171- از شیوه هاى نظارت بر خود: توبه
توبه (نوسازى خویشتن): در روش نظارت بر خود، هر گاه انسان به خود نظر مى افکند، معمولًا صحیفه اعمال خود را آلوده و مشوب به رذایل اخلاقى مى بیند. در این حال اگر راهى و روزنه اى براى پالایش و جداشدن از بدى ها نباشد، انسان در سراشیبى سیه روزى و شقاوت کامل قرار مى گیرد و به سمت نومیدى و غرقه شدن در مرداب رذایل فرو مى رود.
افزون بر این، از جنبه روحى و روانى گناه و خطا در انسان حالتى پدید مى آورد که اگر زایل نشود، آمادگى بیشترى براى ارتکاب خلاف در فرصت هاى آینده خواهد داشت. از این رو توجه به ریشه هاى ناخودآگاه اعمال از جهت بعد انگیزشى و انتخاب هاى بعدى ضرورت دارد. چنانکه پیامبراکرم صلى الله علیه و آله مى فرماید:
هنگامى که از فردْ گناهى سر مى زند، در قلب او نقطه سیاهى ایجاد مى شود؛ پس اگر توبه کرد محو مى گردد و اگر ادامه داد، سیاهى تمام قلب او را فرا مى گیرد و راه رستگارى مسدود مى گردد.[1]
نکته دیگر این است که «گناه» یک مفهوم چند وجهى است: احساس نافرمانى و بى وفایى، صدمه زدن به خویشتن و خراشیدن روح، و مستحق مجازات بودن. اگر این احساس گناه بر روح انسان غالب شود و تداوم یابد، زمینه ساز افسردگى روانى خواهد بود و انسان را از هرگونه بازسازى معنوى خویش و حرکت به سوى کسب فضایل اخلاقى باز مى دارد.
بنابراین توبه به معناى بازگشت دوباره براى نوسازى خویشتن است و شخصیتى نو، مصمم، متحول و امیدوار به رحمت خدا با صحیفه اى صاف و روشن براى تجدید اعمال بنا مى کند و این توبه در حقیقت همان لطف و رحمت خداوند است. به فرموده امام صادق علیه السلام: «توبه ریسمان الهى و عنایت ربوبى است. پس بندگان بر مداومت توبه بکوشند و هر گروهى را توبه خاص است ....»[2]
توبه در حقیقت پیش شرط و مقدمه نظارت بر خود است. امام على علیه السلام مى فرمایند: «به جهاد با نفس خود اقدام کن و توبه را مقدم دار تا به مقام طاعت پروردگارت نایل شوى.»[3]
مقصود از توبه در اینجا بازگشت از راه خطا و عمل خلاف، همراه با حسرت و ندامت است. آتش حسرت و ندامت است که پاکسازى از رذایل اخلاقى را ممکن مىسازد و سوز و گداز است که طعم مغفرت را در کام انسان شیرین مىکند و احساس طهارت و طراوت را در کام انسان پدید مىآورد. براى هر شروعى و هر گامى در تربیت خود توبه لازم است، تا آن احساس عزّت و کرامت انسانى بازگردد؛ «خودپنداره» ارزشمند خویشتن را مشاهده نماید و آماده تربیت اخلاقى گردد.
