163- از روش های تربیت اخلافی در اسلام : تأمین صحیح نیازها
مقصود از تأمین صحیح نیازها، ارضاى نیازهاى زیستى در حد متعادلْ پیش از پرداختن به تربیت اخلاقى و تعالى نیازهاى بالاتر است. با توجه به نقش انگیزه که یکى از مبادى رفتار است، مادامى که فرد تحت فشار گرسنگى یا تمایلات جنسى است و یا سرپناهى براى حداقل زندگى ندارد و ... نمى تواند به طرف تعالى اخلاقى پیش رود.
در تعالیم اسلامى این نکته مورد توجه واقع شده است؛ در سوره «قریش» دعوت به عبادت خداوند، پس از یادآورى تأمین طعام و امنیت آنان آمده است: «پس باید پروردگار این خانه را عبادت کنند؛ همان کس که ایشان را از گرسنگى نجات داد و از ناامنى رهایى بخشید.»[1] دقت در آیات زیر نیز معلوم مى دارد که صفات اخلاقى، تقوا، شکر و نیز عمل صالح، مترتب بر تأمین احتیاجات اولیه انسان مطرح شده است:
و کلوا ممّا رزقکم اللهُ حلالًا طیّباً، و اتّقوا اللّه ....[2]
یا ایّها الّذین آمنوا کلوا من طیّبات ما رزقناکم و اشکروا لِلّه ....[3]
یا ایّها الرُّسل کلوا من الطّیّباتِ واعملوا صالحاً ....[4]
پیامبراکرم صلى الله علیه و آله در حدیث شریفى، به نقش حیاتى تأمین نیازهاى زیستى براى توجه به نیازهاى عالى تر اشاره مى فرماید: «... اگر نان نبود، نماز نمى خواندیم، روزه نمى گرفتیم و واجبات پروردگار- عزّ و جلّ- را نمى توانستیم ادا کنیم.»[5] و در جایى دیگر مى فرماید: «نزدیک است که فقر و نادارى به کفر و ناسپاسى بینجامد.»[6] در سیره پیامبر و ائمه طاهرین علیهم السلام نیز مشاهده مى کنیم که عملًا با عنایت به محرومان و رفع نیازمندى هاى آنان از نزدیک، در میانه شب و در سرما و گرما، سعى در تأمین حداقل احتیاجات آنان مى نمودند[7] و همین مطلب مقدمات نیل به سوى انوار هدایت را براى آنها فراهم مى کرد. حتى در برخورد با دشمنان نیز قبل از دعوت به صلاح و سداد، به رفع نیازهاى معیشتى آنان مى پرداختند. سیره امام حسن علیه السلام با مخالفان نادان، همین شیوه انسانى بود:
مردى از شام به تحریک معاویه، روزى امام را به دشنام گرفت. امام علیه السلام چیزى نفرمود تا ساکت شد. آنگاه با لبخندى شیرین او را سلام گفت و فرمود: «پیرمرد! فکر مى کنم غریب هستى، و گمان مى برم در خطا افتادهاى. اگر از ما رضایت بخواهى خواهیم داد و هم اگر چیزى بطلبى و اگر راهنمایى مى جویى، راهنمایى ات خواهیم کرد و اگر بارى بر دوش دارى، برمى داریم و اگر گرسنه اى سیرت مى سازیم و اگر نیازمندى، نیازت را برمى آوریم و هر کارى دارى در انجام آن حاضریم. و اگر بر ما وارد شوى راحتتر خواهى بود که وسایل پذیرایى از هرگونه نزد ما فراهم است».
