179- از شیوه های پرورش ایمان: محبت به اولیاى الهى
کسى که فردى را براى خودْ انسان کامل تلقى کند و سخت شیفته اخلاق و روحیات او شود، بسیار تحت تأثیر او قرار مىگیرد.
استاد مطهرى (ره) در این زمینه مىفرماید:
محبت بهسوى مشابهت و مشاکلت مىراند و قدرت آن سبب مىشود که محبّ به شکل محبوب در آید. محبت مانند سیم برقى است که از وجود محبوب به محبّ وصل گردد و صفات محبوب را به وى منتقل سازد.[1]
در مورد تأثیر تربیتى آن در تهذیب اخلاق مىفرماید:
اهل عرفان و سیر و سلوک بهجاى پویش راه عقل و استدلال، راه محبت و ارادت را پیشنهاد مىکنند [و] مىگویند: کاملى را پیدا کن و رشته محبت و ارادت او را به گردن دل بیاویز که از راه عقل و استدلال هم بىخطرتر است و هم سریعتر. تأثیر نیروى محبت و ارادت در زایل کردن رذایل اخلاقى از دل، از قبیل مواد شیمیایى بر روى فلزات است؛ مثلًا یک کلیشهساز با تیزاب اطراف حروف را از بین مىبرد، نه با ناخن یا سر چاقو. امّا تأثیر نیروى عقل مانند کار کسى است که بخواهد ذرات آهن را از خاک با دست جدا کند. چقدر رنج و زحمت دارد؟! اگر یک آهنرباى قوى در دست داشته باشد، ممکن است با یک گردش همه آنها را جدا کند. نیروى ارادت و محبت مانند آهنربا صفات رذیله را جمع مىکند و دور مىریزد. به عقیده اهل عرفان محبت و ارادت پاکان و کمّلین همچون دستگاه خودکارى خودبهخود رذایل را جمع مىکند و بیرون مىریزد.[2]
نمونههایى از کسانى که در صدر اسلام، تحت تأثیر این جذب و انجذاب قرار گرفتهاند و شیفته نبىّمکرّم صلى الله علیه و آله گشتند، ابوذر غفارى، بلال حبشى، اویس قرنى و سلمانفارسى است. این محبت همچون اکسیرى عظیم آنها را به گوهرى بىمانند در کرامتهاى انسانى مبّدل ساخت.
پس از آن نیز در طول تاریخ از این نمونهها (با شدت و ضعف) فراوان است. جلالالدین محمد رومى مشهور به «مولوى» یکى از نمونههاى بارز در این مسیر است:
هنگامى که کودک خردسالى بود و بههمراه پدر از نیشابور مىگذشت، شیخ عطار پیر نیشابور، کودک نو رسیده بهاءولد را انسانى برتر از انسانهاى عادى دید و لاجرم بىهیچ تردید و مجامله به بهاءولد نوید داد که بهزودى این کودک آتش در سوختگان عالم خواهد زد و شور و غوغایى در بین رهروان طریقت بهوجود خواهد آورد.[3]
چند دهه از این واقعه نگذشته بود که این پیشگویى در ملاقات مولانا با شمس تبریزى و عشق و ارادت به او تعبیر شد.
در اسلام این محبت و شیفتگى تحت عنوان «ولایت» نسبت به معصومین علیهم السلام بروز کامل یافته است. زیرا محبت به اولیاى الهى که آیینه تمام نماى حق و مجلاى کامل تجلى او هستند، انسان را منتقل به ایمان و ارادت به خداوند مىکند. از همینرو است که در دعاها این محبت را از خداوند طلب مىکنیم:
بارالها، جان مرا مطمئن به قدَر، و راضى به قضاى خویش بگردان و مشتاق و حریص به ذکر و دعاى خود و دوستدار خاصان اولیاى خویش و محبوب در اهل زمین و آسمان قرار ده ....[4]
در آیات و روایات، محبت و مودّت ائمّه هدى علیهم السلام بهطور عام و امیرمؤمنان بهطور خاص مورد عنایت و تأکید قرار گرفته است: قُل لا أَسئلُکم علیه أَجراً إِلّا المودّة فى القربى.[5]
در ذیل این آیه، احادیث بسیارى را شیعه و سنّى نقل کردهاند که مقصود از «قُرباى پیامبر» در این آیه، على، فاطمه و فرزندان آندو (علیهم السلام) هستند.[6]
بنابراین محبت و ولایت پیامبر و ائمهاطهار علیهم السلام که انسانهاى کاملاند، هرقدر شدیدتر باشد، در حقیقت، عشق به فضایل و مکارم اخلاق است. و این عشق نمىتواند از محبت به خداوند جدا باشد.
توسّل و رابطه محبتآمیز قلبى با اولیاى الهى به همین دلیل موجب پرورش ایمان است.
باید توجه داشته باشیم که از ویژگىهاى انسان، این است که نه تنها مىخواهد مورد توجه دیگران باشد، بلکه مىخواهد کسى را داشته باشد که به او اظهار محبت کند و عشق بورزد؛ چنانکه مزلو یادآور مىشود: «... همچنین نباید از این حقیقت غافل بمانیم که نیازهاى محبت، شامل هر دو نیاز محبت کردن و محبت دیدن است».[7] از اینرو اگر متعلّق محبت، اولیاى الهى و انسانهاى کامل باشند، این انرژىِ سرگردان، صرف عشقهاى مجازى و محبتهاى کمبها نخواهد شد؛ بلکه در مقصد اعلاى کمال انسانیت رشد خواهد کرد.
سعدى اگر عاشقى کنى و جوانى |
عشق محمد بس است و آل محمد |
|
نکته آخر در این موضوع «زیارت» است. زیارتِ مشاهد مشرفه ائمّهاطهار علیهم السلام از امورى است که محبت و ولایت ایشان را تقویت و باغ ایمان را شکوفا مىسازد. در روایات متعدد این نکته بیان شده است؛ از باب نمونه به چند حدیث اشاره مىکنیم:
بار سفر را براى زیارت قبرى مبندید، مگر براى زیارت قبور ما. بدانید که من با زهر کشته مىشوم و در محل غریبى مدفون مىگردم. کسى که به زیارت من بیاید دعایش مستجاب و گناهش بخشوده خواهد شد.[8]
زیارت و ملاقات برادران دینى از روى محبت نیز باعث حیات قلوب، زیادت محبت و رشد ایمان است؛ خصوصاً انسانهاى صالح و علماى ربانى که تأثیرات اخلاقى مضاعف دارد:
بهزیارت یکدیگر بروید که موجب حیات دلهاى شما است و سخنان ما هم ذکر مىگردد و احادیث ما بین شما پیوند برقرار مىسازد. پس اگر به آنها تمسک جویید، موجب رشد و نجات شما است.[9]
زیارت، در دلها دوستى و مودت ایجاد مىکند.[10]
ملاقات خوبان، موجب آبادانى قلب است.[11][12]
[1] ( 3). جاذبه و دافعه على علیه السلام، ص 73
[2] ( 1). همان، ص 77 و 78
[3] ( 2). عبدالحسین زرینکوب: پله پله تا ملاقات خدا، ص 50
[4] ( 3). شیخعباس قمى، مفاتیحالجنان، زیارت امیناللّه
[5] ( 1). سوره شورى، آیه 23
[6] ( 2). از جمله ر. ک: تفسیر فخر رازى، ج 27، ص 166 و بحار، ج 27، ص 13
[7] ( 3). روانشناسى شخصیت سالم، ص 154
[8] ( 4). عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج 1، ص 285
[9] ( 1). بحار، ج 74، ص 258
[10] ( 2). همان، ص 355
[11] ( 3). همان، ج 77، ص 208
[12] دیلمى، احمد، اخلاق اسلامى (دیلمى، احمد)، 1جلد، دفتر نشر معارف - قم، چاپ: دوم، 1380. صص 247 الی 250