18- تفاوت عینیّت گرایی اخلاقی با واقع گرایی اخلاقی
در مرتبه یکم، وصف عینیتگرا بر دیدگاههای شناختگرایانهای بار میشود که مدعیاند احکام اخلاقی، نه درباره وضعیت ذهنی فرد چیزی میگویند و نه به آن وابسته هستند، بلکه درباره وضعیت عینی جهانی که خارج از حکمکننده است، حکم میکنند. برای مثال حکم اخلاقی «قتل خطاست» نشان میدهد که ویژگی خطا بودن قتل، حتی اگر هیچ حکمی درباره آن موجود نباشد، وجود دارد. فرد عینیتگرا معتقد است که چنین ادعاهایی به امور جهان مربوط است.
مرتبه دوم به نظریات غیرشناختی اطلاق میشود که احکام اخلاقی را بیانگر حالات فردی ندانسته، آنها را اظهار حالات یا تلقیهای عینی شخص حکمکننده میدانند، تلقیهایی که هر شخص معقولی دارای آنهاست،
مرتبه سوم به هر نظریهای گفته میشود که مدعی است همگرایی و توافق عقلانی در مورد احکام اخلاقی امکانپذیر است و فقدان همگرایی، میتواند نتیجه نقصان حکم یا کمبود اطلاعات باشد.
درباره حدود واقع گرایی نیز اختلافاتی وجود دارد چنان که گذشت ، واقع گرایی مراتب گوناگونی از نظریات را در بر می گیرد. واقع گرایی تمام عیار معتقد است که :
الف – مدّعیات اخلاقی قضایایی هستند که می توانند حقیقتاً و با مراجعه به نحوه وجود جهان ، صادق یا کاذب باشند.
ب – بعضی از این قضایا واقعاً صادق هستند.
ج – صدق این قضایا بر اساس واقعیّت هایی که از اعتقادات فرد مستقلّ هستند ، تعیین می شود.
فرض اوّل این واقع گرایی ، دیدگاه های غیرشناخت گرا را خارج می سازد. و فرض دوم دیدگاه قایلان به نظریه خطا را ، و فرض سوم هرگونه ذهن گرایی یا بین الأذهانی را کنار می نهد
واقع گرایان می گویند که باید واقعیّت مستقلّ داشته باشد یعنی همان طوری که ما رنگ و بو و شکل داریم یک چیزی هم به عنوان واقعیّت اخلاقی شبیه کیفیّت اوّلیه و ثانویه در خارج داشته باشیم. امّا عینیّت گرایان معتقدند که اخلاق ممکن است امری انتزاعی و اعتباری باشد یعنی عینیّت گرایی که واقع گرا نباشد انتزاعی می شود.
هر واقعیّت گرایی ، عینیّت گرا هم است امّا هر عینیّت گرایی ، واقعیّت گرا نیست.