321- خلوت در عرفان اسلامی
خلوت حصار عبودیت و بنای سلوک راه دین و از آداب و ارکان سلوک در عرفان است که در قرآن، سیره پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، ائمه اطهار (علیهمالسلام) و عارفان بزرگ به عنوان یکی از عوامل مهم در پرورش روح و تهذیب نفس با عناوینی از جمله: عزلت ، چله نشینی، اعتکاف و. . . مطرح گردیده است.
«خلوت» برای سالک، بستری مناسب جهت رهایی از آشفتگیها و تعلقات دنیوی ایجاد میکند، تا متوجه عالم غیب و وحدت گردد. از آنجا که دین اسلام دین میانهرویی است و با جدایی فرد از جامعه مخالف است، سالک حقیقی را کسی میداند که در بطن جامعه، آلوده نگردد، از اینرو خلوتگزینی نادرست و به دور از مسئولیتهای اجتماعی را مذموم میشمارد.
معنای حقیقی و باطنی خلوت در واقع تمرین و تمرکز برای رهایی از تکثرات دنیوی و دائمالحضور بودن خداوند در تمامی عرصههای فردی و اجتماعی است.
«خلوت» واژهای به ظاهر سرشار از تنهایی، اما در واقع پیوند ناگسستنی با خلق است. نباید گمان کرد که انسان خلوتگزیده فردی منزوی و پناهگرفته در عزلت است. سالکان میکوشند تا در چارچوب آداب و شرایطی خاص با تکیه برمنش و سلوکی متمایز از این رهگذر به تهذیب نفس بپردازند. بنابراین دریافتیم که خلوت باطنی و واقعی، انسان را به اعماق قلمروی معرفت میبرد و به قلمروی خدمت باز میگرداند. شایان ذکر است در خلوتنشینی نباید دنیا را فراموش کرد. زیرا این دنیا محل عمل، قبول مسئولیت و کشتگاه آخرت است. پس اگر انسانها جهت سیر و سلوک فقط به سوی زهدورزی، رهبانیت، عزلت و خلوتگزینی روند و به ترک مسائل اجتماعی بپردازند حیات آنها به مخاطره میافتد و بهرهای از خلوت نصیبشان نخواهد شد. بنابراین دل انسان خلوتگزیده، از اغیار و منیت خالی و از حضور خدای رحمان سرشار خواهد شد. این حضور آنقدر پررنگ و پرمعنا است که جایی برای بیگانه و «من» نخواهد گذاشت. خالی از لطف نیست درخواست موسی (علیهالسّلام) را به یاد بیاوریم. آنگاه که تقاضا کرد برای لحظهای آن ذات بینهایت را ببیند و خداوند با اشاره «لن ترانی» به موسی (علیهالسّلام) و سایر انسانها در تمام زمانها فرمود که تا «تویی» در میان باشد، مرا نخواهی دید.