اشجار گناهان را در مقابل دل و دیده خویش قرار مىدهند و با آب ندامت آبیاریش مىکنند؛ پس میوه سلامت و رضا و کرامت را دریافت مىنمایند.[4]
امام صادق علیه السلام مىفرماید:
هنگامىکه بندهاى توبه واقعى (نصوح) مىکند، محبوب خدا مىشود. پس خداوند در دنیا و آخرت گناه او را مىپوشاند ... دو فرشتهاى را که نامه اعمالش را ثبت مىکنند به فراموشى مىاندازد و به اعضا و جوارحش فرمان مىدهد گناهانش را مخفى بدارید و به قسمتهاى مختلف زمین مىگوید آن گناهانى که بر روى تو انجام گرفته نادیده بگیر. پس ملاقات مىکند خداوند را در حالىکه هیچ چیزى وجود ندارد که بر گناهان او شهادت دهد.[5]
امام على علیه السلام بیان مىکند که «توبه دلها را پاک مىکند و گناهان را مىشوید.»[6] امام خمینى (ره) نیز در مورد توبه بیان مىدارد:
توبه عبارت است از رجوع از طبیعت بهسوى روحانیت نفس، بعد از آنکه بهواسطه معاصى و کدورت نافرمانى نور فطرت و روحانیتْ محجوب به ظلمت طبیعت شده و تفصیل این اجمال این است که نفس در بدو فطرت خالى از هر نحو کمال و جمال و نور و بهجت است؛ چنانکه خالى از مقابلات آنها نیز هست. گویى صفحهاى است خالى از مطلق نقوش، نه داراى کمالات روحانى و نه متصف به اضداد آن است. ولى نورِ استعداد و لیاقت براى حصول هر مقامى در او ودیعه گذاشته شده است و فطرت او بر استقامت و خمیره او مخمّر به انوار ذاتیه است و چون ارتکاب معاصى کند به واسطه آن در دل او کدورتى حاصل شود و هر چه معاصى بیشتر شود، کدورت و ظلمت افزون گردد، تا آنکه یکسره قلبْ تاریک و ظلمانى شود و نور فطرت خاموش گردد و به شقاوت ابدى رسد. اگر در بین این حالات، قبل از فراگرفتن ظلمت تمام صفحه قلب را، از خواب غفلت بیدار شود و پس از منزل یقظه بهمنزل توبه وارد شود و حظوظ این منزل را با شرایطى که ذکر مىشود استیفا کرد، از حالات ظلمانیه و کدورات طبیعیه برگشت مىنماید به حال نور فطرت اصلى و روحانیت ذاتیه خود. گویى صفحهاى مىشود باز خالى از کمالات و اضداد آن. چنانکه در حدیث شریف مشهود است:
التائب من الذنب کمن لا ذنب له ....[7]
براى اینکه انسان اقدام به توبه کند و نومیدى بر او غلبه نکند، باید آیات دعوت به توبه را پىدرپى بخواند و بداند که دامنه رحمت و مغفرت خداوند بسیار وسیع و گسترده است:
و توبوا الى اللّه جمیعاً ایّها المؤمنون لعلّکم تفلحون.[8]
قل یا عبادى الّذین أَسرفوا على أَنفسِهم لا تقنطوا من رح مة الله، ان الله یغفر الذنوب جمیعاً، إِنّه هو الغفور الرحیم.[9]
یا أَیّها الذین امنوا توبوا إِلى الله توبةً نصوحاً عسى ربُّکم أَن یکفّر عنکم سیّئاتکم.[10]
به این سخنان هم گوشِ جان دهیم:
... جبران معاصى در آن عالم، فرضاً که اهل نجات و عاقبت امرش سعادت باشد، کار سهلى نیست. فشارها و زحمتها و سوختنهایى در دنبال است تا انسان لایق شفاعت شود و مورد رحمت ارحمالراحمین گردد. پس اى عزیز! هر چه زودتر دامن همت به کمر زن و عزم را محکم واراده را قوى کن و از گناهان، تا در سنّ جوانى هستى یا در حیات دنیایى مىباشى، توبه کن و مگذار فرصت خداداد از دست برود و به تسویلات شیطانى و مکاید نفس امّاره اعتنا نکن.[11]
سحره فرعون با یک اقدام شجاعانه توبه کردند و به مقام مقربان درگاه الهى دست یافتند.
ابراهیم ادهم، فضیل عیاض، حربن یزید ریاحى، جابر جعفى و بودا نمونههاى بارز متحولان واقعى هستند.
