141- ارتباط اخلاق و سیاست
بدون تردید، همه علوم انسانى- که به نحوى با انسان و وابستگیهاى او در تماسند- به خاطر اشتراک در موضوع (انسان و عوارض او) کم و بیش باهم در ارتباطند. متخصصان علوم سیاسى نیز معتقدند که سیاست، ارتباط نزدیکى با علوم مختلف از جمله، علوم طبیعى، اجتماعى، تاریخ، جغرافیا، اقتصاد، اخلاق و ... دارد.[1]
«متفکّران سیاسى اروپاى عهد باستان و سده هاى میانه، اخلاق را پیش درآمد جدایى ناپذیر مطالعات سیاسى مى دانستند. افلاطون، سیاست را جزئى از اخلاقیات مى دانست. از نظر ارسطو- که علم سیاست را ارباب علوم مى دانست- هدف دولت، عملى کردن زندگى خوب است. در سراسر سده هاى میانه، در اروپا، دین و الهیات بر مطالعه سیاست مسلط بود. پس از این دوره، همه متفکران مکتب ایده آلیستى نظریه جدید، مانند روسو، کانت و هگل، دولت را نهادى اخلاقى مى دانستند که از رشد اخلاقى انسانها جدایى ناپذیر است.»[2]
این نظریه با قرآن مجید هماهنگ است و خدا مى خواهد، اخلاق نیکو همواره بر عالم سیاست و سیاستمداران، حاکم باشد. از این رو، نخستین شرط شایستگى رهبران منصوب از طرف خویش را «عصمت» دانسته و با صراحت، حکومت ستمگران را محکوم مى داند: «... قالَ لایَنالُ عَهْدِى الظَّالِمینَ»[3]
خداوند فرمود: عهد من به ستمگران نمى رسد.
چنان که اهداف عالى حکومت صالحان را گسترش فضایل اخلاقى و انهدام رذایل دانسته، مى فرماید:
«الَّذینَ انْ مَّکَّنَّاهُمْ فِى الْارضِ اقامُوا الصَّلوةَ وَ اتَوُاالزَّکوةَ وَ امَرُوا بِاْلمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ وَ لِلَّهِ عاقِبَةُالْامُورِ»[4]
همان کسان که اگر در زمین به آنان قدرت ببخشیم، نماز برپا مى دارند و زکات مىدهند و امر به معروف و نهى از منکر مى کنند که فرجام کارها از آن خداست.
نظریه شیطانى
در برابر دیدگاه الهى انسانى مزبور، شیطان و پیروانش در صدد انهدام بنیادهاى اخلاقى و طرد فضایل اخلاقى از جامعه هستند که از آن به «نظریه شیطانى» تعبیر مى کنیم. در قرآن مجید مى خوانیم:
«... وَ مَنْ یَتَّبِعْ خُطُواتِ الشَّیْطانِ فَانَّهُ یَأْمُرُ بِالْفَحْشْاءِ وَالْمُنْکَرِ ...»[5]
هر کس از گام هاى شیطان پیروى کند، او به فحشا و زشتى فرمان مى دهد.
دشمنان درون مرزى اسلام- منافقان- از چنین سیاستى پیروى مى کنند:
«الْمُنافِقُونَ وَ الْمُنافِقاتُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمُنْکَرِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ ...»[6]
مردان و زنان منافق، همه از یک گروهند؛ به زشتیها فرمان مىدهند و از خوبیها منع مىکنند.
سرسخت ترین دشمنان برون مرزى مسلمانان- یهود- نیز چنین ایده اى دارند. آنان با تمام وجود مى کوشند تا اخلاق انسانى را ویران سازند و کاخ آرزوهاى خویش را بر آن پى بریزند؛ در پروتکل یهودیان آمده است:
ما باید کارى کنیم که اخلاق در همه جا ویران شود تا راه سیطره ما را بگشاید، فروید از ماست و بزودى روابط جنسى زن و مرد چنان آشکارا و برملا انجام مى شود که در نظر جوان، دیگر هیچ چیز مقدسى مفهوم نداشته، پیوسته همّت و هدف او اشباع غرایز شهوى اش مىگردد. در آن صورت است که اخلاق از هم فرو مى ریزد ...
کامیابى داروین، مارکس و نیچه را ما تضمین کردیم، چه به ترویج افکار آنان پرداختیم، آثار ویران کننده اى که دانش ایشان نسبت به اخلاق در ذهن افراد غیر یهودى دارد کاملًا بر ما روشن است![7]
درست به همین دلیل، دانشمندان دست پرورده صهیونیسم جهانى زیر پوشش فرضیه هاى علمى و دانش ساخته و پرداخته خویش به ترویج بى بندوبارى جنسى و حیوان گونه مى پردازند و تیشه به ریشه اخلاق انسانى مى زنند؛ «درکیم» مى گوید:
برخى از دانشمندان اخلاق، قائل به عاطفه دینى هستند و مى گویند در سرشت انسان این عاطفه وجود دارد، انسان همچنین کمى از غیرت جنسى و حسّنیکى به پدر و مادر و نوعدوستى و از این قبیل عواطف در نهاد خویش دارد. برخى از دانشمندان خواستهاند پیدایش دین، زناشویى و خانواده را بر همین اساس توجیه کنند، ولى تاریخ براى ما ثابت مى کند که این انگیزه ها در نهاد بشر فطرى نیستند.[8]
فروید نیز مى گوید:
انسان بدون اشباع تمایلات جنسى موجودیت خویش را تحقق نبخشیده است و تمام قیود چه دین باشد یا اخلاق و سننن اجتماعى همه باطلند و نیروهاى بشرى را سرکوب و ویران مى کنند در حالى که هرگز نباید این چنین باشد![9]
نتیجه اینکه، مخالفان و موافقان اخلاق انسانى هر دو بر ارتباط اخلاق و سیاست صحه مى گذارند، لیکن آنان بر جداسازى اخلاق از سیاست اصرار دارند و اینان بر ضرورت همراهى اخلاق و سیاست، که در بخش دیگر به آن مى پردازیم.
3- لزوم صلاحیت هاى اخلاقى در مسائل سیاسى
علاوه بر آنچه یاد شد، تجربه نیز لزوم صلاحیت هاى اخلاقى سیاستمداران را چون روز، روشن ساخته است؛ تاریخ گواهى مى دهد که هر گاه حاکمان و سردمداران جوامع بشرى، انسانهاى عاقل، با فرهنگ و خود ساخته بوده اند، ملّتها نیز نیکوکار، خوش اخلاق و سعادتمند بوده اند و هر وقت، سیاستمداران، تبهکار، خودسر و عارى از فضایل انسانى بوده اند، جامعه ها نیز روى سعادت را ندیده اند و در منجلاب فساد و تباهى غوطه ور گشته اند، چرا که به تعبیر حکیمانه امام على صلوات الله علیه:
«النَّاسُ بِامَرائِهِمْ اشْبَهُ مِنْهُمْ بِآبائِهِمْ»[10]
مردم (در خلق و خوى) به حاکمان خویش شبیه ترند تا به پدرانشان.
بدین سبب، اسلام با جدیّت تمام بر اخلاق نیک مسؤولان نظام اسلامى از بالا تا پایین اصرار ورزیده است و با وجود صالحان به دیگران اجازه دخالت در امور مردم را نمىدهد. چنانکه با وجود اصلح نوبت به صالح نمىرسد. شرط عصمت در پیامبر و امام و شرط عدالت در ولىّ فقیه، مجتهد، قاضى، امام جماعت و ... بر اثبات اهمیت مطلب کافى است، ولى براى تبرّک، فرازهایى از عهدنامه امیرمؤمنان (ع) به مالک اشتر را مرور مىکنیم.
امیر مؤمنان صلوات اللَّه علیه در این گنجینه ارزشمند که به عنوان منشور جاوید حکومتى اسلام مطرح است، نکات حیاتى و ظریف سیاسى را با اسلوبى بدیع به تصویر کشیده و آرمانهاى بلند اسلامى را به وضوح بیان کرده است. از جمله در جاهایى مناسب، به صلاحیتهاى کارگزاران پرداخته و دیدگاه اسلام را در این باره شرح داده است که گلچین برخى از آنها را در زیر مىخوانیم:
1- ویژگیهاى استاندار
امام (ع) نخست، مالک را به تقوا، بىاعتنایى به شهوات، مهربانى و ... دعوت مىکند:
«امَرَهُ بِتَقْوَىاللَّهِ ... وَ امَرَهُ انْ یَکْسُرَ نَفْسَهُ عِنْدَالشَّهَواتِ ... وَ اشْعِرْ قَلْبَکَ الرَّحْمَةَ لِلرَّعیَّةِ وَالَمحَبَّةَ لَهُمْ»[11]
امیر مؤمنان، مالک را به تقواى الهى امر مىکند ... و به او فرمان مىدهد که نفس خویش را هنگام رویارویى با شهوات بشکند ... [اى مالک] دل خویش را از مهربانى و محبت به مردم مالامال ساز.
2- اوصاف مشاوران
«وَلا تُدْخِلَنَّ فى مَشْوَرَتِکَ بَخیلًا ... وَ لا جَباناً ... وَلا حَریصاً»[12]
هیچگاه با بخیل، ترسو و حریص (به مال دنیا) مشورت نکن.
3- اخلاق فرماندهان نظامى
«فَوَلِّ مِنْ جُنُودِکَ انْصَحَهُمْ فى نَفْسِکَ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ و لِامامِکَ وَانْقاهُمْ جَیْباً وَافْضَلَهُمْ حِلْماً»[13]
از نظامیان، فردى را به فرماندهى بگمار که در نظرت، خیرخواهترین کس براى خدا، پیامبر و امامت باشد و نیز از دیگران پاکدامنتر و متینتر باشد.
4- فضایل مسؤولان
«فَاصْطَفِ لِوِلایَةِ اعْمالِکَ اهْلَالْوَرَعِ وَالْعِلْمِ وَ السِّیاسَةِ و تَوَخَّ مِنْهُمْ اهْلَ التَّجْرِبَةِ وَ الْحَیاءِ مِنْ اهْلِ الْبُیُوتاتِ الصَّالِحَةِ ...»[14]
کارمندان خود را از اهل ورع و دانش و سیاست برگزین و مردم آزموده و با حیا را از خانوادههاى شایسته منظور دار.
5- اوصاف قاضى
«ثُمَاخْتَرْ لِلْحُکْمِ بَیْنَالنَّاسِ افْضَلَ رَعِیَّتِکَ فى نَفْسِکَ ... وَ لا تُشْرِفُ نَفْسُهُ عَلى طَمَعٍ ... وَ اصْبَرَهُمْ عَلى تَکَشُّفِالْامُورِ»[15]
از میان مردم کسى را براى قضاوت انتخاب کن که در نظرت بهترین شهروند باشد ... نفسش آزمندى نکند ... و در کشف [حقایق] کارها از همه شکیباتر باشد.
6- خصایل نیروهاى اطّلاعاتى
«وَابْعَثِالْعُیُونَ مِنْ اهْلِ الصِّدْقِ وَالْوَفاءِ عَلَیْهِمْ»[16]
بازرسان (و نیروهاى اطلاعات) را از اهل راستى و وفادارى به سوى کارگزاران گسیلدار.
روشن است که امیر مؤمنان صلواتالله علیه لزوم صلاحیتهاى اخلاقى را براى همیشه بیان کرده و پیروان اسلام راستین را به رعایت آن ملزم ساخته است، چنان که خود و پیامبر صلّىاللّه علیه و آله تا آنجا که امکان داشت، مسؤولین نظام را با چنان معیارهایى انتخاب مىکردند.) اخلاق سیاسى، صص20 الی 28)
[1] ( 1)- ر. ک، النظامالسیاسى فىالاسلام، باقر شریفالقرشى، ص 45، بیروت.
[2] ( 2)- بنیادهاى علم سیاست، ص 74.
[3] ( 1)- بقره( 2)، آیه 124.
[4] ( 2)- حج( 22)، آیه 41.
[5] ( 3)- نور( 24)، آیه 21.
[6] ( 4)- توبه( 9)، آیه 67.
[7] ( 1)- سیماى جهل در غرب، محمد قطب، ترجمه خلیل خلیلیان، ص 210، انتشارات اسلامى، 1358.
[8] ( 2)- همان، ص 194، به نقل از قواعدالمنهج فى علم الاجتماع، ص 173.
[9] ( 1)- سیماى جهل در غرب، محمد قطب، ترجمه خلیل خلیلیان، ص 210، انتشارات اسلامى، 1358.
[10] ( 1)- بحارالانوار، ج 78، ص 46، چاپ ایران.
[11] ( 1)- نهجالبلاغه، فیضالاسلام، نامه 53، ص 991 و 993.
[12] ( 2)- همان، ص 998.
[13] ( 3)- همان، ص 1005.
[14] ( 1)- تحفالعقول، ترجمه کمرهاى، ص 132، کتابچى.
[15] ( 2)- نهج البلاغه، نامه 53، ص 1009- 1010.
[16] ( 3)- همان، ص 1011.