مرد شرمسار شد و گریست و گفت: «گواهى مى دهم که تو جانشین خداوند بر زمینى، خدا بهتر مى داند که رسالت خویش را کجا قرار دهد. تو و پدرت نزد من مبغوض ترین انسانها بودید و اما اکنون محبوبترین اید». پیرمرد آن روز مهمان امام شد و چون از آنجا رفت به دوستى آن گرامى، گرویده بود.[8]
آبراهام مَزلو[9] یکى از روانشناسان انسان گرا، طریقه جدیدى براى طبقه بندى انگیزه هاى آدمى عرضه کرده است. وى سلسله مراتبى از نیازها ارائه کرد که از نیازهاى اساسى زیستى آغاز مى شود و در سطوح بالاتر به انگیزه هاى روانى پیچیده تر مى رسد. وى مى گوید:
... اصل عمده سازمانبندى در زندگى انگیزشى انسان، ترتیب نیازهاى اساسى به صورت سلسله مراتبى از اولویت، با قدرت غلبه کمتر یا بیشتر مى باشد. اصل پویاى عمده اى که این سازمان بندى را موجب مى شود، پیدایش نیازهاى ضعیف تر بر اثر ارضاى نیازهاى قوى تر در شخص سالم است. هرگاه نیازهاى زیستى ارضا نشده باشند، بر ارگانیزم غلبه مى یابند و تمام استعدادها را به خدمت مى گیرند و این استعدادها را چنان سازمان بندى مى کنند که بتوانند بیشترین کارآیى را داشته باشند. رضامندى نسبى، این نیازها را محو مى سازد و به مجموعه والاترى از نیازهاى بعدى سلسله مراتب مجال مى دهد که ظاهر شوند، بر شخصیت مستولى شوند و آن را سامان بندى کنند؛ به طورى که به جاى رنج بردن از گرسنگى، نگران ایمنى باشد. این اصل در مورد مجموعه هاى دیگر نیازها در سلسله مراتب یعنى محبت، احترام و خود شکوفایى نیز صادق است.[10]
از همین رو آفرینشهاى علمى، هنرى و اخلاقى در اجتماعات فقیر، شکوفایى کمترى دارد.
مزلو معتقد است افراد سالم روى به نیازهاى عالىتر دارند؛ یعنى خواستار متحقق شدن استعدادهاى بالقوه خود و شناختن دنیاى پیرامونشان هستند. هدف، غنى ساختن و گسترش تجربه زیستى و افزایش شادمانى و شور زنده بودن است ... صفات اخلاقى نیکو که وى تعبیر به «ارزشهاى هستى» مىکند، در این موقعیت رخ مىنمایانند. برخى از ارزشهاى هستى در نظر او عبارتند از: حقیقت (در مقابل بىاعتمادى، بدگمانى و شکگرایى)، نیکى (در مقابل نفرت)، کمال (در مقابل نومیدى و بىمعنایى)، یکتایى (در مقابل بىهویتى و بىثباتى)، نظم (در مقابل احساس عدم امنیت و احتیاط)، خودکفایى (در مقابل مسئولیت را به دیگران دادن).[11]
خود
شکوفایى:
رسیدن به تحقق
نفس و توانایى بالقوة
ذوقى: تقارن، زیبایى و نظم
شناختى: دانستن، فهمیدن و کاویدن
مناعت و عزت نفس: کفایت، اجرا و دستیابى
نیاز تعلق و محبت: پیوستن به غیر و پذیرفتهشدن
نیازهاى ایمنى: احساس امنیت و دورى از خطر
نیازهاى فیزیولوژیایى: گرسنگى، تشنگى و میل جنسى
این نظریه- که انسانها بدون توجه به نیازهاى پایینتر یا ارضاى نسبى آنها بهسوى فضایل انسانى گام بر نمىدارند- در مورد غالب افراد جامعه صدق مىکند.
با توجه به دو نکته مىتوانیم بگوییم «روش تأمین صحیح نیازها» علاوه بر آنکه پیشنیاز روشهاى دیگر است، خودش هم مىتواند به عنوان یک روش تربیت اخلاقى قلمداد شود:
نخست آنکه با ارضا و تأمین نیازهاى پایینتر، نیازهاى والاتر پدیدار مىشوند؛ یعنى جنبه انگیزشى پیدا مىکنند. پدیدارشدن بعد انگیزشى رفتار، بخش مهمى از تربیت اخلاقى را سامان مىدهد. دوم آنکه تخلیه نیروها و آمادگى براى اعتدال قواى درونى حاصل مىشود.
همانطور که در نظام اخلاقى علماى اخلاق مطرح شده، این نکته بسیار حایز اهمیت است که قواى سه گانه شهوت، غضب و عقل زیر چتر عدالت و اعتدال با یکدیگر جمع شوند. این رویه، یعنى اعتدال در ارضاى قوا، امرى ناگزیر در پیشرفت تربیت اخلاقى است.
سید قطب خاطرنشان مىسازد:
از وسایل و ابزار اسلام براى تربیت و علاج انسان، تخلیه بارهایى است که گاه گاه در جان و جسم انبوه مىشود. اسلام نمىگذارد این بارها یکجا جمع گردد؛ مگر اینکه بخواهد براى رها ساختن آنها به یکبارگى جمعشان کند.[12]
شیوههاى لازم براى تحقق این روش، عبارتند از: توجه به نظام معیشتى، ازدواج، ورزش و کار.
الف. توجه به نظام معیشتى: ریشه بسیارى از جرایم اخلاقى، کمبودهاى غذایى و مالى است. تأمین معیشت در مرتبه اول بهعهده خانواده، در مرتبه دوم از وظایف دولت و نظام حاکم بر جامعه و در مرحله سوم بهعهده افراد نیکوکار و توانمند است. به هر حال عنایت و پیگیرى مربیان نسبت به این مسئله از بعد تربیتى، راهگشاى بسیارى از موانع در امر تربیت اخلاقى است.
ب. ازدواج: علاوه بر فواید اخلاقى- تربیتىِ ازدواج (مانند فاصله گرفتن از خودمیانبینى، آمادگى براى خدمت و توجه به دیگران، بارور شدن عواطف و محبتها، آمادگى براى پذیرش مسئولیت و ...) نقش مهم و ابتدایى ازدواج، تأمین و ارضاى صحیح غریزه جنسى در بستر طبیعى و مشروع است. باید به این نکته توجه کرد جوانى که در اوج غریزه جنسى است و محرکهاى محیطى بسیار نیز این آتش را در درون او شعلهورتر مىکند، بهسختى مىتواند خود را از گناه مصون نگه دارد.[13] از این سخن حکیمانه پیامبراکرم صلى الله علیه و آله که فرمود: «هنگامى که فردى ازدواج مىکند، نیمى از دینش کامل گشته است؛ پس در مورد نیمه دیگر باید تقوا پیشه کند.»[14] این نکته نیز قابل استفاده است که تقواى الهى و خویشتندارى اخلاقى، پس از ازدواج، دستیافتنىتر و آسانیابتر است.
ج. ورزش: نقش ورزش در تأمین صحیح نیازهاى جسمانى و تخلیه نیروهاى جوانى قابل انکار نیست. نقش ورزش در تربیت اخلاقى از دو جهت حایز اهمیت است:
نخست سلامت جسمانى و نشاطى که در اثر ورزش پدید مىآید، زمینهساز سلامت روحى و روانى و نیز شکوفایى فضایل اخلاقى است. در فرهنگ ما نیرومندى و جوانمردى،هماره دوشادوش هم بودهاند. جهتدهى اخلاقى به ورزش و زورمندى در سیره نبوى و ائمه طاهرین به چشم مىخورد. پیامبراکرم صلى الله علیه و آله در برخورد با مردانى که براى زورآزمایى، وزنهبردارى مىکردند، فرمودند: «شجاعترین مردم کسى است که بر هواى نفس خود غلبه کند.»[15] امیرمؤمنان علیه السلام در دعاى کمیل از خداوند درخواست تقویت قواى جسمانى در جهت خدمت الهى مىکند.[16] در مقابل، افراد ضعیف و زبون، بیشتر تن به کارهاى پست و خلاف اخلاق مىدهند.
