى باشد که براى فرد رنج آور باشد و ...- تنبیه را در تغییر رفتار مؤثر مى‏دانند و آزمایش‏هایى را نیز در این زمینه انجام داده‏اند.

ثانیاً تبعات هیجانى تنبیه (مثل ترس یا پرخاشگرى) که اسکینر ذکر مى‏کند، در صورتى‏که میان مربى و متربى قبلًا یک رابطه عاطفى باشد- که شرط تأثیر تنبیه نیز وجود چنین رابطه‏اى است- منتفى خواهد بود.

یکى از دوستداران حضرت امیر علیه السلام سرقت کرده بود و حضرت پنجه او را قطع کرد.

«ابن‏الکوّا» که از خوارج بود، فرصت را غنیمت شمرد و از او پرسید: چه کسى پنجه‏ات را قطع کرد؟ گفت: پنجه‏ام را سیّد اوصیاى پیامبران برید، پیشواى روسپیدان قیامت، ذى‏حق‏ترین مردم نسبت به مؤمنان و .... ابن الکوّا برآشفت و گفت: واى بر تو! دستت را قطع مى‏کند و تو این‏گونه ثنایش مى‏گویى؟ پاسخ داد: چرا ثنایش نگویم، در حالى که محبتش با گوشت و خونم آمیخته است. به خدا سوگند دستم را جز به حق نبرید، تا از مجازات آخرت مرا نجات دهد.[31]

ثالثاً تنبیه وسیله‏اى است براى فرونشاندن و کنترل استعدادهاى ناپسند. در حق کسانى‏که‏ شیوه‏هاى ملایم‏تر در باره آنان نتیجه‏بخش نبوده، تنها راه موجود این است که با یک توبیخ و یا یک شوک روانى در آنان ایجاد کنیم. خصوصاً اگر روحیّه سلطه‏جویى و طغیان‏گرى داشته باشند؛ چنان‏که در بدن انسان غده چرکین را باید قطع کرد یا سوزاند، تا به سایر قسمت‏ها سرایت نکند. آلبرت الیس از روان‏شناسانى است که در مشاوره و درمان خود از شیوه توبیخ ناگهانى و مانند آن بهره مى‏بُرد و با وارد کردن یک شوک در میان مشاوره، مراجع را به خود مى‏آورد.

نظام کیفرى و جزایى اسلام نیز که مشتمل بر مجازات خاص بدنى است علاوه بر جنبه‏هاى حقوقى آن، از منظر تربیتى نیز قابل توجه است؛ زیرا فرد را از تکرار جرم باز مى‏دارد.

علاوه بر نکات یاد شده، مراعات موارد زیر در کاربرد تنبیه، بر تأثیر تربیتى آن مى‏افزاید:

1. قبل از هرگونه تنبیه، در مورد سبب‏شناسى عمل ناپسند مطمئن شویم؛ چه بسا به‏دلیل مشکلات و مسایل مختلف روحى یا خانوادگى که بر ما پوشیده است، این خطا صورت گرفته است، که در این صورت تنبیه بر پیچیدگى و عمیق کردن ناهنجارى مى‏افزاید.

2. تنبیهى مؤثر است که از سر خشم و غضب و انتقام نباشد. از این‏رو باید از توبیخ بى‏جا و زیاد از حد و تحقیر پرهیز شود.

3. تنبیه باید سنجیده و حساب شده باشد و از میزان خطا فراتر نرود. امام على علیه السلام مى‏فرماید: «زیاده‏روى در ملامت، آتش لجاجت را برمى‏افروزد.»[32]

4. تنبیه باید دقیقاً به صفت یا عمل نامطلوب فرد منتسب شود و شخص نسبت به علّت تنبیه کاملًا توجیه شده باشد.

5. اگر فرد از کارش پشیمان شد و از رفتارش بازگشت، باید او را با مهر و لطف مورد پذیرش قرار داد.[33]

اخلاق اسلامى (دیلمى، احمد) ؛ صص 214 الی 222

 

 



[1] ( 4). فرهنگ معین

[2] ( 5). همان

[3] ( 1). بحار، ج 77، ص 46

[4] ( 2). استصلاح الاخیار باکرامهم و الاشرار بتأدیبهم.( همان، ج 78، ص 245)

[5] ( 3). سوره نجم، آیه 31

[6] ( 4). نهج‏البلاغه، حکمت 368

[7] ( 1). توضیح بیشتر این مطلب در بحث« روش تکریم شخصیت» گذشت

[8] ( 2). سوره شعراء، آیه 215

[9] ( 3). سوره کهف، آیه 28

[10] ( 4). سوره توبه، آیه 128

[11] ( 1). سوره توبه، آیه 103

[12] ( 2). نهج‏البلاغه، نامه 53

[13] ( 3). اذا مدحت فاختصر.( غررالحکم، فصل 4، ص 466)

[14] ( 4). اکبر الحمق، الاغراق فى المدح و الذم.( همان، فصل 7، ص 77)

[15] ( 5). الثناء باکثر من الاستحقاق ملق و التقصیر عن الاستحقاق عىّ او حسد.( بحار، ج 73، ص 295)

[16] ( 6). ربّ مفتون بحسن القول فیه.( همان)

[17] ( 1). عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج 1، ص 154

[18] ( 1). ازجرالمسى‏ء بثواب المحسن.( بحار،، ج 75، ص 44، باب 36)

[19] ( 2). سوره سجده، آیه 18

[20] ( 3). سوره حشر، آیه 20

[21] ( 4). سوره غافر، آیه 58

[22] ( 5). از یک جهت مى‏توان مرتبه توبیخ پنهانى و کنایى را قبل از جریمه و جبران دانست

[23] ( 6). عقوبة العقلاء التلویح و عقوبة الجهال التصریح.( میزان الحکمه، ج 1، ص 72)

[24] ( 7). التعریض للعاقل اشد من عقابه.( همان)

[25] ( 1). یا شقرانى انّ الحسن لکل احد حسن و انه منک احسن لمکانک منّا و انّ القبیح لکل احد قبیح و انّه منک اقبح.( بحار، ج 47، ص 349، باب 11)

[26] ( 2). ر. ک: نقش تربیتى معلم، دفتر همکارى حوزه و دانشگاه

[27] ( 3). هیلگارد: روان‏شناسى یادگیرى، ص 337

[28] ( 4). هرگنهان: روان‏شناسى یادگیرى، ص 133

[29] ( 1). البته استخراج نظر فقهى اسلام در موضوع تنبیه( به‏صورت حکم اولیه و ثانویه) نیازمند مجال مستقلى است

[30] ( 2). امام رضا علیه السلام: التأدیب ما بین ثلاث الى عشرة.( مستدرک‏الوسائل، ج 3، ص 248 و تحریرالوسیله، ج 2، ص 477)

[31] ( 3). بحار، ج 40، ص 281 و 282

[32] ( 1). الافراط فى الملامة یشبّ نار اللجاجة.( غررالحکم، ج 1، ص 88)

[33] دیلمى، احمد، اخلاق اسلامى (دیلمى، احمد)، 1جلد، دفتر نشر معارف - قم، چاپ: دوم، 1380.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۸/۲۸
نقی سنایی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی