48- جایگاه و اهمیت اخلاق سیاست (اخلاق زمامدارى)
یکى از مهمترین ابعاد زندگى هر انسانى، زندگى سیاسى اوست. هیچ کس نمى تواند به طور کلى، خود را از سیاست و امور سیاسى جدا کند. حتى کسى که تصمیم مى گیرد در امور سیاسى دخالت نکند، در حقیقت، تصمیمى سیاسى گرفته است! سیاست جزء جدایى ناپذیر زندگى هر شخصى است. هر یک از ما، چه بخواهیم و چه نخواهیم، درگیر مسائل سیاسى هستیم و در بسیارى از مواقع رفتارهاى سیاسى انجام مى دهیم و در زمانهاى خاص نیز لازم است تصمیماتى سیاسى اتخاذ کنیم. به همین دلیل، همواره در زندگى سیاسى خود با پرسش هایى مواجه هستیم. پرسش هایى از این دست که معیار تصمیم گیرى هاى سیاسى ما چیست؟ یا چه باید باشد؟ آیا اخلاقاً مجاز هستیم کسى را به کار بگماریم یا انتخاب کنیم که به رغم تخصص بالا، از تعهد کافى به ارزش ها برخوردار نیست؟ ما به عنوان شهروندان و افراد عادى این جامعه، در قبال دولتمردان و سیاستمداران چه وظایفى را بر عهده داریم؟
دولتمردان در قبال مردم جامعه خود چه الزامات اخلاقى اى دارند؟ آیا هر کسى اخلاقاً مجاز است که خود را در معرض انتخاب مردم قرارداده و براى کسب قدرت به رقابت بپردازد؟ اصولًا آیا رقابت در عرصه سیاست، کارى شایسته و پسندیده است؟ آیا در عرصه سیاست، هدف مى تواند توجیه گر وسیله باشد؟ آیا مردم اخلاقاً ملزم به پیروى از همه قوانینى که از سوى دولتمردان به تصویب مىرسد، هستند؟ آیا دولتمردان، به حکم اینکه نماینده و منتخب مردم اند، اخلاقاً موظف اند به همه خواسته هاى مردم، هرچند خلاف خواست خداوند باشد، جامه عمل بپوشانند؟ آیا دولتمردان که وظیفه توسعه اقتصادى و فرهنگى جامعه را بر عهده دارند، مى توانند به منظور بهره مندى جامعه از سود اقتصادى بیشتر، اقدام به عقد قرارداد با شرکتها یا دولت هایى نمایند که منافع خود را مصروف اقدامات ضد انسانى و اسلامى مى کنند؟ آیا مردم یا دولتمردان، اخلاقاً مجازند که تصمیمات سیاسى خود را صرفاً بر محور سود مادى و رفاه دنیوى اتخاذ کنند؟ یا آنکه باید منافع و مصالح اخروى را نیز در نظر بگیرند؟
اینها بخشى از پرسش هاى فراوانى است که پاسخ دادن به آنها مبتنى بر تعیین موضع خود در باب رابطه اخلاق و سیاست است. به همین دلیل، یکى از بزرگترین دغدغه هاى اندیشمندان اخلاقى و سیاسى، در طول تاریخ، همواره حل رابطه سیاست و اخلاق بوده است. اندیشمندان مختلف کوشیده اند تا به این پرسش ها پاسخ دهند که اخلاق در سیاست چه نقش و جایگاهى دارد؟
آیا قلمرو اخلاق و اخلاقیات منفک و جداى از قلمرو سیاست است؟ یعنى رفتارها و تصمیمات سیاسى، خارج از قلمرو داورى ها و ارزشگذارى هاى اخلاقى بوده و سیاست مسئله اى غیراخلاقى است؟ یا آنکه سیاست، مسئله اى ضداخلاقى بوده و هر کس مى خواهد انسانى اخلاقى و وارسته باشد بهتر است به وادى سیاست گام نگذارد؟ و یا آنکه اخلاق را باید در همه امور سیاسى مورد توجه قرار دهیم و بکوشیم تا همه رفتارهاى سیاسى خود را بر اساس موازین اخلاقى شکل دهیم؟ یعنى اخلاق، حاکم بر سیاست و رفتارهاى سیاسى است؟
آیین زندگى (اخلاق کاربردى)، دکتر احمدحسین شریفی، صص 195-196