«بر مؤمن شش چیز واجب است:
دو بر زبان و دو بر دل و دو بر تن.
اما آنچه بر زبان است:
«ذکر خدای»،
«سخن نیکو»؛
و آنچه بر دل است:
«بزرگداشت امر خدای»،
«شفقت بر خلق»
و آنچه بر تن است:
«طاعت خدای»
و «رنج خود از خلق برداشتن.»
«بر مؤمن شش چیز واجب است:
دو بر زبان و دو بر دل و دو بر تن.
اما آنچه بر زبان است:
«ذکر خدای»،
«سخن نیکو»؛
و آنچه بر دل است:
«بزرگداشت امر خدای»،
«شفقت بر خلق»
و آنچه بر تن است:
«طاعت خدای»
و «رنج خود از خلق برداشتن.»
در مقولۀ حجاب، برخی میگویند: «حجاب غیر از عفت است».
اینکه اینها دو مفهوم متفاوت و جداگانهاند و دو معنای متفاوت دارند، سخنی درست است؛
اما از نظر فلسفه و عرفان و اخلاق اسلامی، نمیتوان فرد «بیحجاب» را دارای «عفت» دانست! زیرا به دلایل مختلف قرآنی، فلسفی، عرفانی و اخلاقی، «حجاب داشتن» حالت ظاهری و تنزلیافته «عفت درونی» است. و عفت درونی نیز حالت تنزلیافته «حیای حضور» در محضر الهی است.
به همین دلیل است که در روایات داریم:
لاَ إِیمَانَ لِمَنْ لاَ حَیَاءَ لَهُ؛ کسی که حیاء ندارد؛ ایمان ندارد و کسی که ایمان نداشته باشد، عملاً تقید به ارزشهای دینی هم نخواهد داشت. زیرا حالت تنزلیافته بیایمانی، بیتقیدی و بیتوجهی به شریعت و ارزشهای دینی است