دوم از جهت انصراف توجه در نیازها است. خصوصاً در دوره جوانى که نیازهاى جنسى ارضاى خود را مىطلبند. در شرایطى که هنوز امکانات ارضاى صحیح و مشروع آن فراهم نشده، ورزش وسیله مفید و مهمى براى انصراف توجه در نیازها است.
د. کار: مسئله کار و شغل مىتواند در بحث «توجه به نظام معیشتى» مطرح گردد، لیکن به جهت جایگاه ویژه آن در اسلام- به قول استاد مطهرى (ره): کار در اسلام یک امر مقدس است[17]- و نیز جهات تربیتى عدیدهاى که دارد، جداگانه ذکر نمودیم. کار از یک طرف بهطور صحیح، موجب تخلیه نیروها و بارهاى اضافى مىشود و از طرف دیگر موجب احساس شخصیت، بهداشت روانى، تمرکز خیال، انصراف توجه در نیازها و ... مىشود، که همه اینها زمینههاى مساعدى براى تربیت اخلاقى است.[18][19]
[1] ( 1). فلیعبدوا ربّ هذا البیت. الّذى أَطعمهُم من جوع و آمنهم من خوف.( سوره قریش، آیه 3 و 4)
[2] ( 2). سوره مائده، آیه 88
[3] ( 3). سوره بقره، آیه 172
[4] ( 4). سوره مؤمنون، آیه 51
[5] ( 5). فلو لا الخُبز ماصلّینا و لا صُمنا و لا ادّینا فرائض ربّنا عزّ و جلّ.( کافى، ج 6، ص 287)
[6] ( 6). کاد الفقر انیکون کفراً.( کافى، ج 5، ص 73)
[7] ( 7). ر. ک: الحیاة، ج 3، ص 232- 234
[8] ( 1). بحار، ج 43، ص 344
[9] ( 2).
[10] ( 3). انگیزش و هیجان، ص 101
[11] ( 1). روانشناسى کمال، ص 125
[12] ( 1). روش تربیتى در اسلام، ص 282
[13] ( 2). مقصود آن است که غریزه جنسى، جوانان را با مشکلات بیشترى مواجه مىکند، نه آنکه مىتواند راه را بر تربیت واصلاح، کاملًا ببندد
[14] ( 3). اذا تزوّج العبدُ فقد استکمل نصف الدین فلیتّق اللّهَ فى النّصف الباقى.( بحار، ج 103، ص 219)
[15] ( 1). أشجعُ الناس من غلب هواه.( میزان الحکمه، ج 10، ص 387)
[16] ( 2). یا ربِّ ... قوّ على خدمتک جوارحى
[17] ( 3). تعلیم و تربیت در اسلام، ص 411
[18] ( 4). توجه به این جملات نیز در تأیید مطلب فوق مؤثر است: سقراط:« بعد از دیانت، کار سرمایه سعادت و نیکبختى است». پاسکال:« مصدر کلیه مفاسد فکرى و اخلاقى بیکارى است. هر کشورى که بخواهد این عیب بزرگ اجتماعى را رفع کند باید مردم را به کار وا دارد تا آن آرامش عمیق روحى که عده معدودى از آن آگاهاند، در عرصه وجود افراد برقرار شود». ساموئل اسمایلز:« بعد از دیانت، مدرسهاى براى تربیت انسان بهتر از مدرسه کار ساخته نشده است».( به نقل از: تعلیم و تربیت در اسلام، ص 430)
[19] دیلمى، احمد، اخلاق اسلامى (دیلمى، احمد)، 1جلد، دفتر نشر معارف - قم، چاپ: دوم، 1380. صص 167 الی 172