پیاژه در شمار عوامل تحول روانى علاوه بر رشد داخلى (ارگانیک)، تعاملها و تفویض هاى اجتماعى و تعادل جویى، تمرین و تجربه اکتسابى را یک عامل مستقل مى داند.[1] در تربیت اخلاقى، هدف آن است که متربى به رفتار اخلاقى نایل شود؛ یعنى عمل کند. هر چه این تجربه عملى تکرار شود و مداومت داشته باشد، به صورت «برونسازى»[2] ساخت هاى روانى جدید تشکیل مى شود؛ مشابه آنچه در حوزه اخلاق، ملکات اخلاقى مى گوییم.
قرآن کریم اهمیت خاصى به عمل مى دهد: «براى انسان جز حاصل تلاش او نیست. و [نتیجه] کوشش او به زودى دیده خواهد شد.»[3]
در آیات بسیارى، ایمان را کافى نمى داند، بلکه عمل را براى تکمیل و اتمام آن لازم مى شمارد:
کسانى که کارهاى شایسته کنند- چه مرد و چه زن- در حالى که مؤمن باشند، هم آنان داخل بهشت مى شوند و به قدر گودى هسته خرمایى مورد ستم قرار نمى گیرند.[4]
مقصود از کارهاى شایسته (/ عمل صالح) غالباً همان رفتارهاى اخلاقى است. درجات افراد نیز برحسب اعمال آنان است؛ یعنى یکى از معیارهاى درجه بندى افراد، عملِ آنان است:
براى هر یک آنها از آنچه انجام داده اند، مراتبى است و پروردگارت از آنچه مى کنند، غافل نیست.[5]
روایات نیز با تحریض و ترغیب بر عمل، جایگاه برجسته اى به آن مى دهند:
امام على علیه السلام: «امروز، وقت عمل است و محاسبهاى در کار نیست و فردا هنگام محاسبه است و جاى عمل نیست.»[6]
امام باقر علیه السلام: «هیچکس به آنچه نزد خداوند برایش فراهم شده نایل نمى گردد، مگر با عمل.»[7]
امام على علیه السلام: «انسان را چیزى جز عمل همراهى نمى کند.»