پایگاه علمی دکتر نقی سنایی (عضو هیأت علمی دانشگاه)

اخلاقی: مبانی و مفاهیم اخلاق اسلامی، اخلاق کاربردی، اخلاق خانواده، اخلاق حرفه ای، فلسفه اخلاق، عرفان اسلامی

پایگاه علمی دکتر نقی سنایی (عضو هیأت علمی دانشگاه)

اخلاقی: مبانی و مفاهیم اخلاق اسلامی، اخلاق کاربردی، اخلاق خانواده، اخلاق حرفه ای، فلسفه اخلاق، عرفان اسلامی

پایگاه  علمی دکتر نقی سنایی (عضو هیأت علمی دانشگاه)

1- استفاده از مطالب سایت با ذکر آدرس سایت (drsanaei.blog.ir) و به نام دکتر نقی سنائی، نه تنها منعی ندارد، بلکه موجب افتخار و مباهات خواهد بود.
2- با التفات به تخصّصی بودن مطالب، در صورت امکان از نظرات ارزنده تان، حقیر را بهره مند فرمایید.
3- اینجانب دارای وبلاگ به آدرس http://drsanaei.blogfa.com/ می باشم که در صورت تمایل از مطالب متنوع آن بهره وری فرمایید.
4_ لطفا در کانال آیات و احادیث اخلاقی با آدرس drnaghisanaei@ در پیام رسان ایتا عضو شوید و دوستان و گروه ها را تشویق و توصیه فرمایید تا عضو شوند و از آیات و احادیث اخلاقی همراه با منابع و مأخذ بهره ببرند و بدین وسیله در تبلیغ دستورات اخلاقی دین مبین اسلام سهیم شوید.تشکر و ارادت

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین نظرات
نویسندگان

۶ مطلب در اسفند ۱۴۰۳ ثبت شده است

 

مختصات مراد و پیر راه‏

1. علم او براى خدا باشد نه دنیا.

2. گفتار و کردارش هم‏خوانى و وحدت داشته باشند.

3. معتدل و میانه‏رو در سیر و سلوک عملى باشد.

4. مراقبت صغرى و کبرى داشته باشد.

5. در دستگیرى مستعدان و مریدان کوشا، دلسوز و اهل هدایت و هدّیت باشد.

6. حضور در محضر او زبان را از بیهوده‏گویى و جسارت‏آمیزى باز دارد و نفس را به یاد خدا آرام نماید.

7. اهل فکر، ذکر و شیدایى درونى و شکستگى قلبى باشد.

8. داراى علم عِنایى ولدّنى باشد.

9. «عبد خدا» باشد.

10. «قیام لله» در همه امور اعم از سخن و سکوت، قال و قدم و ... باشد.

مختصات مرید و شاگرد پیر طریق‏

1. اهل بصیرت، فطانت، و فراست بوده، اشارت‏شناس و رازیاب باشد.

2. روشن‏دل باشد تا بزرگى و عظمت «پیر» را دریابد.

3. صادق و مخلص باشد.

4. اهل وفا، صفا و پایدار در پیمان‏ها باشد.

5. آزادمرد و آزاده باشد.

6. رازدار و سرّ نگه‏دار باشد.

7. پند پذیر و نصیحت شنو باشد.

8. تسلیم و مطیع پیر راه باشد.

9. شریعت محور باشد.

10. مراد را براى خدا باور داشته و دوست بدارد و ارادت ورزد.

11. در صدد امتحان شیخ و مراد خویش بر نیاید.

12. ولایت‏شناس و ولایت‏مدار باشد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ اسفند ۰۳ ، ۱۷:۱۳
نقی سنایی

 

 پیدا کردن استاد اخلاق بسیار مشکل  است، اگر ممکن است ما را راهنمایى کنید و اگرنتوانیم استادى با آن ویژگى ‏ها پیدا کنیم چه کارکنیم؟

عرفا از انسان کاملى که ضرورتاً باید همراه نوسفران باشد گاهى به «طایر قدس» و گاهى به «خِضْر» تعبیر مى‏کنند:

همتم بدرقه راه کن اى طایر قدس‏

 

که دراز است ره مقصد و من نو سفرم‏

ترک این مرحله بى‏همرهى خضر مکن‏

 

ظلمات است بترس از خطر گمراهى‏[1]

     

 

انسان سالک و متکامل در سیر و سلوک استکمالى خویش بایسته و شایسته است که در پرتو هدایت، عنایت و حمایت‏هاى ظاهرى و باطنى «انسانِ کاملِ مُکَمِّل» که عین صراط مستقیم و سبیل قویم الهى و خلیفه و حجت الهى است‏

به بارگاه توحید ناب دست یابد چه اینکه خِضْر طریق و پیر راه و مرشد کامل در هویت اصیل عرفانِ ناب انسان کاملِ معصوم است و پس از آنها شاگردان مکتب قرآن و ولایت که راه شناسِ راه رفته‏اند خواهند بود.