پس از انجام توبه، براى استحکام آن و بازنگشتن به رفتار گذشته، باید یادآورىهاى زیر را هماره در یاد داشته باشیم:
- پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله: «توبه از گناه آن است که دیگر به آن بازگشت نکند.»[12]
- «توبه، نزد خداوند، تنها براى کسانى است که از روى نادانى و جهالت مرتکب گناه مىشوند؛ سپس بهزودى توبه مىکنند؛ اینانند که خدا توبهشان را مىپذیرد، و خداوند داناى حکیم است.»[13]
- «آنان که چون کار زشتى کنند، یا بر خود ستم روا دارند، خدا را به یاد مىآورند و براى گناهانشان آمرزش مىخواهند- و چه کسى جز خدا گناهان را مىآمرزد؟ و بر آنچه مرتکب شدهاند، با آنکه مىدانند [گناه است]، پافشارى نمىکنند.»[14]
- اصلاح و تغییر در همه زمینههاى مربوط: «... مگر کسانى که توبه کردند و [عمل خود را] اصلاح نمودند و به خدا تمسک جستند و دین خود را براى خدا خالص گردانیدند که در نتیجه، آنان با مؤمنان خواهند بود و بهزودى خدا مؤمنان را پاداشى بزرگ خواهد بخشید.»[15]
- خود را در محضر خداوند ببینند و بدانند که عمل آنان را مىبیند:
مردى حبشى نزد پیامبر صلى الله علیه و آله آمد و گفت اى رسولخدا، من عمل ناپسندى را مرتکب شدهام، آیا توبهاى براى من هست؟ فرمود: «بلى». پس رفت و اندکى بعد بازگشت و گفت: اى رسولخدا، آیا در آن هنگام خداوند مرا دیده است؟ فرمود: «بلى». پس آن مرد حبشى چنان صیحهاى زد که روح از بدنش خارج شد.[16]
نکته آخر: پس از توبه، براى شروع نظارت و خودگردانى، باید با خود عهد بندد و مشارطه کند:
مشارطه آن است که در اول روز مثلًا با خود شرط کند که امروز بر خلاف فرموده خداوند تبارک و تعالى رفتار نکند و این مطلب را تصمیم بگیرد و معلوم است که یک روز خلاف نکردن، امرى است خیلى سهل و انسان مىتواند به آسانى از عهده برآید. تو عازم شو و شرط کن و تجربه نما و ببین چقدر سهل است. ممکن است شیطان و جنود آن ملعون بر تو این امر را بزرگ نمایش دهند، ولى این از تلبیسات آن ملعون است. او را از روى واقع و قلب لعن کن و اوهام باطله را از قلب بیرون کن و یک روز تجربه کن، آنوقت تصدیق خواهى کرد.[17]
این مشارطه و معاهده مىتواند به صورت کلى با اعضاى هفت گانه (چشم، گوش، زبان، شکم، دامن، دست و پا) باشد. یا اینکه در باره یک صفت یا رفتار خاص اخلاقى که انسان به آن مبتلا است، باشد. بهتر است این مشارطه در اول روز انجام گیرد. ملا مهدى نراقى تمثیل زیبایى در این زمینه دارد:
بدان که عقل به مانند تاجرى است در مسیر آخرت که سرمایهاش عمر است و با کمک نفس آن را بهکار مىگیرد. بنابراین نفس بهمانند شریک عقل است که در مال او به تجارت مىپردازد و سود این تجارت بهدست آوردن اخلاق فاضله و اعمال صالح است که انسان را بهسوى سعادت و نعمت ابدى رهنمون شود. ضرر آن در صورتى است که گناهان و خطاها از او سر زند که منتهى به عذاب دردناک دوزخ گردد ... و مدت این تجارت، طول عمر است.
همانطورى که تاجر با شریکش در ابتدا مشارطه و معاهده مىبندد و بعد مراقب او خواهد بود و در آخر هم به محاسبه با او مىپردازد و اگر با خیانت و ضرر و تضییعِ سرمایه مواجه شود، به مؤاخذه و معاقبه او مىپردازد و چه بسا از او غرامت مىطلبد، همچنین عقل در مشارکت خود با نفس باید این امور را رعایت کند.[18]
[1] ( 1). اذا اذنب الرجل خرج فى قلبه نکتة سوداء فان تاب انمحت و ان زاد زادت حتى تغلب على قلبه فلا یفلح بعدها ابداً.( کافى، ج 2، ص 271)
[2] ( 2). مصباح الشریعه، ص 97
[3] ( 3). غررالحکم
[4] ( 4). بحار، ج 78، ص 72
[5] ( 1). کافى، ج 2، ص 423
[6] ( 2). التوبه تطهّر القلوب و یغسل الذنوب.( غررالحکم، فصل 5، ص 195)
[7] ( 3). چهل حدیث، ص 231 و 232
[8] ( 4). سوره نور، آیه 31
[9] ( 1). سوره زمر، آیه 53
[10] ( 2). سوره تحریم، آیه 8
[11] ( 3). چهل حدیث، ص 233 و 234
[12] ( 4). نهجالفصاحه، ح 1211
[13] ( 5). سوره نساء، آیه 17
[14] ( 6). سوره آل عمران، آیه 135
[15] ( 1). سوره نساء، آیه 146
[16] ( 2). ر. ک: ابوحامد غزالى: احیاءالعلوم، ج 4، ص 15
[17] ( 3). چهل حدیث، ص 8
[18] ( 1). جامع السعادات، ج 3، ص 93
دیلمى، احمد، اخلاق اسلامى (دیلمى، احمد)، 1جلد، دفتر نشر معارف - قم، چاپ: دوم، 1380. صص 225 الی 230