190- اخلاق دانش اندوزی: دانش اندوزى و پارسایى
در قرآن کریم تصریح شده است که ثمره پارسایى، بهره مندى از فرقان و قدرت تشخیص حق از باطل است: «
إنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً»[1]
آیا این بدان معناست که علم اندوزى کافران و بى تقوایان از نظر قرآن بیهوده و بى نتیجه است؟ پارسایى چه نقشى در تعلیم و تحصیل معرفت و دانش حقیقى دارد که دانش اندوزى ناپارسایان راه به جایى نمى برد؟
بى تردید، متون دینى، همه انسان ها حتى کافران و فاسقان را به دانش اندوزى و پیروى از دانش و پرهیز از پیروى گمان دعوت کرده و به تعقل و تدبّر فراخوانده اند. افزون بر این، قرآن خود نیز در برابر حق گریزان، عملًا به اقامه دلیل عقلى پرداخته است. سیره عملى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و امامان معصوم علیهم السلام به خوبى نشان مى دهد که آن بزرگواران نیز مخالفان خود را به بحث عقلى دعوت کرده، در برابر آنان، از براهین عقلى مدد جسته اند. اینها همه، نمایانگر آن است که نشاندن پارسایى در کنار خردورزى و دانش اندوزى، به معناى ناتوانى بى تقوایان از درک و اقامه براهین عقلى نیست؛ بلکه مراد آن است که با بازگرداندن روح و سرشت آدمى به حالت پاکى و صداقت نخستین و فطرى اش، فراگیرى و پذیرش حقایق را براى او تسهیل نماید.[2]
توضیح آنکه، انسان داراى مجموعه اى از نیروهاى متضاد و متزاحم است که هر نیرویى، بى توجه به نیروهاى دیگر، در اندیشه ارضاى خویش است. اگر انسان به یکى از این قوا، گرایش بیشتر نشان دهد و در ارضاى خواسته هاى آن بیشتر بکوشد، در گرداب سرکشى آن قوه و سرکوبى قواى دیگر فرو مى غلتد و انسانیتش که بر پایه مجموعه این نیروها شکل مى گیرد، پایمال مى شود. پس راهى جز ارضاى مساوى و عادلانه همه نیروهاى نفسانى وجود ندارد. انسان واقعى کسى است که در ارضاى معقول خواسته هاى همه قواى درونى اش بکوشد.
از سوى دیگر، انسان در آغاز پیدایش از هر گونه آگاهى و دانشى بى بهره است: «و خداوند شما را از شکم مادرانتان خارج نمود در حالى که هیچ چیز نمى دانستید؛ و براى شما، گوش و چشم و عقل قرار داد، تا شکر نعمت او را به جاى آورید.»[3] کسب دانش و توسعه دانستنى هاى انسان، معلولِ کارکرد قواى درونى و بیرونى او است. طبیعتاً تلاش انسان در جهت ارضاى خواسته هاى یک قوه و بى اعتنایى به قواى دیگر، موجب میل فکرى به سوى آن و غفلت از مقتضیات سایر قوا و در نتیجه انحراف فکرى و عقیدتى خواهد شد.
پس، اینکه مى بینیم متون اسلامى در کنار دعوت به دانش اندوزى، بر پارسایى و همزمان با تعلیم، بر تزکیه و زدودن زنگار گناه و وسوسه شیطان از دل نیز تأکید مى ورزند، به سبب آن است که تفکر آدمى را از بند اسارت شیاطین درونى و بیرونى آزاد سازند.
چون که تقوا بست دو دست هوا |
حق گشاید هر دو دست عقل را[4] |
|
تقوا سبب مى شود فطرت انسان به پاکى و زلالى نخستین خود بازگردد، تا علاوه بر بهره مندى بیشتر از بینش و بصیرت، به آسانى بتواند بدون دخالت هواهاى نفسانى، حقایق را پذیرفته، به دانش هاى سودمند و اندیشه هاى درست دست یابد. اگر عقل بخواهد درک و شناختى صحیح داشته باشد، باید پارسایى پیشه سازد و از بند تمایلات نفسانى رهایى یابد. آنگاه است که پاسبان و پاسدار ورودىها و خروجى هاى دل مى شود و نامحرمان و بیگانگان را در بند مى افکند.
طبع خواهد تا کشد از خصم کین |
عقل بر نفس است بند آهنین |
|
عقل ایمانى چو شحنه عادل است |
پاسبان و حاکم شهر دل است |
|
همچو گربه باشد او بیدار هوش |
دزد در سوراخ ماند همچو موش |
|
در هر آنجا که بر آرد موش دست |
نیست گربه یا که نقش گربه است |
|
گربه چه شیر شیرافکن بود |
عقل ایمانى که اندر تن بود |
|
غره او حاکم درندگان |
نعره او مانع چرندگان[5] |
|
[1] ( 3). انفال( 8): 29
[2] ( 1). محمد حسین طباطبایى، المیزان، ج 5، ص 267 و 268
[3] ( 2). وَ اللَّهُ أخْرَجَکُمْ مِنْ بُطُونِ امَّهاتِکُمْ لا تَعْلَمُونَ شَیْئاً وَ جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ اْلأَبْصارَ وَ اْلأَفْئِدَةَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ.( نحل( 16): 78)
[4] ( 3). جلالالدین مولوى، مثنوى معنوى، دفتر سوم، بیت 1832.
[5] ( 1). همان، دفتر چهارم، ابیات 1989- 1984.
[6] شریفى، احمدحسین، آیین زندگى (اخلاق کاربردى)، 1جلد. صص 37 الی 39