به تعبیر مرحوم آیة اللَّه بهاءالدینى (ره): «خود ائمه بهترین استادند و اگر انسان ذوقیّات خوبى داشته باشد تنها با روش ائمه علیهم السلام مى‏تواند به مدارج عالیه از عرفان برسد و احتیاج به معلّم و مربى دیگرى ندارد ...[2] و به تعبیر مرحوم همائى: «چون وجود ناقص با کاملِ مکمل پیوند گرفت، از پرتو کمال او، استحاله و تبدّل مزاج روحانى و ولادت ثانیه دست دهد و آن وجود ناقص نیز کامل مى‏گردد مانند اتصال قطره‏اى از آب شور به دریاى آب شیرین».[3] چنانکه آیة اللَّه محمد جواد انصارى همدانى نیز پس از تأکید بر ضرورت استاد و راهنما در پیمودن طریق الهى مسأله هدایت و دستگیرى ذوات نورانى معصومین علیهم السلام و توسّل به ساحت قدسى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و امامان هدایت و نور را مطرح کرده‏اند.[4]

و مرحوم آیة الحق قاضى طباطبایى (ره) نیز علاوه بر تأکید بر داشتن استادِ خبیر و بصیر و از هوى بیرون رفته و به معرفت الهیّه رسیده و صرف نیمى از عمر در راه یافتن چنین استادى تأکید فراوانى بر جدا نشدن از قرآن‏[5] مى‏فرماید: «اگر من (در این سیر) به جایى رسیدم از دو چیز است: قرآن کریم و زیارت حضرت سیدالشهداء علیه السلام»[6]. و از نظر معرفت‏شناختى چون سیر و سلوک درونى و معنوى است و آسیب‏شناسى‏هاى پیدا و پنهان آن تنها با نظارت یک مرشد کامل و آگاه امکان پذیر است و از نظر منطقى نیز طى مقامات معنوى و منازل سلوکى باید همراه استاد راه و پیر طریق باشد لذا مسئله مدد گرفتن از خاطرِ رندان، طى مراحل با مرغ سلیمان، کمک خواستن از همّت مردان خدا، خدمت پیر مغان و با دلیل در کوى عشق قدم نهادن از توصیه‏هاى لسان‏الغیب شیراز نیز مى‏باشد[7].

مرحوم علامه شعرانى نیز سخنى به غایت نغز در ضرورت راهنما طلبى و معلّم خواهى در مقامات سلوکى دارند: «حقّ آن است که سالک احتیاج به استاد عارف دارد،

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ اسفند ۰۳ ، ۱۷:۰۹
نقی سنایی

 

 راه رسیدن و مراحل سیر و سلوک چیست؟ آیا طى این راه براى ما جوانان ممکن است؟

عارفان در جستجوى «یافتن»، «رسیدن» و «شهود» کردن برآیند و چون «جز خدا» هیچ نشناسند و ندانند در پى چیزى غیر از «خدا» نیز نرفته و ماسواى او «نخواهند» یعنى «دانستن» را به «داشتن» و «خواندن» را به «دیدن» و فصل را به وصل مبدل مى‏سازند. لکن باید دانست که نیل به این مقام بلند و فرازمند به آسانى و سهولت فراچنگ سالک نمى‏آید بلکه چون «با مژه کوه کندن» است و راه دشوار و مهالک بى‏شمار است. تعبد و التزام دائمى و پیوسته به «شریعت اسلامى» لازم دارد. البته فهم شریعت، طریقت و حقیقت، هنگامى اطمینان بخش است که به قرائت اولیاء الهى و عالمان ربانى و عارفان صمدانى صورت پذیرد و در سایه عنایت راهنمایان و راهبران معصوم علیهم السلام و اقتدا به سنت و سیره علمیه و عملیه «انسان کامل» و صاحب ولایت الهیه باشند تا «راه شهود» به روى سالک گشوده شود. باید دانست که طى مراحل و سلوک مقامات شرایطى چند دارد:

