3- نظریه اصالت اخلاق و تبعیت سیاست از اخلاق
نظریه مقبول و معقول در زمینه رابطه اخلاق و سیاست، این است که اصالت با اخلاق و ارزشهاى اخلاقى بوده و ارزشهاى سیاسى نیز تابع و زیرمجموعه اخلاق هستند. رفتارهاى سیاسى نیز مانند سایر رفتارهاى اختیارى انسان، به عنوان موضوع احکام اخلاقى، مورد ارزشگذارى قرار مىگیرند. هدف رفتارها و تصمیمهاى سیاسى، در حقیقت، در راستاى هدف اخلاق بوده و چیزى خارج از آن نیست. بر اساس این دیدگاه، معیارهاى اخلاقى در همه جا و براى همه افراد، اعم از زمامداران و شهروندان عادى، یکسان است.
الگوى علمى و عملى این دیدگاه، در جهان اسلام و بلکه در سراسر تاریخ بشر، حضرت على بن ابىطالب(ع)است. چنان که در اعلام سیاستهای حکومتی خود پس از بیعت مردم مدینه، در نخستین سخنرانی فرموده است: ذِمَّتِی بِمَا أَقُولُ رَهِینَةٌ.(نهج البلاغة (للصبحی صالح)، 1414 ق: 57) آن چه میگویم به عهده میگیرم و خود با آن پایند هستم.
آن حضرت کسى بود که هم در کردار هم در گفتار خود، به خوبى نشان داد که هرگز نباید اخلاق را فداى سیاست کرد.
او به خوبى نشان داد که رفتارهاى سیاسى تا آنجا ارزشمندند که در چارچوبه اخلاق و ارزشهاى اخلاقى باشند. از دیدگاه او، به دست آوردن همه قدرتهاى عالم و در اختیار گرفتن همه امکانات جهان آفرینش اگر تنها در گرو ستاندن ظالمانه پوستِ جویى از دهان مورچهاى باشد، ارزشى ندارد، چه رسد به اینکه براى حفظ قدرتهاى محدود دنیوى یا بهدست آوردن چند روزه حکومت و ریاست بخواهد روح خود را به دورویى، نفاق، دروغگویى و امثال آن آلوده کند. بر اساس منطق اخلاقى و سیاسى امام على(ع) هیچ کس اخلاقاً مجاز نیست که براى حفظ قدرت خود، هرچند حق باشد و انگیزه الهى نیز داشته باشد، مرتکب کارهاى خلاف شرع شود.(شریفی، 1384: 215-216)