199- آداب اخلاقی آموختن: پرسش و پرسشگرى
پرسش و پرسش گرى اگر براى کشف حقیقت و فهم واقعیت باشد، نه تنها از فضایل اخلاقى است، که در پاره اى اوقات از نظر شرعى و فقهى نیز واجب است. کسى که مسائل شرعى خود را نمى داند، یادگیرى آنها بر او واجب است و اگر راه فهم حکمى در پرسش از کسى باشد، پرسیدن واجب خواهد شد. پیامبر اعظم صلى الله علیه و آله پرسش را به عنوان کلید خزاین و گنجینه هاى دانش معرفى کرده و نه تنها افراد را به پرسش گرى تشویق مى کند، بلکه مى فرماید پرسشگر اجر و پاداش اخروى نیز دارد: «دانش گنج است و کلید آن، پرسش است؛ پس بپرسید- خداوند شما را رحمت کند- به درستى که چهار دسته مأجورند: پرسشگر، گوینده، شنونده و دوستدار آنها.»[1]
امام صادق علیه السلام نیز پرهیز از پرسش را موجب هلاکت قوم مىداند:
«انَّما یهلک الناس لِانَّهم لا یَسأَلُون.»[2]
البته باید دانست که ارزش پرسش و پرسش گرى ارزشى ذاتى نیست؛ یعنى اینگونه نیست که پرسشگرى در هر شرایطى مطلوبیت داشته باشد؛ بلکه در صورتى داراى ارزش اخلاقى است که به منظور کشف حقیقت و فهم واقعیتى باشد، وگرنه اگر براى اظهار فضل و مچ گیرى و امثال آن باشد، کارى بسیار زشت و ناپسند است. امام على علیه السلام در پاسخ پرسش گرى که براى اظهار فضل یا مچ گیرى سؤال کرد، فرمود:
براى دانستن بپرس نه براى آزردن، که نادانِ آموزنده همانند داناست و داناىِ برون از راه انصاف، همانند نادانِ پر چون و چراست.[3]
همچنین باید توجه داشت که پرسشهاى ما در باره موضوعاتى باشد که گرهى فروبسته از کار ما یا دیگران مى گشایند و نه مسائلى که دانستن یا ندانستن آنها هیچ دخالتى در سرنوشت مادى و معنوى ما ندارد.
استاد نیز هرگز نباید از پرسش هاى دانشجویان خسته یا آزرده شود و باید بداند که پاسخ به پرسش هاى دینى و اخلاقى و علمى دانشجویان ثوابى بس بزرگ دارد. در روایت آمده است:[4] زنى به محضر فاطمه زهرا علیها السلام آمد و عرض کرد: مادرى دارم که در باره نماز مسائلى براى او پیش آمده است و مى خواهد وظایف شرعى خود را بداند؛ اما به سبب پیرى و ناتوانى، نمى توانست شخصاً به محضر شما بیاید و مرا فرستاده است تا پاسخ مسائل شرعى اش را از شما بگیرم. حضرت فاطمه علیها السلام، با اشتیاق و بدون ابراز خستگى، پاسخ پرسش هاى مکرر و فراوان او را داد. آن خانم از اینکه مى دید پرسش هاى بسیارى از حضرت کرده و وقت او را بیش از اندازه گرفته است، از طرح سایر پرسشهاى خود، خوددارى کرد و گفت: اى دختر پیامبر خدا، خسته شدهاید و من بیش از این شما را خسته نمى کنم. اما حضرت در پاسخ فرمودند: هر پرسشى که دارى بپرس. سپس آن حضرت با ذکر مثالى، اجر و پاداش پاسخ دادن به پرسش را این گونه بیان کرد: کسى که اجیر مى شود تا بار سنگینى را به مکان بلندى ببرد و در ازاى این کار، یکصد هزار دینار مزد بگیرد، آیا به نظر شما سنگینى آن بار را احساس مى کند؟ آن زن در پاسخ گفت: نه. حضرت فرمود: من نیز با پاسخ به هر پرسشى از پرسش هاى شما مزدى بیشتر از آنچه در میان زمین و عرش الاهى وجود دارد، از خداوند دریافت مىکنم. بنابراین، هرگز از پاسخ به پرسشهاى شما خسته نمى شوم.
دانشجویان نیز به این مسئله توجه کنند که نباید انتظار پاسخ به همه مسائل را از استاد داشته باشند. داشتن چنین انتظارى، نابجا و نامعقول است. استاد نیز هرگز نباید متکلّفانه به پاسخ بپردازد.
اگر پاسخ مسئلهاى را نمى دانست، با صراحت و شجاعت تمام بگوید: «نمىدانم» و این را بداند که با گفتن «نمى دانم» نه تنها از ارج و ارزش او کاسته نمى شود که مسئولیت شناسى خود را در برابر دانشجویان و دغدغه حق طلبى و حقیقت خواهى خود را به آنان نشان داده است. متأسفانه در جامعه ما واژه «نمى دانم» و «نظرى ندارم» و امثال آن، تنها بر زبان عده اى انگشت شمار جارى مى شود.