1. معرفت و وقوف به مراحل و مقامات سلوکى شرط لازم استکمال وجودى است که حافظ نیز سروده است:

گر چه راهیست پر از بیم زما تا بر دوست‏

 

رفتن آسان بُوَد ار واقف منزل باشى‏

     

 

یا:

شب تاریک و بیم موج و گردابى چنین حائل‏

 

کجا دانند حال ما سبکباران ساحل‏ها

     

 

2. دستورالعمل‏هاى ناب الهى چون «قرآن کریم» را آگاهانه نصب العین خویش قرار داده، وظیفه‏شناس و وظیفه‏مدار باشد و این «راه بى‏نهایت» را در سایه‏سار شجره طیبه «شریعت» و بر مدار ماندگار «ولایت» و «هدایت‏هاى باطنى» صاحبان «هدایت به امر»[1] طى نماید که «مرغ سلیمان»، «طائر قدس»، «خضر طریق»، «پیر مغان»، «پیر میکده» آن انسان‏هاى کامل و خلفاى الهى هستند:

به مى‏سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید

 

که سالک بى‏خبر نبود ز راه و رسم منزل‏ها[2]

     

 

3. آهسته و پیوسته با صبر و بصیرت و شکیبایى و شرح صدر منزل به منزل، مقام به مقام و مرحله به مرحله گام‏هاى‏

سلوکى را بر دارد و مراقبت‏هاى لازم را در هر مقام و مرحله‏اى شناخته و عمل نماید تا به تدریج از قوه به فعل درآید و در عقل نظر و عمل کامل گردد و از سلوک تا شهود را به فرجام نیکو و سرانجام حسن یعنى فناء فى اللَّه و بقاء بالله برساند:

رباید دلبر از تو دل ولى آهسته آهسته‏

 

مراد تو شود حاصل ولى آهسته آهسته‏[3]

     

 

4. سرمایه راهرو و سالک غیر از معرفت، صبر و ثبات، عبودیت و انقیاد هر آینه عشق و محبت نیز هست که‏ «وَ الَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلّهِ»[4] چه این که عشق در عرفان اسلامى کمال روحى و وجودى است که همه نیروها و استعدادهاى هستى انسان را در مسیر جاذبه کمال مطلق قرار مى‏دهد و سوزنده، سازنده و گدازنده است:

جسم خاک از عشق بر افلاک شد

 

کوه در رقص آمد و چالاک شد

عشق جان طور آمد عاشقا

 

طور مست و خَرَّ موسى صَعِقاً[5]

     

 

5. گذر از «سلوک اخلاقى» به «سلوک عرفانى» یک ضرورت براى عارف است لذا حداقل چهار مرتبه ذیل را با سیر معنوى و سلوکى باطنى باید طى نماید تا از فرش به عرش و از نقص به کمال الهى متمایل و نائل گردد یعنى «بستر سازى» براى قرار گرفتن در صراط سلوک عرفانى لازم است:

1. تَخْلِیَه: یعنى نفس پس از آگاهى از مصالح و مفاسد و فضائل و رذائل اخلاقى و معنوى طبق دستورات اسلامى و معلمان اخلاق عمل نماید تا رذائل را از وجودش پاک نماید و طهارت یابد و به درمان بیمارى‏هاى وجودش پرداخته و یا پیشگیرى‏هاى لازم را انجام دهد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ اسفند ۰۳ ، ۱۷:۰۵
نقی سنایی

 

 

«مراحل عرفان» از دیدگاه عارفان به اشکال و گونه‏هاى مختلف مطرح و به صورت متکثر و متنوع ارائه شده که به برخى از آن مراحل اشاراتى خواهیم داشت:

هفت شهر عشق‏

از دیدگاه شیخ فرید الدین عطار نیشابورى «هفت مرحله» براى سیر و سلوک عرفانى وجود دارد که عبارتند از:

1. طلب: سالک در این مرحله یکسره در جهد و جنب و

جوش توأم با صبر و بصیرت یا بیدارى و پایدارى است و سالک هیچ آرامشى در این مرحله ندارد.

2. عشق: در این مرحله «عشق مدار» بوده و عقل حسابگر را رها مى‏کند و با نیروى عشق که سوزنده، سازنده و گدازنده است و حرارت بخش و سوزآفرین همه مشکلات و آسیب‏هاى سیر و سلوک را تحمل مى‏نماید و به پیش مى‏رود.

3. معرفت: سالک در این مرحله در اثر مراقبت نفس و مواظبت بر طاعت الهى از جنبه خلقى و بشرى خویش فانى گشته و در ذات سلطان ازل مستغرق مى‏گردد و از تجلیات اسمائى بهره‏مند مى‏گردد و به «ولایت معنوى» نائل مى‏شود.

4. استغفار: در این مرحله سالک بر اثر رهایى از تعلقات و اعتباریات از وسائل مادى بى‏نیاز شده و از تجلیات صفاتى حضرت حق سبحانه بهره‏ور شود.

5. تجرید و توحید: در این مرحله سالک ما سواى الهى و کثرات عالم را مستهلک در ذات بى‏مثال الهى مى‏بیند و آفتاب درخشنده حق را بر عالم و آدم و جهان پیدا و پنهان پرتو افکن مى‏بیند.

6. حیرت: سالک در این مرحله، از خویشتن و ماسواى خود یعنى از عالَم آفاق و انفس غافل و بى‏خبر مى‏گردد

و نمى‏داند که باقى‏اند یا فانى؟ و قلب سالک محل بارقه‏هاى اسرار و رموز الهى و رازهاى غیبى است و حقایق مرموز معنوى- بدون تصرف خیال-/ بر زبانش جارى مى‏گردد.

یعنى چون انسان قوى و کاملى نشده است جَذبه‏اى، خَلسه‏اى، هَیَمان شدیدى و حیرت شگفتى برایش روى‏آورد و مدتى از خود خبر ندارد تا چه رسد به بیرون از وجود خود و ....

7. فقر و فنا: در این مرحله سالک به مقام تجلى ذاتى حق (مقام ولایت) دست یافته و تنها «هستى مطلق» و «وجود ناب» را شهود مى‏کند و به فناى مطلق مى‏رسد. این مرحله «وحدت تام» الهى در فناى تام سالک به او روى مى‏آورد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ اسفند ۰۳ ، ۱۷:۰۱
نقی سنایی

 

عرفان بر دو نوع است:

1. عرفان علمى، نظرى، اصولى.

2. عرفان عملى، عینى و وصولى.

عرفان علمى‏

«عرفان علمى» تفسیر هستى است و یافتن آن، متأخر از عرفان عملى است زیرا تعبیر و تفسیر تجربیات باطنى و مواجهه با عالم قدس است. در حقیقت نوعى «جهان بینى» و «جهان شناسى» ویژه‏اى است که ره آورد سلوک عملى و طى مقامات معنوى است.

به تعبیر استاد شهید مطهرى عرفان در بخش نظرى مانند فلسفه الهى است که در مقام تفسیر و توضیح هستى است لکن عارف بنابر مدعیات خویش یافته‏هاى قلبى و سلوکى خویش را به زبان عقلى و یا فلسفى توضیح مى‏دهد و البته تفسیر عرفان از هستى یا جهان‏بینى عرفانى هستى با

تفسیر فلسفه از هستى تفاوت‏هاى عمیق دارد؛

1. در حکمت و فلسفه هم خدا اصالت دارد و هم غیر خدا، البته خدا، واجب الوجود و قائم بالذات است و غیر خدا، ممکن الوجود و قائم بالغیر و معلول واجب الوجودند و لیکن از نظر عارف، غیر خدا به عنوان این که اشیائى در برابر خدا باشند هر چند که معلول او قرار گیرند وجود ندارد بلکه همه اشیاء، اسماء، صفات و شئون و تجلیات خداوند هستند به بیان دیگر در فلسفه از «بود و نبود» و در عرفان از «بود و نمود» حرف زده مى‏شود.

2. بینش عرفانى از نوع شهود و یافتن و رسیدن است ولیکن بینش فلسفى از نوع شناختن، فهمیدن و ادراک کردن است.

3. ابزار فیلسوف، «عقل» و روش او، «برهان و استدلال» است. اما ابزار عارف، «دل» و روش او، «اشراق و کشف و شهود» است.