بسیارى بر این پندارند که اگر کسى در پاسخ مسئله اى بگوید «نمى دانم»، معلوم مىشود که اصلًا چیزى نمى داند و اگر کسى هم صاحب نظر باشد، باید هر مسئله اى که از او پرسیده شود، بلافاصله پاسخ دهد.[5] گویند که روزى شخصى بر فراز منبر مشغول سخنرانى بود، یکى از مستمعان، پرسشى را طرح کرد. گوینده در پاسخ گفت: «جواب این مسئله را نمىدانم.» سؤال کننده ناراحت شد و گفت: «تو که نمى دانى چرا بر بالاى منبر رفته اى؟» گوینده پاسخى حکیمانه داد: «من به اندازه اى مى دانم که بتوانم چند پله منبر را بالا روم، اما اگر بنا بود که به اندازه مجهولاتم بالا روم، در آن صورت باید تا آسمانها بالا مى رفتم!»
آیات و روایات بسیارى در مذمت پاسخ هایى که از روى جهل داده مى شود وارد شده است.[6] یکى از حقوق خداوند بر بندگانش این است که چیزى را بگویند که به آن علم دارند و چیزى را که نمى دانند، نگویند.[7] یکى از عوامل اختلاف و تفرقه، پرگویى جاهلان است؛ کسانى که نادانسته سخن مى گویند. امام على علیه السلام مى فرماید: «اگر جاهلان ساکت مىشدند، اختلاف برچیده مى شد.»[8]
امام صادق علیه السلام در نکوهش کسانى که بنا دارند هیچ پرسشى را بى پاسخ نگذارند و هرگز آماده نیستند کلمه «نمى دانم» را بر زبان جارى کنند، مى فرماید: «کسى که [بنا داشته باشد به هر نحو ممکن] همه سؤالاتى را که از او مى شود، پاسخ دهد، دیوانه است.»[9] زشتى این کار به ویژه در پرسش هاى دینى چند برابر است. در روایات آمده است اگر کسى نادانسته پرسشهاى دینى مردم را پاسخ دهد و از روى جهل فتوا صادر کند، مورد لعن و نفرین همه فرشتگان خداوند است.[10] حتى این کار ممکن است به انکار دین و کفر به خدا و آیات الاهى بیانجامد.[11][12]
[1] ( 1). العلمُ خَزائِنُ و مِفتاحُها السؤالُ فاسأَلوا رَحِمَکم اللَّهُ فانَّه یُؤْجَرُ اربعةٌ: السائلُ و المتکلمُ و المستمعُ و المُحِبَّ لهم.( محمدباقر مجلسى، تحف العقول، ص 41)
[2] ( 2). محمدبن یعقوب کلینى، اصول الکافى، ج 1، کتاب فضل العلم، باب 9، حدیث 2
[3] ( 3). سَلْ تَفَقُّهاً ولا تَسأَلْ تَعنُّتاً فانَّ الجاهلَ المُتعلِّمَ شبیهٌ بالعالِمِ و انَّ العالِمَ المُتَعسِّف شبیهٌ بالجاهلِ المُتَعَنِّتِ.( نهج البلاغه، ترجمه شهیدى، حکمت 320، ص 419)
[4] ( 4). محمدباقر مجلسى، بحار الانوار، ج 2، باب 8، حدیث 3( نقل به مضمون)
[5] ( 1). محمد اسفندیارى،« درک کردن و رد کردن»، آینه پژوهش، سال پنجم، شماره اول، ص 7
[6] ( 2). علامه مجلسى در بحار الانوار، ج 2، بابى با عنوان« النهى عن القول بغیر علم و الافتاء بالرأى و بیان شرایطه» ذکر کردهکه مشتمل بر آیات متعددى از قرآن کریم و پنجاه روایت در این موضوع است
[7] ( 1). امام صادق علیه السلام: حَقُّ اللَّهِ على خَلقِهِ ان یَقُولُوا ما یَعلَمُون و یَکُفُّوا عَمّا لا یَعلَمُون فاذا فَعَلُوا ذلک فقد واللَّهِ ادُّوا الیه حَقَّه.( محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 2، باب 16، ص 118، حدیث 20)
[8] ( 2). لو سَکَتَ مَن لا یَعلَم سَقَطَ الاختلافُ.( همان، ص 122، حدیث 45)
[9] ( 3). انَّ مَن اجابَ فى کلِّ ما یُسئَلَ عنه لمجنونٌ.( همان، ص 117، حدیث 15)
[10] ( 4). مَن افتى الناسَ بغیر علمٍ و لا هُدىً من اللَّهِ لَعَنَتْهُ ملائکة الرحمةِ و ملائکةُ العذابِ و لَحِقَه وِزرُ مَن عَمِل بِفُتیاهُ.( همان، ص 118، حدیث 23)
[11] ( 5). لو انَّ العبادَ اذا جَهِلُوا وَقَفُوا لَم یَجْحَدُوا و لم یَکْفُرُوا.( همان، ص 120، حدیث 31)
[12] شریفى، احمدحسین، آیین زندگى (اخلاق کاربردى)، 1جلد. صص 51 الی 54