4. «فیلسوف» سیر و سفر عقلى و «عارف» سیر و سلوک قلبى و باطنى دارد.[1]

به تعبیر استاد مطهرى:

«عارف، کمال را در رسیدن مى‏داند، نه در فهمیدن و براى وصول به مقصد اصلى و عرفان حقیقى، عبور از یک سلسله منازل و مراحل و مقامات را لازم و ضرورى مى‏داند و نام آن را سیر و سلوک مى‏گذارد».[2] عرفان عملى‏

«عرفان عملى»، به تنظیم روابط انسان با خدا، خود و جهان و جامعه مى‏پردازد و درصدد «تغییر»، ایجاد تحول و نو شوندگى مستمر و بالنده در انسان مى‏پردازد و «علم سیر و سلوک» نیز نامیده مى‏شود در این بخش از عرفان، سالک براى این که به نهایت عرفان و قله رفیع و منیع انسانیت و کمال یعنى «توحید» برسد لازم است براى سؤال‏هاى ذیل پاسخ بیابد:

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ اسفند ۰۳ ، ۱۶:۵۶
نقی سنایی

 

«» به معناى شناخت و شناسایى و در اصطلاح، طریقه و روش خاصى براى دستیابى به «حقیقت» است که بر شهود، اشراق، جذبه و سلوک، وصول و اتحاد با حقیقت تکیه دارد و نیل به این حقیقت را از راه تهذیب نفس و تطهیر دل و تزکیه درون و رهایى از «تعلق» بلکه «تعین» مى‏داند.

«عرفان» دانشى است که گذر از اعتباریات را جهت اتصال به ذات الهى و قرب وجودى و فنا در خداى سبحان نشان مى‏دهد تا انسان وجودى متعالى یافته و رنگ و رایحه الهى یابد[1].

به بیان دیگر عرفان، نحوه سلوک تا شهود را نشانه رفته و تکیه‏گاه آن «علم حضورى» و «دانش شهودى» و «بینش ذوقى» با روش اشراقى و تهذیبى یا متد سلوکى است و قرارگاه اصلى و مرکزى آن در عرفان اسلامى همانا قرآن کریم و سنت و سیره معصومان علیهم السلام مى‏باشد.

دو عنصر زیربنایى عرفان اسلامى:

1. شناختن شهودى، 2. شدن شهودى.

به تعبیر شارح گلشن راز: «عارف» عبارت از سالک است که از مقام تقید به مقام اطلاق سیر نموده و «معروف» عارف، حق مطلق است که مبدأ و معاد همه است.[2] عرفان تحول نوشوندگى و پویائى، رفتن و شدن، رستن از خود و پیوستن به خداست که از رهگذر خودشناسى و خودسازى آغاز مى‏گردد و این همان بیدارى عقل و بینائى قلب است که در اصطلاح به آن مقام «یقظه» گفته مى‏شود.

سخن از حرکت، صیرورت، قیام و جهاد، سیر و سلوک براى «خداگونگى» انسان است تا عارف بر زمان و زمین و زمینه، اشراف یابد و فراطبیعى عمل نماید.

عارف داراى حیات معقول و مشهود است که دو ستون‏

عظیم «حیات طیبه» است و سیر و سلوک خویش را بر ایمان و عمل صالح مبتنى بر عقلانیت و معرفت شهودى به پیش مى‏برد.

عارف الهى و سالک قرآنى از رهگذر شریعت از همان ابتدا در طریقت و وصول به حقیقت است لکن حقیقت لایه‏ها و ساحت‏هاى بیکرانه‏اى دارد و انسان‏هاى سالک به قدر وسع وجودى خویش به تدریج، مراتب و معارج را طى مى ‏کند.

مرحوم علامه محمدتقى جعفرى (ره) در این باره مى‏گوید: «صحیح ترین کار در عالم عرفان (نظرى و عملى) آن است که آدمى بفهمد که از آغاز آگاهى (یقظه) وارد اقیانوس حقیقت شده است.[3] چیستى عرفان و شناخت عارف‏

و اینک نیم نگاهى به برخى تعاریفى که درباره «چیستى عرفان» ارائه شده است مى‏افکنیم؛

1. قال على علیه السلام:

«العَارِفُ مَن عَرَفَ نَفسَهُ فَاعتقهَا وَ نَزَههَا عَن کُلِّ مَا یَبعُدِهَا وَ یُوبِقُهَا»[4]

؛ «عارف کسى است که خویشتن را شناخته و آزاد و رها کرده باشد و آن گاه از هر چه‏

که او را از حق سبحانه دور مى‏نماید و یا زمین گیرش مى‏کند منزه گردد».

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ اسفند ۰۳ ، ۱۶:۵۰
نقی سنایی